پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

دانلود پایان نامه رشته علوم تربیتی

  • ۰
  • ۰

مقدمه

دختران و زنان با برعهده داشتن مسوولیت خطیر پرورش نسل آینده در نظام طبیعی و تداوم بخشیدن به این نقش در خانواده و جامعه به گونه ای موثر در روند توسعه اجتماعی نقش داشته اند. جایگاه زنان و دختران در جوامع به عنوان قشر فرهنگ ساز، از جمله موضوعات در خور اعتنایی است که می توان از منظر انسانی به آن توجه کرد و ابعاد آن را با بهره گیری از تلا ش های علمی و پژوهشی مورد کاوش قرار داد.هدف از توسعه آن نیست که اجناس بیشتری اعم از کالا یا خدمات تولید شود، بلکه هدف آن است که قابلیت های افراد به گونه ای رشد یابد تا زندگی انسان سرشار از خلا قیت ها و رضایت باشد. «مایکل تودارو» می گوید: «توسعه عبارت است از ارتقای مستمر یک جامعه یا نظام اجتماعی به سوی یک زندگی بهتر و انسانی تر.» در این نوشتار ما به بحث در مورد نقش آموزش زنان در توسعه اقتصادی در ذیل می پردازیم.

  • ۰
  • ۰

آگاهی از اهمیت هوش هیجانی و تاثیر آن در زندگی کودکان، این سوال را در ذهن ایجاد می کند که چگونه هوش هیجانی فرزندان را افزایش دهیم؟

اما قبل از پاسخ دادن به این سوال یادآوری این مطلب ضروری است که: هر آنچه می خواهید به فرزندتان بیاموزید، به زبان نگویید، به عمل انجام دهید. بنابراین برای آموزش و افزایش هوش هیجانی م بایست قبل از هر چیز والدین خود درباره احساسات و هیجانات اطلاعات بیشتر و ملموس تری پیدا کنند. توصیه می شود در جلسات گروهی درباره انواع هیجانات مثل شادی و غم، عشق و تنفر، ترس و شجاعت و... صحبتهای سازنده و اکتشافی داشته باشید.  خودتان این مهارت مهم زندگی را فرا گیرید و بکار برید. تا چه اندازه از احساسات خود خبر دارید؟ اکنون که این مطالب را می خوانید، خوشحال، امیدوار، خرسند، عصبانی، خسته، گرسنه، ناراحت... هستید. برای بیان احساساتتان از دو کلمه خوب یا بدم استفاده نکنید. وقتی خودتان نسبت به احساساتتان آگااهی یافتید آنگاه به بچه های خیلی کوچک کمک کنید تا لغات و عباراتی که در برگیرنده هیجانات و احساسات می باشد را بیاموزند، همانگونه که خودشان آموخته اند و احساساتشان را بیان کنند، مانند: ” احساس بی قراری، ناامیدی، شادی می کنم“.  احساسات آنان را نیز نام گذاری کنید: ” به نظر می رسد ناامید شده ای! “ و اینکار را با احساسات دیگران نیز انجام دهید و احساسات و هیجانات دیگران را نام گذاری کنید(در خیابان، تلوزیون و کتابهای داستان): ” مثل اینکه آن خانم در فیلم احساس حسادت می کند“.
از بچه ها بخواهید احساسات خود را نقاشی کنند: ” می تونی خشم خودت را نقاشی کنی؟“ یا ” وقتی خیلی می ترسی قیافه ات چه شکلی میشه؟ آن را برایم نقاشی کن!“
محیط و فضایی سرشار از احساس امنیت خاطر و حمایت فراهم سازید. برای احساسات ارزش قایل شده و آنها را مورد شناسایی قرار دهید. درباره احساسات به راحتی صحبت کنید. از داد زدن و رفتارهای خشن برای سرکوب احساسات منفی بچه ها اجتناب کنید. وقتی بچه ها بزرگتر می شوند برایشان توضیح دهید که مثلا چرا خشم معمولا یک احساس ثانویه است، یعنی قبل از خشم یک احساس دیگر وجود دارد. به طور مثال وقتی با کارنامه خراب فرزندمان روبرو می شویم، اول احساس ناامیدی می کنیم، سپس عصبانی می شویم، یا وقتی یک ماشین با سرعت جلوی اتومبیل ما می پیچد، اول می ترسیم بعد عصبانی می شویم و به او ناسزا می گوییم. یا توضیح دهید که هیجانات منفی ما از جمع شدن نیازهای هیجانی برآورده نشده بوجود می آید. همچنین درباره جنبه های مثبت هیجانات ظاهراٌ منفی مثل خشم، گفتگو کنید.  بجای نام گذاری بر روی فرزندان با صفات گوناگون (دست و پا چلفتی، دیوانه، ترسو...) احساسات آنان را نام گذاری کنید: الآن احساس خجالت می کنی، مثل اینکه خشمگین هستی، به نظر میرسه کمی احساس ترس می کنی ... 
برای اینکه فرزندان خود را بهتر بشناسید، دستور دان، تنبیه، قضاوت، سخنرانی، نصیحت و تهدید کارساز نیست، بلکه گوش دادن به آنان و دقیق شدن به زبان بدن (حالات و حرکات اعضای بدن و صورت) می تواند در این راه مؤثر باشد.

- شما مهمترین الگوی رفتاری و هیجانی فرزندان هستند، اگر تصور می کنید از نظر احساسی و هیجانی احتیاج به کمک و تقویت بیشتر دارید، حتما از دوستان با تجربه و یا روانشناس و مشاور بهره بگیرد.
در موقعیتهای مختلف از فرزندتان بخواهید به این دو پرسش پاسخ دهند:

- ” الآن چه احساسی دارم؟ “

- ” دیگران چه احساسی دارند؟ 

این تمرین را با جدیت پیگیری کنید و انجام دهید و از نتایجش بهره گیرید.

  • ۰
  • ۰

اصل تعادل می گوید هرگاه مقداری کارمایه (انرژی)یا لیبیدو برای انجام کاری صرف شد، این مقدار مصرفی در نقطه دیگری از سیستم ظاهر می شود. اصل تعادل، قانون اول ترمودینامیک یا اصل بقای انرژی هلمهولتز است.

منظور یونگ از کاربرد این اصل در مورد کنش های روانی این است که هرگاه ارزش خاصی ضعیف شود یا از بین برود، انرژی متعلق به آن در درون از بین نمی رود بلکه به شکلی دیگر ظاهر می شود و این کاملاً طبیعی است، چه هرگاه ارزشی اهمیت خود را از دست داد در عوض ارزش دیگری قدرتمند تر می شود. کودکی که از پدر و مادر ناراضی است، توجه خویش را به دیگر افراد معطوف می دارد. هرگاه ارزشی سرکوب شود، انرژی آن به مصرف تظاهر در رویاها و خیالبافی می رسد.

  • ۰
  • ۰

چکیده

مسأله مدیریت کلاس از دیرباز به مثابه پیچیده‎‎ترین موضوع شناخته شده است، تشکیل و اداره‎ی کلاس درس با 30 نفر دانش‎آموز یا بیشتر از وقت گیرترین و حساس‎ترین فعالیت‎های حرفه‎ای یک معلم می‎باشد. دلیل این پیچیدگی را می‎توان تغییرات و تحولات و تفاوت‎های فردی هر یک از فراگیران دانست، اما آیا جادوی خاصی وجود دارد که بعضی از معلمان را قادر می‎سازد تا به محض رسیدن آشوب را آرام سازند و با یک نگاه بدرفتاری را فرونشانند و کلاس را با کار مثبت و با برنامه‎های شاد فعال نمایند؟

مطالعاتی که درباره مدیریت کلاس صورت گرفته به مهارت‎های خاصی که معلمان کارآمد از خود نشان داده‎اند توجه دارد. اهمیت سازماندهی کلاس و برنامه‎ریزی در تدریس بیشتر از اهمیت مدیریت کلاس نیست، رعایت اصول مدیریت و در نظر گرفتن قوانین مشخص، ایجاد رابطه‎ی مناسب با فراگیران، توجه به تفاوت‎های فردی آنان و تدریس فعال و... از نکات مهم در اداره کلاس می‎باشد.

یکی از عمده‎‎ترین مسائلی که از دیرباز در امر تعلیم و تربیت مهم به نظر می‎رسد، مدیریت کلاس و راه‎های برقراری ارتباط با دانش‎آموزان می‎باشد. مدیریت کلاس درس، اداره‎ی دانش‎آموزان از طریق به کارگیری کارکردهای مدیریت آموزشی: یعنی برنامه‎ریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری، نظارت وکنترل وارزشیابی جهت تحقق اهداف آموزش می‎باشد. فراگیران دارای تفاوت‎های فردی زیادی هستند. معلم باید با شناخت علایق و استعدادها با دانش‎آموزان ارتباط برقرار نماید در اداره‌‎ی کلاس موفق باشد. در این مقاله سعی شده است شیوه ‎های مدیریت کلاس و راه‎های برقراری با فراگیران مورد بررسی قرار گیرد، زیرا همه‎ی جوامع انسانی انتظار دارند که مدرسه در کودکان آنان تغییرات مثبتی ایجاد نماید تا آنها قدرت استدلال، نقادی و حضور در جامعه را پیدا نمایند. بنابراین معلم به مثابه برنامه‎ریز نظام کلاس درس باید با توانایی، دانایی و خلاقیت خاص خود فراگیران را یاری دهد تا در امور مختلف زندگی موفق باشند.

  • ۰
  • ۰

یکی از مباحثی که مدافعان توسعه فناوری اطلاعات در آموزش و پرورش مطرح می کنند آن است که از این طریق می توان فرصت های برابر آموزشی برای طبقات مختلف جامعه بخصوص طبقات محروم فراهم آورد. تجربه کشورها نشان می دهد که همواره این اتفاق نمی افتد و اگر دولت سرمایه گذاری برای دسترسی طبقات محروم به منابع فناوری اطلاعات نکند شکافی که اصطلاحا به آن شکاف دیجیتال گفته می شود؛ روز بروز افزایش می یابد. مثلا دسترسی به اینترنت در مدارس آمریکا از چهار درصد در سال 1994 به نود و نه درصد در سال 2002 ارتقاء یافت؛ ولی گزارش آموزش و پرورش آمریکا حاکی از آن است که شکاف دیجیتال همچنان رو به گسترش است به نحوی که چهل و یک درصد از سیاهان و اسپانیایی زبان ها در خانه از یک کامپیوتر استفاده می کنند و این درصد در مورد سفید پوستان هفتاد و هفت درصد است. گزارش دیگری مبین آن است که سی و یک درصد دانش آموزان خانواده هایی که در آمد سالیانه شان کمتر از بیست هزار دلار است از کامپیوتر در منزل استفاده می کنند؛ حال آن که هشتاد درصد دانش آموزانی که در آمدشان بیش از هفتاد و پنج هزار دلار در سال است از کامپیوتر بهره می برند.

در ایران آماری در این زمینه وجود ندارد و تحقیقی هم در این باره صورت نگرفته است ولی مشاهدات معمول نشان می دهد که فاصله زیادی بین مدارس ما از حیث برخورداری دانش آموزان آن ها از فرصت های بهره وری از فناوری اطلاعات وجود دارد.

  • ۰
  • ۰

الگوی پیش سازمان دهنده

"پیش سازمان دهنده" یک مطلب یا مفهوم کلی است که در مقدمه تدریس می آید تا مبحثی را که به شاگردان ارائه داده می شود با مباحث پیشین همان درس مربوط سازد و پایه ای برای ارتباط مفاهیم جدید با پیشین شود. در این الگو، معمولاً مطالب از کلی به جزئی مورد بررسی قرار می گیرد.

ساخت شناختی چیست؟

مجموعه اطلاعات و مفاهیمی که در زمینه یک رشته درس در ذهن فرد به وجود می آید، "ساخت شناختی" او را از آن مجموعه دانش تشکیل می دهد. مثلاًٌ مفاهیم درس فیزیک که از قبل در ذهن دانش آموز به وجود آمده است، بر روی هم ساخت شناختی او را در علم فیزیک تشکیل می دهد.

یادگیری معنادار چیست؟

به آن نوع یادگیری گفته می شود که مفاهیم جدید، ریشه در مفاهیم گذشته فرد داشته باشد و براساس آن بنا شود.

ویژگیهای الگوی پیش سازمان دهنده:

1- مراحل اجرای الگوی پیش سازمان دهنده:

در ابتدا پیش سازمان دهنده ارائه می شود که باید از مطالب درس جدید کلی تر باشد سپس معلم به ارائه مطالب و مفاهیم درس جدید می پردازد و در آخر کار برای تفهیم بیشتر مطالب جدید باید مثالها و نمونه هایی ارائه می دهد.

2- چگونگی کنش و واکنش معلم نسبت به شاگردان در الگوی پیش سازمان دهنده:

در این الگو معلم نقش انتقال و ارائه کننده مفاهیم درس را دارد و شاگردان، دریافت کننده و پذیرنده مطلب درسی هستند. برای اثر بخشیدن به این الگو، مهمترین نکته این است که معلم باید برای ارائه مطالب درسی، مناسبترین پیش سازمان دهنده را انتخاب کند. جهت ارتباط، همیشه از طرف شاگرد یا شاگردان است.

3- ماهیت روابط میان گروهی:

در این الگو، معلم با فرد فرد دانش آموزان یا با کل آنها ارتباط پیدا می کند ولی این ارتباط یک طرفه است یعنی شاگردان معمولاً با او و با یکدیگر ارتباط ندارند و در واقع معلم بر کلاس مسلط است. برای افزایش روابط میان گروهی در این الگو، معلم می تواند با طرح پرسشهای راهنمایی کننده، فراگیران را به شرکت در بحثهای کلاس علاقه مند کنند.

4- شرایط و منابع لازم در الگوی پیش سازمان دهنده:

در این الگو، معلم و کتاب و کلاس درس فقط منابع و شرایط آموزشی هستند. در این الگو معلم باید بتواند مطالب کلی را از جزئی تمیز دهد. باید سخنران خوبی باشد، به فراگیران فرصت دهد تا در فرآیند آموزشی شرکت جویند. معلم در هر موقعیت آموزشی، یکی از منابع متعدد اطلاعات است و سایر منابع از جمله ابزارهای آموزشی، به شاگردان امکان می دهند تا به مطالب درسی از زاویه های مختلف نگاه کنند.

محاسن و محدودیتهای الگوی پیش سازمان دهنده:

الگوی پیش سازمان دهنده، الگوی مناسبی برای دروس نظری است و مناسب برای نظامهای آموزشی فقیر می باشد. در این الگو از یک زمان آموزشی محدود می توان حداکثر استفاده را کرد. از اتلاف وقت جلوگیری می شود. مفاهیم، بطور منظم در ساخت شناختی شاگردان جای می گیرد.

از محدودیتهای آن می توان به: در این الگو تمام تصمیمات توسط معلم گرفته می شود به نیازها و علایق و تواناییهای شاگردان کمتر توجه می شود، محتوا با زندگی واقعی شاگردان چندان ارتباطی ندارد. به مسائل روانی، عاطفی و اجتماعی شاگردان کمتر توجه می شود.

  • ۰
  • ۰

مارتو و سالجو (1997) دو رویکرد یادگیری عمیق و سطحی را شناسایی کرده‌اند که اساساً در تصوری که از معنی آموزش دارند با هم متفاوتند. “یادگیری عمیق” رویکرد مطلوب آموزش عالی است. “یادگیری سطحی” در پیوند با حفظ کردن فرمول‌ها و معلومات بدیهی است. باید دو نکته را در روی‌کرد به آموزش، مورد توجه قرار داد. اولاً آدم‌های متفاوتی که رویکدرهای یادگیری متفاوت دارند سرکلاس یک درس واحد می‌نشینند. دوم اینکه یک شخص واحد برحسب زمان یا چیزی که می‌گیرد رویکرد متفاوتی را اتخاذ می‌کند. یادگیری عمیق: یادگیری عمیق متضاد یادگیری سطحی و روی‌کرد مطلوب آموزش عالی است. کسانی که رویکرد عمیق به یادگیری دارند مطالب جدید را با ربط دادن آن‌ها به دانسته‌های قبلی‌شان یاد می‌گیرند. بعضی اوقات به این رویکرد یادگیری کل‌نگر گفته می‌شود، چون این نوع یادگیری با داشتن فهم و دیدگاه واحدی نسبت به جهان مرتبط است. کسی که رویکرد عمیق دارد به جای اینکه واقعیات را از هم جدا کند همواره در حال این سئوال است که چطور در می‌آید بحث بر سر چیست؟ آیا توضیح دیگری وجود دارد؟ در این یادگیری ارزشیابی بجای بازتولید حذف درس‌ها، درگیرشدنی فعالانه با اندیشه‌هاست.یادگیری سطحی: یادگیری سطحی گردآوری معلومات بی‌ربط به هم مانند اسم آدم‌ها و مکان‌ها و تاریخ وقایع است این رویکرد یادگیری را چیزی می‌بیند که می‌توان آن را با عقربه سوخت اندازه‌گیری کرد که از خالی شورع می شود. باید تا پر شدن پیش برود. این رویکرد به یادگیری اتمیستی شهرت دارد چون وقتی ما به طور سطحی یاد می‌گیریم میزان دانسته‌هایمان را به شکل یک توده می‌بینیم نه به صورت کیف پولی که می‌توان آن را روی هم گذاشت و پس‌انداز کرد. وقتی زمان ارزشیابی این یادگیری برسد به تکنیک‌های مرور و رویه‌های معمولی مثل حفظ کردن نیاز پیدا می‌کنیم مشکل اصلی یادگیری سطحی هم وقتی بروز می‌کند که مجموعه اطلاعاتی که با آن‌ها سروکار داریم بسیار گسترده شود. یادگیری استراتژیک: یادگیری استراتژیک بر تکنیک‌های یادگیری تأکید دارد در این رویکرد دانشجویان یادداشت‌های خود را سازمان‌دهی می‌کنند و سعی می‌کنند معیارهای درس را پیش‌بینی و جواب‌هایشان را به آنچه معلم می‌خواهد نزدیک‌تر کنند. رویکرد استراتژیک تلاش منطقی در جهت ایجاد تعادل بین میزان تلاش برای یادگرفتن یک درس و نمره آن است. مدیریت زمان و منابع از مسایل اصلی این روش است.

  • ۰
  • ۰

اختلال وسواس فکرى _ عملىOCD (Obsessive Compulsive Disorder) در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهاى خاصى بروز مى کند که موجب برانگیختگى و نگرانى آنان مى شود. کودک وسواسى خود را از درون تحت فشار مى بیند؛ فشار براى انجام دادن کارها، براى رسیدن به هدف، براى پیشرفت و موفقیت. او تصور مى کند که استرس ها و تنش هاى فکرى او از خارج بر وى تحمیل مى شوند، در حالى که نوع تفکر او عامل اصلى این فشارهاست. او همواره به خود مى گوید: «من باید...» بر طبق گزارش انجمن روانپزشکان آمریکا تقریباً از هر 200 کودک و یا نوجوان، یک نفر دچار اختلال وسواس فکرى عملى است. این اختلال به دلیل آن که توام با درد، ناراحتى و یا بیمارى جسمى خاصى نیست، معمولاً تا سنین نوجوانى و جوانى ناشناخته مى ماند. از زمانى که کودک به دوران نوجوانى پا مى گذارد و روابط دوستى و اجتماعى او گسترده تر مى شود، به دلیل داشتن چنین افکار و رفتارهایى از بودن در جمع دوستان و همسالانش احساس ناراحتى، فشار و استرس مى کند؛ زیرا نگران است که افکار و رفتارهاى وسواسى او از حد خارج شوند و نتواند خود را کنترل کند و همین امر موجب طردشدگى، انزوا و تنهایى او شود. بدیهى است تمامى کودکان و نوجوانان نگرانى ها، تردیدها و ایده هاى گوناگونى دارند که موجب حرکت، تلاش و انگیزه آنان براى یادگیرى، بازى، دستیابى و روابط اجتماعى شان مى شود. اما اگر این تصورات و افکار آنان مانع از زندگى عادى شان شود، براى آنها مشکل ساز خواهد شد و آنها را از داشتن یک زندگى سالم و طبیعى بازخواهد داشت. براى مثال اغلب کودکان 9 _ 8 ساله عادت دارند که بر روى درز سنگفرش هاى پیاده رو ها راه بروند یا اسباب بازى ها شان را مدام چک کنند و یا مراسم خوابشان را همیشه طبق آئین خاصى انجام دهند. چنین رفتارهایى که معمولاً در این گروه سنى کودکان رایج است، احتمالاً در بهترین شکل خود، نوعى بازى به حساب مى آید. اما زمانى که همین کارها بر زندگى کودک تسلط مى یابد و در عملکرد بهنجار او اخلال ایجاد مى کند، جاى نگرانى دارد. متاسفانه هر چه کودک و یا نوجوان بیشتر تحت تاثیر این افکار قرار گیرد، به تدریج در او قوى تر و پایدارتر مى شود تا حدى که موجب شرمسارى و درماندگى او و خانواده اش مى شود.

  • ۰
  • ۰

یکى از مشکلاتى که اغلب کودکان و نوجوانان تجربه اى از آن در ذهن دارند، احساس خجالت و کمرویى است. کمرویى به مفهوم احساس ناراحتى کردن از بودن در جمع است. کودک خجالتى در موقعیت هاى ناآشنا و هنگام تعامل و گفت وگو با دیگران عصبى و مضطرب مى شود. یک کودک خجالتى، زمانى که تصور کند مورد توجه اطرافیانش قرار گرفته است، بى نهایت ناراحت و پریشان مى شود. یک کودک خجالتى ترجیح مى دهد شاهد بازى کودکان دیگر باشد، ولى خود به بازى آنها نپیوندد. بیشتر کودکان در شرایط مختلف قدرى احساس خجالت و کمرویى مى کنند، اما کودکانى که این مشکل را به صورت حاد دارند، در تمام اوقات زندگى شان احساس خجالت و شرمسارى مى کنند. این احساس نه تنها مى تواند بر رشد اجتماعى کودک تاثیرى منفى به جا گذارد، بلکه مى تواند موجب کاهش عملکرد تحصیلى و افت آموزش و یادگیرى او شود. احساس خجالت و کمرویى احساسى دوسویه است؛ احساسى است مرکب از هیجان هایى مثل ترس و علاقه، تنش و رضایت، میل و اضطراب. احساس خجالت موجب تند شدن ضربان قلب و بالارفتن فشار خون مى شود. با یک مشاهده ساده مى توان آثار خجالت و کمرویى را در چهره کودک تشخیص داد. کودکان خجالتى روى شان را از دیگران بر مى گردانند، به پایین نگاه مى کنند و حرکات و سخنان شان بسیار احتیاط آمیز است. صداى آنها حین گفت وگو خیلى آهسته، لرزان و مردد است. همچنین کودکان خردسال ممکن است انگشت دست شان را بمکند، حرکات محجوبانه از خود نشان دهند، لبخند بزنند و خودشان را به کنارى بکشند.به طور کلى، احساس خجالت و کمرویى با دو نوع رفتار قابل شناسایى است؛ ملاحظه کارى و دورى از اجتماع. کودکان زیر دوسال، نسبت به افراد غریبه اى که در اطراف خود مى بینند، احساسى از دورى گزیدن و امتناع از روبه روشدن در خود دارند. برخى از کودکان 4 _ 3ساله نیز ممکن است بازى هاى آرام و دور از جمع را - که کمترین نیازى به تعاملات اجتماعى دارد - بر بازى هاى گروهى و جمعى ترجیح دهند.

  • ۰
  • ۰

یکی از دلایل عمده بسیاری از اختلالات رفتاری و شخصیتّی در کودکان و نوجوانان، ضعف در اعتماد به نفس و احساس خودارزشمندی (عزت نفس) است، بنابر این امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از این اختلالات، پرورش و تقویّت احساس عزت نفس و اعتماد به نفس و مهارتهای فردی و اجتماعی آنان، نقش بسزایی ایفا می کند. از این رو با توجه به اهمیّت عزت نفس در رشد شخصیت و سلامت روانی کودکان و نوجوانان، در جهت تقویت و افزایش آن، موارد زیر به والدین و دست اندرکاران تعلیم و تربیّت توصیه می شود: