پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

دانلود پایان نامه رشته علوم تربیتی

  • ۰
  • ۰

تعریف جامعه شناسی:

انسانها در طول هزاران سال دربارة جامعه ها و گروههایی که در آن زندگی می کرده اند، به اندیشه و مطالعه پرداخته و همواره کوشیده اند تا آگاهی بیشتری نسبت به محیط و پدیده های ناشناخته پیرامون خود به دست آوردند؛ از مجموع این آگاهی ها، تجربه ها، و آموخته ها است که انسانها توانسته اند از زمینه های مطالعاتی و رشته های مختلف علمی را پی ریزی کنند.

اما آنان خود، نیز همواره موضوع علم بوده است و کوشیده اند رفتارهای خود نسبت به دیگران را درک کنند. حاصل این تلاشها پیدایش علوم اجتماعی است که جنبه های گوناگون رفتار انسانی را مطالعه می کند.

جامعه شناسی شاخه ای از علوم اجتماعی است که به مطالعة جامعه های انسانی و رفتارهای اجتماعی می پردازد و چشم انداز روشن و مشخصی درباره رفتار انسانی ارایه می دهد.

جامعه شناسان به شیوه های مختلف جامعه شناسی را تعریف کرده اند نخستین بار آگوست کنت فرانسوی آن را «علم تجزیه و تشریح مظاهر زندگی اجتماعی» نامید.

امیل دورکیم فرانسوی جامعه شناسی را علمی می داند که شیوه های خاص و متفاوت زندگی اجتماعی را که متکی به وجدان جمعی است برسی می کند. با این تعریف، دورکیم سعی دارد وجدان جمعی را که در حقیقت چیزی جز اندیشه ها، باورها، ایده آلها و ارزشها نیست، اهمیت بسیار می بخشد.

سامویل کنیگ آمریکایی «جامعه شناسی را مطالعه رفتار و کردار آدمی در گروه از یک طرف و چگونگی مناسبات متقابل افراد از طرف دیگر می داند» او می گوید: این علم می کوشد کیفیت و هدفهای اجتماعات انسانی و چگونگی رشد و پیشرفت و تغییرات انواع مختلف جامعه ها و آداب و رسوم آنها را درک و تبین کند.

چند تعریف دیگر از جامعه شناسی:

جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی، گروهها و جامعه هایی انسانی است. (گیدنیگز،10:1374)، جامعه شناسی مطالعه علمی جامعه شناسی و رفتار اجتماعی آن است (رابرستون، 422:1373)، جامعه شناسی مطالعه علمی رفتار اجتماعی و گروههای انسانی است (Schaefer , 1992:29)، جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی انسانها و کنش متقابل میان آنهاست. (چیتامبار، 5:1373)

از آنچه که در بالا آورده شد، نتیجه زیر حاصل می شود:

جامعه شناسی را می توان مطالعه علمی رفتار انسان در گروهها و نیز نیروهای اجتماعی مؤثر براین رفتارها تعریف کرد.

جامعه شناسی: دیدگاهی درباره جهان:

جامعه، تقریباً به اندازه هوایی که تنفس می کنیم وجود ما را احاطه کرده است. ما انسانها حیوانات اجتماعی هستیم، نه فقط تحت فشار عادت بلکه به این دلیل که به گونه دیگر قادر به ادامه حیات نبوده ایم.

همه ی ما در گروههای انسانی متولد می شویم، و شخصیتها، امیدها، ترسها، رنجها و خشنودی های خود را از آنها کسب می کنیم. ما همگی عمر کوتاه خود را، خوب یا بد، در جامعه ای سپری می کنیم که مدتها قبل از تولد ما وجود داشته و احتمالاً مدتها بعد از رفتن ما نیز وجود خواهد داشت.

اجداد ما، طی نسلهای بیشمار، چنان که در زندگی اجتماعی آنان آشکار بوده، درباره طبیعت انسان به تفکر پرداخته اند که چرا انسانها تشکیل خانواده می دهند؟ چرا به پرستش خدایان می پردازند؟ چرا شیوه زندگی یک گروه با گروه دیگر متفاوت است؟ چرا برخی فقیر و برخی غنی هستند؟ و...

تا همین سالهای اخیر، پاسخهایی که به این پرسشها و نظایر آن داده می شود از تفکرات خام، افسانه های کهنه، خرافات، و درک عمومی جامعه (comm on sense) سرچشمه گرفت که از نسلهای پیشین به ارث رسیده است.

در همین قرن گذشته بود که روش جدیدی برای مطالعه جامعه انسانی و رفتار اجتماعی بکار گرفته شد، یک روش علمی که پاسخهای آن ناشی از واقعیتهای بدست آمده از طریق پژوهشهای منظم ناشی شده است.

این روش جدید به پیدایش رشته تازه ای بنام جامعه شناسی منجر گردید. جامعه شناسی عبارتست از مطالعه علمی جامعه انسانی و رفتار اجتماعی آن. موضوع این علم أمری است بزرگ، پیچیده و متنوع و دانش بدست آمده توسط جامعه شناسی به شیوه های مختلف همواره ناقص می ماند.

با این حال، در زمان کوتاهی که این رشته به وجود آمده است، واقعیتهای زیادی درباره خودمان آموخته ایم که از طریق تفکر محض هرگز به آنها دست نمی یافتیم. ما آموخته ایم که انسانها و زندگی اجتماعی را به شیوه کاملاً تازه درک کنیم، شیوه ای که گاه موجب تشویق و در عین حال غالباً مسحور کننده ای است.

دیدگاههای نظری:

نظریه (Theory ) در جامعه شناسی، مانند همه علوم، عنصری است حیاتی، گفتاری است که به مجموعه ای از مفاهیم، به شیوه ای قابل فهم و معنی دار از طریق توضیح رابطه بین آنها نظم می بخشند. اگر یک نظریه معتبر باشد، می تواند به درستی پیش بینی کند که یک رابطه یکسان تحت شرایط یکسان درآینده نیز اتفاق خواهد افتاد.

اگرچه گاهی گفته می شود که «واقعیتها خود سخن می گویند» ولی با مطلب بالا فرق دارد. واقعیتها ساکت و خاموشند. آنها هیچ معنی ندارند مگر زمانی که ما به آنها معنی می دهیم و این معنی از طریق ارائه حاصل می شود.

الف) دیدگاه کارکرد گرا:

دیدگاه کارکرد گرا در مورد جامعه توجه خود را به روشی معطوف می دارد. که به موجب آن اجزای گوناگون جامعه حفظ ثبات کل نظام اجتماعی دارای کارکرد یا تأثیر مثبت می باشد که آثار هربرت اسپنسر و امیل دور کیم الهام بخش اصلی این دیدگاه است. همان طور که دیدیم اسپنسر جوامع را به ارگانیسمهای زنده تشبیه می کرد که هر ارگانیسم دارای یک ساخت یعنی مجموعه ای از اجزای بهم پیوسته مانند سر، اندامها، قلب و غیره است. هر یک از این اجزا دارای یک کارکرد است که نتیجه مثبت برای کل ارگانیسم زنده دارد. اسپنسر به همین سان استدلال کرد که جامعه نیز دارای یک ساخت است. اجزای به هم پیوسته آن عبارتست از: خانواده، مذهب، ارتش و غیره. بطور آیده آل، هر یک از اجزای مزبور دارای کارکردی است به ثبات کلی نظام اجتماعی کمک می کند. نظریه کارکرد گرای ساختاری نوین (که معمولاً کارکرد گرایی نامیده می شود) تأکید بر مقایسه جامعه با ارگانیسم ندارد، ولی این نظریه ایده کلی جامعه را به عنوان نظامی متشکل از اجزای بهم پیوسته حفظ کرده است.

ب- نظام اجتماعی:

نظریه کارکرد گرا بیان می کند که در شرایط معمولی، همه عناصر در نظام اجتماعی از قبیل مدارس، خانواده و دولت به سازگاری با هم گرایش دارند به این ترتیب که هر عنصر به حفظ ثبات کلی و همگانی کمک می کند. مثلاً کارکرد خانواده عبارتست از تنظیم رفتار جنسی، انتقال ارزشهای اجتماعی به فرزندان، مراقبت از خردسالان و کهنسالان که در شرایط دیگر قادر به ادامه حیات نیستند. کارکرد گرایان همچنین بیان می کنند که اعضای یک جامعه دارای توافق اساسی در مورد ارزشهای مشترک می باشند.

جامعه در نظریه کارکردگرا، از نوعی تمایل کلی به سوی ثبات و یا تعادل برخوردار است. بنابراین دگرگونی اجتماعی احتمالاً مخرب خواهد بود مگر این که بطور نسبتاً آرام صورت گیرد، زیرا دگرگونی در یک جزء از اجزا نظام معمولاً دگرگونی در سایه اجزای نظام را به دنبال خواهد داشت. مثلاً اگر اقتصاد افزایش تعداد کارگران ماهر را ایجاب نماید، حکومت نیز پول بیشتر در آموزش هزینه خواهد کرد، و مدارس و دانشگاهها فارغ التحصیل بیشتری عرضه خواهند کرد.

لیکن اگر اقتصاد آن چنان بسرعت توسعه پیدا کند که سایر عناصر در نظام اجتماعی نتوانند خود را با آن هماهنگ کنند در نتیجه، عدم تعادل به وجود خواهد آمد.

در زمانهایی که رشد بسیار سریع اقتصادی صورت می گیرد، نظام آموزشی ممکن است نتواند نیروی انسانی واجد شرایط را تدارک ببیند تا بسرعت مشاغل جدید را اشغال کنند. از سوی دیگر در زمان رکورد تعداد فارغ التحصیل افزایش می یابد در حالی که مشاغل کافی برای آنان وجود ندارد.

کارکرد مثبت و کارکرد منفی:

چگونه می توان کارکردهای یک عنصر معین را در نظام آموزشی اجتماعی تعیین کرد؟

اساساً جامعه شناسان می پرسند که نتایج یک عنصر چیست؟ نه این که چه هدفهایی لازم است داشته باشند. جامعه شناسان به این دلیل چنین می پرسند که یک عنصر ممکن است کارکردهایی داشته باشد غیر از هدفهایی که ممکن است مورد نظر بوده است.

رابرت مرتون (1968) بین کارکرد آشنا (Manifest function) یعنی دارای نتایج آشکار موردنظر با کارکرد پنهان (Latent function) یعنی دارای نتایج نا مشخص و منظور شده، تفاوت قائل شده اند. مثلاً کارکرد آشکار مدارس عبارتند از: آموزش خواندن و نوشتن و سایر مهارتهای لازم برسی جامعه صنعتی نوین، لیکن مدارس دارای کارکردهای پنهان می باشند که از قبل مورد نظر نبوده است و بطور کلی مشخص نبوده است.

مرتون نیز خاطرنشان می کند که تمام جنبه های نظام اجتماعی در همه زمانها دارای کارکرد مثبت نبوده، برحسب اتفاق برخی عناصر ممکن است دارای کارکرد منفی باشند و آن نتایج منفی ممکن است باعث تخریب و از هم گسیختگی نظام اجتماعی می گردد.

مثلاً رشد جمعیت در کشورهایی که توسعه جهان دارای کارکرد منفی است. زیرا اقتصاد جوامع مزبور به تأمین غذای جمعیت فزاینده قادر نمی باشد.

گاهی اوقات یک عنصر در نظام اجتماعی می تواند از یک جهت دارای کارکرد مثبت و از جهتی دیگر دارای کارکرد منفی باشد. مثلاً صنعت در آمریکا از این جهت که کالاهای مورد نیازی را که زندگی جامعه وابسته به آن است، تولید می کند دارای کارکرد مثبت بوده ولی از جهت آلوده ساختن محیط زیست دارای کارکرد منفی است. لذا نتایج کامل هر عنصر در نظام اجتماعی باید دقیقاً برسی شود. بنابراین دیدگاه کارکرد گرا برای توضیح این که چرا برخی عناصر در یک جامعه وجود دارد و دوام آورده است، بطور آشکار مفید است ولی این دیدگاه معایبی نیز دارد.

از انتقادهای مهمی که به این دیدگاه شده است یکی این است که دیدگاه مزبور در عمل ذاتاً محافظ کار است. زیرا از آنجا که تأکید عمده دیدگاه مزبور در عمل ذاتاً محافظه کار است. زیرا از آنجا که تأکید عمده دیدگاه مزبور به نظم و ثبات اجتماعی است لذا کارکرد گرایان دچار وسوسه جلوگیری از دگرگونیهای مخرب به عنوان کارکردهای منفی هستند، حتی اگر دگرگونیهای مزبور، ضروری، اجتناب ناپذیر و در دراز مدت مفید می باشند.

مرتون همچنین خاطرنشان می سازد که تمام جنبه های نظام اجتماعی، در همه ی زمانها دارای کارکرد مثبت نبوده،‌ برحسب اتفاق برخی عناصر ممکن است دارای کارکرد منفی باشند و آن نتایج منفی ممکن است باعث تخریب و از هم گسیختگی نظام اجتماعی شود.

بنابراین دیدگاه کارکرد گرا برای توضیح این که چرا برخی عناصر در یک جامعه وجود دارد و دوام آورده است، بطور آشکار مفید است ولی این دیدگاه معایبی نیز دارد. از انتقادهای وارده به این دیدگاه، یکی آن است که این دیدگاه در عمل محافظه کارانه است. زیرا از آنجا که تأکید عمده ی دیدگاه مزبور بر نظم و ثبات اجتماعی است لذا کارکرد گرایان دچار وسوسه جلوگیری از دگرگونی های مخرب به عنوان کارکردهای منفی هستند،‌ حتی اگر دگرگونیهای مزبور ضروری، اجتناب ناپذیر و در دراز مدت مفدی باشند.

منبع: درآمدی بر جامعه (با تأکید بر نظریه های کارکرد گرایی، ستیز و کنش متقابل نمادی)

تألیف: یان رابرتسون- چاپ سوم- ترجمه حسین بهروان- رابرتسون،‌ یان، 1944 انتشارات مشهد، آستان قدس رضوی، شرکت به نشر 1377

439 ص جدول- (انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر، 50)

تا کنون دیدگاههای کارکرد گرایی نظریه های یان رابرتسون بیان کردیم و از این به بعد، دیدگاههای کارکرد گرایی را بنابر نظریه های جامعه شناسی دکتر غلام عباس توسعی بیان می کنم.

از نظر سوابق تاریخی کارکرد گرایی تقریباً از اندیشه تمامی بنیان گذاران تفکر اجتماعی مغرب زمین بهره گرفته است. اساس این نظریه بسیار سایده می نماید: هر کل مرکب از اجزایی است که به نحو خاصی با هم ترکیب شده اند و حتی اگر هر دو بخش یعنی اجزاء و کل دچار تغییر و دگرگونی هم شوند بازهم به حفظ و ثبات کل کمک می کنند. اساساً برای تحلیل هر موضوع دو راه بیشتر وجود ندارند: راه اول این که موضوع را تجزیه کنیم و اجزاء تشکیل دهنده آن را مورد بررسی قرار دهیم. چنانکه پیروان مکتب «مبادله» با اتکا به آرا ب. اف. اسکینر رفتار فرد را مورد مطالعه قرار می دهند.

برای آنان پدیده ای که باید مورد مشاهده قرار گیرد و در تبیین نظام اجتماعی الویت دارد فرد است.

این مکتب، نهاد، ‌عقل سیلم، فرهنگ و به طور کلی گروه را مبدأ نخستین پرسش علم الاجتماع نمی داند. راه دوم این است که پیوستگی و کلیت اجزا و عناصر مدنظر قرار گیرد و کارکرد گرایان در مطالعات خود راه دوم را برگزیده اند. کارکرد گرایان نظام اجتماعی را دارای تعادل می دانند، این امر موجب می شود که آنها به وحدت اجزاء اهمیت دهند،‌ در نظر آنان کل و اجزا متشکله با یکدیگر در آمیخته، بر وفاق رسیده،‌ هویت واحدی پیدا کرده اند.

این نگرش نسبت به زندگی اجتماعی برای الگو سازی بسیار مناسب است. زیرا قدرت اصلی یک نظریه الگویی در این است که نشان دهد چگونه در یک کل،‌ اجزاء مختلف به صورت ظریفی با هم پیوند یافته و وحدت پیدا کرده اند. بنیان کارکرد گرایی براین واقعیت استوار است که کلیه سنن و مناسبات و نهادهای اجتماعی دوام و بقایشان به کار یا وظیفه ای بستگی دارد. که در نظام اجتماعی یعنی بر عهده دارند. آنچه مطرح است فایده و سودمندی آنها در کل نظام است.

زیرا مبادله را تسهیل می کنند تا کلیه گروههای درگیر از آن بهره جویند، و حتی نهادهای موجود اگر از لحاظ اقتصادی سودمند نباشد از جهات غیر اقتصادی سودمند نه یعنی در کل نظام دارای کار و وظیفه اند. همگان کار اندام را بنای کارکرد گرایی می دانند،‌ معهذا «دربارة پیشینه ی کارکرد گرایی» برای کاوش در این باره باید به گذشته ی دور از آن جمله به کتابهای متعددی مراجعه کرد.

تشبهیه حیات تاریخی جامعه به زندگی موجود رنده در عصرجدید نیز به کرات به چشم می خورد به همین جهت زیست شناسان به عنوان الگوی تبیین کارکردی انتخاب شده اند پیروزیهای درخشان زیست شناسی در قرن نوزدهم به ظهور و گسترش نظریه ها ی تکامل گرا یانه درجامعه شناسی کمک کرد. در این نظریه ها جامعه اندام واره یا دارای خصلت زیست شناسی تلقی می شد.

معمولاً امیل دورکیم به عنوان بنیانگذار کارکرد گرایی عصر جدید را می دانند،‌ اما آسان می توانیم داروین، مالتوس، مارکس واسپنسر را نیز از مؤسساتی کارکرد گرایی به شمار آوریم.

به هر حال دورکیم در نخستین کتاب مهم خود «تقسیم کار اجتماعی» اگرچه به شدت از هر برت اسپنسر انتقادمی کند اما خود تحت تأثیر دلمشغولیهای قرن نوزدهم با زیست شناسی قرار می گیرد. اگر واژگان وی را که سخت زیر نفوذ زیست شناسی است کنار هم بگذاریم، مفاهیم بنیادی او شباهت بسیاری با طرفداران نظریه اندام وارگی دارد.

1) جامعه پدیده ای در نفس خود و مستقل است و نمی توان آن را به اجزاء تشکیل دهنده اش باز گرداند،‌ دورکیم یا فرض اینکه جامعه واقعی خود بسنده است بر کل اجتماعی تأکید بسیار می کند و از این مفهوم به عنوان ابزاری برای تحلیلهای خود سود می جوید.

2) اگرچه تأکید می کند که این مفهوم به عنوان ابزاری برای گرایش به اندام نیست. اما دورکیم کل را از نظر علّی مقدم می شمارد و اجزاء برابر آورنده عملکردها،‌ نیازها و خواسته های کل می داند و بدین سان تمایل خود به نظریه الزام را نشان می دهد.

3) استفاده از مفهوم «نیازهای کارکردی» ناشی از این است که دور کیم نظامهای اجتماعی را در مضامین «بهنجار» و «مرضی» مورد مطالعه قرار می دهد چنین دیدگاهی حداقل بیدن معنی است که نظام های اجتماعی نیازهایی دارند که با اجتناب از حالت «مرضی» می توانند برآورده شوند، 14 نظام های اجتماعی را با مفاهیم «بهنجار» و «مرضی» سنجیدن و پیش کشیدن پای مفاهیم عملکردی بدینجا می انجامد که نظام های دارای تعادلی هستند که کارکرد بهنجار جامعه را ممکن می سازند.

دورکیم خود از این معضلات آگاه بود و در طول عمر خود سعی کرد که در حل آنها بکوشد. وی نخست کاملاً‌ از خطرات تحلیل فرجام گرایانه (بدین معنی که نتایج آتی از همان آغاز علت بروز وقایعی خاص هستند) آگاه بود و به همین سبب اخطار کرد که باید میان دلائل یک پدیده و اهداف آن کاملاً تمایز قائل شد.

«پس هنگامی که تبین پدیده ای اجتماعی مدنظر است ما باید به طور جداگانه در پی تشخیص دلائل کافی بروز آن و همچنین کارکردهایی که آن پدیده دارد برآییم. ما در این جا واژه ی «کارکرد» را بر «هدف» و یا «مقصود» ترجیح می دهیم، زیرا پدیده های اجتماعی اساساً به منظور نتایج مفیدی که به بار می آورند به وجود نمی آیند.

بنابراین آشکار است که دورکیم با دادن تقدم تحلیلی به کل و فرض اینکه اجزاء، «نتایجی» برای حالت «بهنجار» دارند و بنابراین نیازهای نظام را برآورده می سازند از خطرات رسیدن بدین نتیجه آگاه بود که تمام «نظامها» دارای هدفمند و کل دلیل وجودی اجزاء می باشد. با اینهمه، اصرار دورکیم مبنی براین بود که کارکرد جزء برای کل باید همواره مورد مداقه قرار گیرد. وی بسیاری از پیروانش را به استدلالهای فرجام گرایانه ناگزیر ساخت.

به نظر می رسد که دورکیم در آثار اصلی خود توانست از تحلیل فرجام گرا بر کنار باشد.

دورکیم در کتاب «تقسیم کار»، زحمت زیادی کشید تا میان علت (تراکم فزاینده اخلاقی) و کارکرد (یکپارچه گی اجتماعی) فرق بگذارد، اما همانطور که برسی کوهن نشان می دهد وی اغلب این دو را مخلوط کرده است.

استدلال دورکیم بدین قرار است: تراکم اخلاقی به رقابتی منجر می شود که نظم اجتماعی را تهدید می کند،‌ اما رقابت از سوی دیگر به تخصصی شدن وظایف،‌ وابستگی به هم و اشتیاق فزاینده به پذیرش تکالیف اخلاقی می انجامد.

گذر به نظم جدید آگاهانه و یا با «فرد ناخودآگاه» صورت نمی گیرد، بلکه موجد آن تقسیم کار است که برای احیای تقویت نظم ضروری است، در غیر اینصورت «رقابت افسار گسیخته نظم اجتماعی را تخریب خواهد کرد»

به طور خلاصه می توان گفت که علی رقم اخطارهای دورکیم، خود وی نتوانست از تحلیلهای فرجام گرا خلاصی یابد. دلیل دلیل این امر را شاید بتوان به گرایشهای ارگا نسیستی وی نسبت داد. اما «رابرت نیزبت» می گوید باید اذعان کرد که دورکیم با این نظر که «کل را نمی توان به اجزاء سازنده اش باز گرداند» جامعه شناسی را از تهدید روان شناسی و انسان شناسی خام دوران خود نجات داد و تحلیل کارکردی را به مفهومی پر جذبه برای جامعه شناسان ما بعد خود مبدل کرد.

الگوی کارکردی:

نقطه ی مشترک کارکرد گرایان، علی رقم اختلافاتی که با یکدیگر دارند پرداختن به الگوی کارکردی است. ما ضمن برسی برخی از شعب این مکتب که در اثر اختلاف به وجود آمده است،‌ نخست به برسی الگوی کارکردی که نقطه مشترک آنهاست، می پدازیم.

نخستین گام برای درک این برسی مفاهیمی است که در این نظریه به کار می رود و ما در زیر به شرح آنها می پردازیم:

تعریف فونکسیون:

برای فهم کارکرد، نخستین و مهمترین راه این است که اثر و نتیجه هر پدیده را به صورت معلول ببینیم،‌ مثلاً مراسم مبادله و هدیه دادن چه اثر و فایده ای دارد؟ گفته می شود کارکرد هدیه و بخشش،‌ ایجاد همبستگی اجتماعی است. یعنی هدیه اثر ملموس در زندگی اجتماعی دارد.

باید توجه داشت که ممکن است این اثر در یک بازی اجتماعی (انواع روابط و تشریفات) انجام پذیرد،‌ بنابراین کارکرد گرایی در نخستین وهله سعی می کند، معلولهای دو طرف را در فعالیتهای اجتماعی شناسایی کرده، سپس اثر آنها را در کل سیستم روشن سازد.

مفهوم کارکرد:

با مراجعه به معانی مختلف «کارکرد» بهتر می توان به تعریف این بینش دست یافت. بنابراین قبل از پرداختن به الگوی کارکردی لازم است به معنای مختلف اصطلاح کارکرد روشن رو آوریم.

1) در نظام اداری: «کارکرد» خدمت و کاری است که هریک از اعضاء در این نظام انام می دهد، از این رو به کارمند فونکیسونر می گویند، بدیهی است که در اینجا منظور از کارکرد، کارفردی است یا به عبارت بهتر همان پایگاه است که فرد در آن قرار دارد و منزلت شغلی او بدان مربوط است.

2) در ریاضیات: کارکرد دقیقاً در معنای «تابع» به کار رفته است و هنگامی که گفته می شود A کارکردی است از B، یعنی هریک از مقادیر A متناظر است مقادیر از B.

3) در تبیین علی امور معمولاً کارکرد به معنی نقش یا اثری است که هر پدیده در زنجیر پدیده هایی که با آنها مرتبط است. باقی می گذارد. دورکیم در تقسیم کار اجتماعی، کارکرد را در همین معنی به کار برده است.

4) کارکرد به معنی «فعالیت سودمند» نیز به کار رفته است. فعالیتی که در جامعه به نیازی پاسخ می دهد و هدفی را تحقق می بخشد.

اما از نظر جامعه شناسان فونکیسون عبارتست از کارکردی است که هر پدیده در نظام اجتماعی دارد. جامعه شناسان بیشتر سؤالهایشان درباره تأثیر «خدمت» به عنوان شکلی از عمل اجتماعی است. به عبارت دیگر؛ روابط الگو شده هرچند که به صورت نقشهای انفرادی تجلی می کند. ساخت نامید.

بالاترین مقیاس کارکردی در سطح کل،‌ همان جامعه است که ساختمانهای آن کار انجام می دهند.

به هر حال یکی از اساسی ترین مفاهیم در کارکرد گرایی همین مفهوم نظام اجتماعی است که در توضیح آن به مدل نزدیک می شویم،‌ چه کارکرد گرایان نیز به شباهت میان اندام اجتماعی با اندام موجودات زنده قائلند.

اصول موضعه کارکرد گرایی:

مفهوم انسجام کارکردی نشان میدهد که نه فقط تمام عناصر ساخت کارکردی با هم سازگار و هماهنگند، بلکه همه چیز در جای خود به خوبی کار می کند. از اینجا اصل وحدت کارکردی استنتاج کرده اند. به نظر رادکلیف براون «وحدت کارکردی» عبارتست از یکپارچه گی و هماهنگی همه عناصر سازنده اجتماعی، که اختلاف همیشگی را کنار می گذارند، زیرا حل آنها ناممکن است.

از این اصل، اصل دیگری به نام کارکرد گرایی عمومی ناشی می شود: نه فقط همه چیز در کل به خوبی کار می کند، بلکه عموماً چیزها در داخل این کل کاری برعهده دارند، یعنی همه چیز در داخل نظام جامعه کارکردی است. اصل سوم،‌ اصل ضرورت کارکردی نامیده می شود. معنی این اصل نیاز نظام به کلیه کارکردهایی است که توسط عناصر متشکله آن انجام می شود و نمی توان از آن صرف نظر کرد، چه هر کارکردی در رابطه با سایر کارکردها به حفظ وضع موجود کمک می کند.

بعضی از مردم شناسان خواسته اند حتی به این نوع عناصر نیز کاری نسبت دهند و وجود آن را ناشی از یک ضرورت بدانند، چنانکه کلایدن کلاکهن مردم شناسی آمریکایی به دکمه های سرآستین لباسهای مردانه اروپایی نیز کارکردی نسبت می دهد و آن را حفظ رسوم گذشته و هماهنگی با رفتار نسلهای پیشین می داند.

منقدین اینگونه توجیهات را به حساب زیاده رویهای کارکرد گرایی در ضرورت کار هر عنصر می گذارد.

پس نمی توان گفت که همه عناصر متشکل یک نظام اجتماعی «کارآرآ» مثبت و مفید و ضروری هستند بلکه ما در نظام به وجود سه عنصر کارآرایا دارای اثر و نتایج مناسب و مساعد برای نظام، «ضد کارآ» یا عناصر غیر موجه یا نامناسب که هدفهای لازم را برآورده نمی کنند و حتی در جهت تخریب وحدت عمل می کنند و بالاخره عناصر «بی کار» که فاقد اثر و نتیجه در نظام بوده و کارکردی برعهده ندارند، پی می بریم.

کارکردهای آشکار و پنهان:

مرتن تمایز دیگری نیز بین کارکردهای مختلف یک نظام قائل شد که در تحلیل کارکردی اهمیت بسزایی دارد وآن وجود کارکرد های آشکار وپنهان است

کارکردهای آشکار آن دسته از کارکرد هایی هستند که آشکار در نظم نقشی ایفا میکنند و تایید وجود آنها به هیچ گونه تجسس و تغییر خاصی نیاز ندارد. مثلاً وظیفه ی نظام مالیاتی برآوردن هزینه های دوست است، اما ممکن است غیر مستقیم با تعدیل ثروت ارتباط داشته باشد.

کارکرد های پنهان بر نتایج نامرئی و آثار غیر منتظره و غیرقابل روئت عادات و رسوم اجتماعی دلالت دارند. لیکن باید گفت که هر دو نوع کارکرد همواره حضور دارند، زیرا آثار و نتایج آن محرز است. بعلاوه میان عوامل آشکار و پنهان از جهت نظری دشوار است. وجود کارکردهای پنهان حاکی از این است که دگرگونی و انسجام اجتماعی حداقل تا حدودی غیرقابل کنترل و طرح ریزی است و تشخیص آنها ساده نیست، زیرا هر کجا کارکردی نامرئی وجود داشته باشد، می تواند آثار و نتایج شناخته شده و پیش بینی شده را دگرگون کند و آثار دیگری بجز آثار و نتایج مورد نظر به بار آورد.

تفکیک میان کارکرد علت و انگیزه:

در اینجا لازم است بین کارکرد به نتیجه و اثر مربوط می شود و علت و نیز انگیزه عوامل شرکت کننده، تمایز ثائل شویم. دورکیم در تقسیم و قواعد روشن جامعه شنسی براین تقسیم بندی تأکید می کند و ما در برسی آراء دورکیم بدان اشاراتی کردیم. لیکن کارکرد گرایان جدید با صراحت بیشتری در صدد تفکیک آنها از یکدیگر هستند.

دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی نتایج و آثار جدید تقسیم کار (کاربرد) را که به علت تخصص هرچه بیشتر پیش می رود،‌ از علل آن متمایز می کند. به نظر او علت تصمیم کار رشد و «تراکم جمعیت» همراه با «تراکم اخلاقی» است که برخی آن را به چگالی تعبیر کرده اند. او معتقد است هنگامی که این تراکمها افزایش یابد بحرانی به وجود می آید و انسان خود را در یک رقابت غیرقابل اجتناب می یابد، رقابتی که تهدیدی علیه همه کس و در عین حال علیه نظام اجتماعی به شمار می رود.

این تحدید گرچه برخواسته از رقابت نامحدود در عصر جدید است. لیکن مسأله ای قدیمی است که خاصه توسط صاحبنظرانی است مانند توماس هابز و دیگر نظریه پردازان قرار داد اجتماعی مطرح و برسی شده است. در حالی که راه حل هابز،‌ برای این مسئله استمداد از عقل به عنوان یک خصیصه ی فردی و انگیزه شخصی منطقی مستدل است، دورکیم برخلاف نظر او دیدگاه جانشینی را که در شیوه تفکر کارکردی به کار می رود، پذیرا شده است.

دورکیم معتقد است که واقع بینانه تر از آن است که از افراد انتظار داشته باشیم راه حلی را بپذیرند که ذهنی بودن آن کمتر ابشد و به بینش و درک سیاسی نیاز نداشته باشد. و همچنین او کاملاً انفکاک و جدائی مقاصد فردی از نتایج عملی آنها است. مقاصد و اهداف ممکن خودخواهانه و به خود آنها مربوط باشد، لیکن دورکیم به گمان خود در آن، نتیجه ای را که از لحاظ اجتماعی مفید است، می بیند، نتیجه ای که هیچکس به دنبال آن نبوده است، چرا که درباره ی آن نیندیشیده است. این اثر و نتیجه ی ناخواسته،‌ توسعه نوع جدیدی از انسجام اجتماعی را باعث شده که با هرج و مرج ناشی از خود پرستیهای انفرادی و متراکم شده مقابله می کند.

در اینجا نتایج ناخواسته مورد نظر دورکیم را می توان کارکرد نامرئی از تقسیم کار اجتماعی تلقی کرد.

تعادل:

نظریه ی کارکردی از این فکر کمک می گیرد که نیازها با نظام در ارتباط است. صرف نظر از بحث مربوط بر سرچشمه این نیازها،‌ ما نظامی را در نظر می گیریم که به سوی هدف ارضای نیازها تحویل و تحول می یابد. بنابراین فکر نیازهای یک جامعه و یک نظام با مفهوم تطور اجتماعی مرتبط می شود. این مفهوم اساساً جنبه ی مکانیکی دارد و تا حدودی همانند خط کشی است که تعادل، آن را بر نوک انگشتانتان حفظ می کند:

خط کش همین که در جایش قرار می گیرد. گرایش دارد که در همان حال باقی بماند و تعادل حفظ شود، چرا که پیرامون خط کش (یعنی انگشت شما) و خود خط کش هر دو برای یک هدف که همان حفظ تعادل است، عمل می کنند. به نظر می رسد که تعادل چیزی شبیه این باشد.

عده ای از کارکرد گرایان که اساساً با تطور اجتماعی توافق ندارند یا اختصاصاً با آن سر و کاری ندارند، محور بحثشان فعل و انفعالات داخلی و تأکید شان به کارکردهای درونی نظام است، بی آنکه به مرحله نهایی تعادل یا به محیط توجه کنند.

در این صورت تأکید اساساً بر انطباق و سازگاری است در حالی که در مورد اول تأکید بر هدف یا وضعیت محیطی و تعادل پویاست، در این دیدگاه وضعیت نظام در لحظه معین در رابطه با جهت گیری های کلی نظام اجتماعی مورد برسی قرار می گیرد.

با توجه به آنچه گفته شد، معلوم می شود که از دیدگاه عده ای از کارکرد گرایان تطور و دگرگونی اجتماعی در رابطه با فرآیند تعادل تبیین می شود. و اگرچه منقدان نظریه کارکرد گرایی معتقدند که این مکتب قادر نیست دگرگونی های اجتماعی را توضیح دهد. در واقع یکی از اصول تفکر کارکرد گرایان تطور گرا این است که دگرگونی هایی را به عنوان پاسخی به محیط تلقی می کنند و به این ترتیب حفظ تعادل همواره تحقق می یابد.

نقد و نظر:

برخی از ناقدان، کارکرد گرایی را دنباله گرایی- اندام گرایی دانسته اند و همان انتقادات وارد برآنها براین هم وارد می دانند. از آنجا که تبیین کارکردی دورکیم را می توان نقطه ی عزیمت کارکردگرایی دانست، کارکردگرایان همانند بنیانگذاران مثبت گرایی و اندام گرایی، جامعه را به صورت تمامیتی در هم آمیخته و ساخت یافته می نگرند که اجزاء و عناصر سازنده خود را به صورت هماهنگ و متعادل فراگرفته است.

به چنین بینش کل گرایی که اراده فرد در آن جایی ندارد از دیدگاههای مختلف انتقاد شده است که برخی از این انتقادات را در دیدگاههای مکاتب دیگر نیز می توان ملاحظه کرد.

اولین انتقاد بر کارکردگرایی همواره این بوده است که بسیار کل گراست و چرا که در آن جز به تعادل کلی نظام که در اثر نیازهای متقابل و کارکرد اندام و نهادها تحقق می پذیرند، به چیز دیگری توجه نمی شود و در نتیجه برداشتی ناقص و موهوم از روابط واقعی جامعه و کنشهای اجتماعی ارائه می شود.

تضادگرایان معمولاً نقد خود را متوجه اصل وفاق و تعادل نظام یافته و عدم تحریک و پویایی درونی این بینش کرده،‌ معتقدند که در کارکرد گرایی تضادهای اجتماعی جامعه و کشمکشها و برخوردهای طبقاتی آن نادیده گرفته می شود و توجیه «ضرورت وجود طبقات» جای تضاد و تخاصم را می گیرد و سرانجام، به نظر آنها آنچه کارکرد گرایی به عنوان نظام و ساخت اجتماعی ارائه می دهند، بسیار کلی و ابهام آمیز است و نتایج ناچیزی می توان از آن استنباط کرد.

انتقاد دیگر متوجه شیوه تحلیل کارکردی است. در این شیوه تحلیل، برای نظام اجتماعی موجودیتی مستقل و جدا از اعضایش تصور می کنند چه اینها مانند اندام گرایان بر وحدت اجتماعی و قدرت مستقل از ارزشها و مکانیزم کنترل اجتماعی تأکید دارند.

بعلاوه هرگونه تغییر و تحول جزئی را حاصل نیاز کارکردی جامعه می دانند. به عبارت دیگر به نظر آنها جامعه به صورتی عمل می کند و پیش می رود که پاسخگوی احتیاجات کارکردی خود باشد و به ساز و کارهای وحدت و انسجام تعادل آن را حفظ کند و به حیات و بقاء آن کمک کند. یعنی جامعه به صورتی عمل می کند که نیازهای کارکردی خود را برطرف سازد و همین و بس.

یکی دیگر از مکاتبی که کارگرایی را مورد نقد قرار داده، مکتب تضاد است. صاحبنظرانی همچون رکس و دارندرف معتقدند که نقش کنش گرایان اجتماعی در دگرگونیهای اجتماعی به فعالیتهای آگاهانه عاملان اجتماعی مربوط است.

به اعتقاد این دسته از جامعه شناسان کارکرد گرایان هم مسأله دگرگونی را در معنای واقعی نادیده گرفته شده است، و هم بر انطباق و سازگاری تأکید می ورزند و این دو مفهوم را به هم مربوط می سازند. برعکس از نظر مکتب منازعه، وفاق اجتماعی و هنجارها و موازین و ارزشهای مشترک جامعه ممکن است به دو گروه متخاصم و متضاد که بر سر منافع گروهی منازعه دارند تقسیم می شود و نیازهای مشترک و عام را که منافع همه را تأمین کند، نمی توان مشخص ساخت و این توجیه کننده مبارزه طبقات و حتی جنگهایی است که صورت می گیرد.

دیدگاه دورکیم و کارکرد گرایان برای این نوع تحلیل نقش درجه دوم قائلند و بیشتر به شیوه نظام یافتن باالقوه جامعه صنعتی جدید و هماهنگی و وحدت آن فکر می کنند تا به تضادها و این اختلاف نظر کلی است که بین دو دیدگاه وجود داشته است.

منابع:

1) درآمدی برجامعه (با تأکید بر نظریه های کارکرد گرایی،‌ ستیز و کنش متقابل نمادی)

تألیف: یان را برتسون- چاپ سوم- ترجمه حسین بهروان- رابرتسون، یان، 1944 انتشارات مشهد، آستان قدس رضوی شرکت به نشر 1377

439. ص. جدول- (انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به شر؛ 50)

2) نظریه های جامعه شناسی. دکتر غلام عباس توسلی. نوبت چاپ «اول، 69، 5000» چاپ دوم: چاپ: مهر (قم) پاییز 1370.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی