پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

دانلود پایان نامه رشته علوم تربیتی

  • ۱
  • ۰

شرح حال مقدماتی
دیدیم که روسو بر این باور بود که رفتار بر اساس برنامه زمانی یا طرح درونی طبیعت، بروز می یابد. امروزه، این فرایند را رسش زسیتی می نامیم و فردی که بیشترین تلاش را کرد تا مطالعه رسش آغاز شود، آرنولد گزل بود.
گزل همچنین با طرفداری از رویکرد کودک محور، درباره پرورش کودک مطالبی نوشت.
اصول رشد
مفهوم رسش
گزل معتقد بود که رشد کودک، تحت تأثیر دو نیروی عمده است. نخست آنکه، کودک محصول محیط خویش است. اما گزل معتقد بود که رشد کودک به کونه ای بنیادی تر، از درون و بر اثر عمل ژن ها، هدایت می شود. او این فرایند را رسش یا بالیدگی نامید.
ویژگی بارز رشد مبتنی بر رسش این است که همواره به صورت مراحلی ثابت، آشکار می شود. این مسئله را می توان نخست در جنین در حال رشد مشاهده کرد که در آن مثلاً، قلب همواره اولین عضوی است که رشد می یابد و عمل می کند. به همین ترتیب، مغز و سر، زودتر از سایر بخش های بدن جنین، از قبیل دست و پا رشد می کنند. این ترتیب که طرحی ژنتیکی آن را هدایت می کند، هرگز نقض نمی شود.
رشد به صورت سلسله مراحل، پس از تولد نیز ادامه می یابد.
البته کودکان از نظر میزان رشد با یکدیگر تفاوت دارند.
بعلاوه، میزان رشد تحت کنترل تفاوت های فردی است که به وسیله مکانیزم های ژنتیکی درونی، تعیین می شود.

رسش و محیط، تأثیرات کاملاً متفاوتی دارند. در رشد قبل از تولد، این موضوع بدین معنا است که رسش، متمایز از جنبه های محیط درونی از قبیل حرارت و اکسیژنی است که جنین از مادر دریافت می کند. بی تردید این عوامل محیطی اهمیت بسیار زیادی دارند، زیرا پشتیبان رشد سالم هستند، اما در ترتیب آشکار شدن ساختار و الگوهای عمل، هیچ نقش مستقیمی ایفا نمی کنند. این وظیفه، بر عهده مکانیزم رسش است.
نوزاد پس از تولد، به محیط متفاوتی وارد می شود. این محیط، تنها نیاز های جسمانی او را برآورده نمی کند، بلکه محیطی اجتماعی و فرهنگی است که او را به انجام رفتار های درست وا می دارد. گزل معتقد بود که کودک برای تحقق قوای نهفته در خود، به وضوح به محیط اجتماعی نیاز دارد، اما همچنین بر این باور بود که نیروهای اجتماعی، زمانی به بهترین وجه بر کودک اثر می گذارد که با اصول رسشی درونی، هماهنگ باشند.
گزل به ویژه، با آموزش زود هنگام مطالب به کودکان مخالف بود. کودکان هنگامی که آمادگی پیدا کنند و دستگاه عصبی آن ها به قدر کافی رشد کند، خواهند نشست، خواهند ایستاد و راه خواهند رفت. آن ها در زمان مناسب و با هدایت عوامل درونی شان، به تدریج بر تکالیف مختلف تسلط می یابند. تا پیش از آن زمان، آموزش، ارزش چندانی ندارد و ممکن است بین مراقب و کودک، باعث پیدایش تنش نیز بشود.

این کودک، در برخی مهارت ها توانایی بیشتری از خود نشان داد، ولی کودک آموزش ندیده خیلی زود و با تمرین بسیار کمتری همین توانایی ها را به دست آورد، و این تکالیف را تقریباً در همان سنی انجام داد که از او انتظار می رفت. بنابراین، ظاهراً یک برنامه زمانی درونی وجود دارد که آمادگی انجام دادن تکالیف را تعیین می کند و به نظر می رسد سودمندی آموزش های زود هنگام، نسبتاً موقتی است. مسئله تحریک زود هنگام، مسئله ای بحث انگیز است، اما ظاهراً تلاش های ما برای تسریع رشد حرکتی اولیه، تأثیرات اندکی دارد. بنابراین، رسش به فرایندی اطلاق می شود که از طریق آن، رشد به وسیله عوامل درونی و در درجه اول، ژن ها که مواد شیمیایی درون هسته سلول ها هستند، کنترل می شود. ژن ها توالی، زمان بندی و شکل پیدایش الگوهای عمل را تعیین می کنند.
تا اینجا عمدتاً رشد مبتنی بر رسش رفتار حرکتی اولیه را، که گزل در مطالعات خود بر آن تأکید داشت، توضیح داده ایم. با وجود این، گزل بر این باور بود که رشد تمامی شخصیت، در کنترل رسش است.
مثلاً او معتقد است: دستگاه عصبی کودک در مراحل و تسلسل هایی طبیعی، رسش می یابد. او قبل اینکه بایشتد، می نشیند. قبل از صحبت کردن، غان و غون می کند. قبل از اینکه حقیقت را بگوید، از خود دروغ سر هم می کند. قبل از اینکه مربع بکشد، دایره رسم می کند، قبل از اینکه نوعدوست شود، خود پسند است. قبل از اینکه به خود متکی شود، به دیگران وابسته است. همه توانایی های کودک از جمله اصول اخلاقی او، از قوانین رشد متأثر است.

مطالعه الگوها
آنچه بیشترین اهمیت را دارد، فرایند الگو سازی است؛ یعنی فرآیندی که اعمال با استفاده از آن، سازماندهی می شوند.
هنگامی که نوزادان، حرکت چشم هایشان را با حرکت دست هایشان سازماندهی می کنند و به چیزی که در دست دارند نگاه می کنند این، الگویابی همچنان وسعت می یابد.
سایر اصول رشد
گزل با مشاهدات خود، چند اصل دیگر را نیز در زمینه رشد مطرح کرد. ما سه اصل هم آمیزی تقابلی، عدم تقارن کنشی و خود گردانی را بررسی می کنیم.
هم آمیزی تقابلی. انسان ها بر مبنای تقارن خلق شده اند. ما دارای دو نیم کره مغز، دو چشم، دو دست، دو پا و چند اندام دو گانه دیگر هستیم. اعمال ما نیز نظیر هنگامی که دست و پایمان را خم یا راست می کنیم، کیفیتی دو گانه دارد « هم آمیزی تقابلی » به فرایندی از رشد اطلاق می شود که از طریق آن، دو گرایش مختلف، به تدریج نوعی سازماندهی مؤثر می رسند. مثلاً در رشد پدیده دست برتری، نوزاد ابتدا یک دست خود را به کار می برد، سپس هر دو را با هم به کار می گیرد، آنگاه دست دیگر را ترجیح می دهد، و بعد دوباره هر دو را به کار می گیرد تا آنکه در نهایت می تواند دست مسلط خود را انتخاب کند. این کیفیت رفت و آمدی اولویت ها، را به ذهن متبادر می سازد. گزل نشان داد که هم آمیزی تقابلی، چگونه « هم آمیزی تقابلی » استعاره هم آمیزی و در نتیجه اصطلاح الگویابی بسیاری از رفتارها، از جمله رفتار دیداری، خزیدن، و راه رفتن را توصیف می کند.
گزل همچنین بر این باور بود که هم آمیزی تقابلی، مشخصه رشد شخصیت نیز هست. در رشد شخصیت، ما شاهد یکپارچه سازی گرایش های درون گرایی و برون گرایی در انسان هستیم. مثلاً کودکی که در سه سالگی، آرام و خود دار است، در سه سال و شش ماهگی درونگرا، کمرو، و ناآرام می شود. در پی این دوره درون گرایی، در چهار سالگی، گرایش به برونگرایی پیدا می کند و این دو گرایش در نهایت، در پنج سالگی یکپارچه و متعادل می شوند. چنین چرخه هایی در نوزادی آغاز می شوند و دست کم تا 16 سالگی ادامه می یابند. فرد هنگام ورود به قلمرو های جدید درونی یا بیرونی، به طور موقت تعادل خود را از دست می دهد، اما بعد بار دیگر خود را در سطوح جدید، سازماندهی می کند.

عدم تقارن کنشی. ما با فرایند هم آمیزی تقابلی، دوگرایی های طبیعت خود را متعادل می کنیم. با وجود این، به ندرت به تعادل یا تقارن کامل می رسیم. در واقع، درجه ای از عدم تقارن، که کاملاً کنشی است وجود دارد. ما زمانی دارای بیشترین کارآمدی هستیم که با ترجیح دادن یک دست، یک چشم و مانند آن، از یک جهت با جهان روبرو شویم.
خود گردانی. گزل بر این باور بود که ساز و کارهای رشد درونی آنقدر نیرومند هستند که انسان تا حد زیادی می تواند رشد خود را منظم کند. او در مجموعه ای از مطالعات خود نشان داد که کودکان چگونه می توانند چرخه های تغذیه، خواب و بیداری خود را منظم کنند.
گزل همچنین با تأکید بر قابلیت موجود زنده بر حفظ تعادل و وحدت کلی، در مورد خود گردانی، زاویه متفاوتی را نیز مورد توجه قرار داده است. البته رشد، عدم تعادل را نیز شامل می شود. همان گونه که دیدیم، الگوهای خواب و تغذیه نوزادان به طور مرتب دستخوش نوسان می شوند. ما نوسان های مشابهی را در رشد شخصیت نیز می بینیم که در آنها، هنگامی که کودکان وارد مراحل درونگرایی و برونگرایی می شوند، دوره های ثبات و عدم ثبات به دنبال هم می آیند. هنگامی تنش به وجود می آید که کودکان به قلمرو ناشناخته های جدید وارد می شوند. اما سازوکارهای خودگردانی، همواره فعال هستند و باعث می شوند که موجود زنده، هرگز پیش از به دست آوردن تعادل، بیش از حد به یک جهت متمایل نشود و پیش از حرکت مجدد به سمت جلو، پیشرفت های خویش را استحکام بخشد.

فردیت
یک موضوع کلی باید مورد بحث قرار گیرد و آن، مسئله فردیت است. گزل جداً بر بی همتا بودن هر کودک تأکید داشت.
دیدگاه اصلی گزل این بود که همه کودکان بهنجار توالی های یکسانی را پشت سر می گذارند، اما در میزان رشد با یکدیگر متفاوتند.
او هم چنین مطرح کرد که میزان رشد ممکن است با تفاوت در خلق و خو و شخصیت ارتباط داشته باشد. او در یک بحث جالب سه کودک را فرض کرد که یکی از آن ها به کندی، دیگری به سرعت و سومی به طور نامنظم رشد می کند و بر این نکته تأکید کرد که چگونه هر سبک رشد می تواند در آمادگی های شخصی متفاوتی جلوه گر شود. مثلاً کودک الف که به کندی رشد می کند، ممکن است کم تحرک و محتاط، صبور، خونسرد و به طور کلی در مورد مشکلات زندگی با تدبیر باشد. کودک ب که به سرعت رشد می کند،
ممکن است حاضر جواب، بی خیال، سرخوش، همراه و به طور کلی باهوش و زرنگ باشد. کودک ج که به طور نامنظم رشد می کند،
ممکن است گاه بیش از حد محتاط باشد و گاه احتیاط را رعایت نکند، اغلب دمدمی مزاج و بی صبر باشد و بارقه هایی از ذکاوت را نشان دهد. گزل بر این باور بود که هر خلق و خو و سبک رشد فردی، در فرهنگ، خواسته های متفاوتی را در پی می آورد و فرهنگ نیز باید بکوشد تا با فردیت هر کودک منطبق شود.

فلسفه فرزند پروری
گزل معتقد بود که پرورش کودک باید با شناخت دقیق قوانین رسش آغاز شود. آن ها فطرتاً نسبت به نیازهایشان و آنچه آمادگی انجام دادن آن را دارند یا ندارند، هشیار هستند. بنابراین والدین نباید کودکان را به پیروی از هیچ الگویی از پیش پنداشته ای وادار کنند، بلکه باید نشانه های رسش را از خود کودکان بگیرند.
مثلاً در مورد تغذیه، گزل به شدت از تغذیه مبتنی بر نیاز یعنی تغذیه ای که کودک آمادگی خود را برای آن نشان می دهد در برابر تغذیه بر اساس هرگونه برنامه از پیش تعیین شده، حمایت می کرد. او نوشت:
دو نوع زمان وجود دارد؛ زمان طبیعی و زمان مبتنی بر ساعت. اولی بر آگاهی کودک و دومی بر علم اختر شناسی و قراردادهای فرهنگی مبتنی است. برنامه خودخواسته، از زمان طبیعی نشأت می گیرد. نوزاد زمانی تغذیه می شود که گرسنه است. مختار است هر زمان که خوابش می آید بخوابد. او را برای تغذیه بیدار نمی کنند. در صورتی که جایش را خیس کند « پوشک او را عوض می کنند » هر زمانی که بخواهد می تواند به بازی های اجتماعی بپردازد. او برای زندگی کردن بر اساس ساعت دیواری خلق نشده است، بلکه خلق شده تا بر اساس ساعت درونی که منعکس کننده نیازهای متغیر اوست، زندگی کند.

هنگامی که والدین، اندیشه هایشان را در مورد آنچه کودک « باید » انجام دهد کنار بگذارند و در عوض، از نشانه ها و سرنخ های کودک پیروی کنند، کم کم به ارزش توانایی ذاتی رشد خود گردان کودک پی می برند. می بینند که کودک چگونه چرخه تغذیه و خواب و بیداری خود را تنظیم می کند. اندک زمانی بعد، خواهند دید که چگونه کودک یاد می گیرد که بدون اجبار و ترغیب، با اتکای به خود بخزد و سینه خیز حرکت کند. در این صورت، والدین کم کم به کودک و فرایند رشد، اعتماد خواهند کرد.

گزل تأکید می کرد که اولین سال زندگی، بهترین زمان برای یادگیری احترام گذاشتن به فردیت کودک است. والدینی که در دوره نوزادی، با هوشیاری پاسخگوی نیازهای کودک بوده اند، بعدها به طور طبیعی به بی همتا بودن علایق و توانایی های کودک، حساسیت نشان خواهند داد. آن ها کمتر تمایل دارند که انتظارات و آرزوهای خود را به کودک تحمیل کنند، بلکه بیشتر مایلند تا به فردیت کودک، مجال رشد و موفقیت بدهند.
گزل معتقد بود که والدین علاوه بر حساسیت باطنی نسبت به کودک، به برخی اطلاعات نظری درباره روندها و توالی های رشد هم نیاز دارند. آن ها به ویژه باید بدانند که رشد، بین دوره های ثبات و بی ثباتی، در نوسان است. این آگاهی، درک و بردباری را در آن ها تقویت می کند. مثلاً آگاهی از اینکه کودک 2/5 ساله از یک دوره دشوار می گذرد که می تواند موجب لجاجت و سرسختی او شود، به والدین کمک می کند. آن ها با آگاهی از این موضوع، تلاش نخواهند کرد که هرچه زودتر این رفتارهای کودک را سرکوب کنند. بلکه در مقابل، قادر خواهند بود که با انعطاف پذیری بیشتری با کودک رفتار کنند و حتی شاید از دیدن این که کودک چنین مشتاقانه سعی می کند استقلال خود را تثبیت کند، لذت نیز ببرند.

به این ترتیب، فلسفه گزل، در بعد افراطی رها کردن و تساهل قرار می گیرد. می توان سوال کرد که « آیا چنین نگرشی، به لوس شدن کودک منجر نمی شود » و « آیا کودکان پرتوقع نمی شوند و همیشه بر خواسته های خود اصرار نخواهند ورزید ؟ » .

البته پاسخ گزل این بود که کودکان باید یاد بگیرند تکانه های خود را کنترل، و مقتضیات فرهنگی خود را رعایت کنند. با وجود این، او معتقد بود کودکان زمانی این موارد را کاملاً فرا خواهند گرفت که به توانایی آن ها برای تحمل کردن کنترل ها که مبتنی بر رسش است، توجه کنیم. مثلاً در مورد تغذیه، نوزاد را نباید در ابتدا خیلی منتظر گذاشت . « مهمترین نیازهای نوزاد با غذا و خواب ارتباط دارند. این نیازها ماهیتی فردی و طبیعی دارند. نمی توان آن ها را تغییر داد یا برآورده نکرد ».

اما اندک زمانی بعد و تقریباً در چهار ماهگی، وسعت و رشد سیستم گوارشی کودک، شرایطی بهتر از قبل پیدا می کند و به همین دلیل، نوزاد تنش کمتری خواهد داشت و کاهش دفعات گریه کودک به والدین نشان می دهد که او اکنون قادر است برای تغذیه صبر کند.

بعداً، رشد زبان و گسترش بعد زمانی کودک، به او کمک می کند تا ارضای فوری نیازهایش را به تعویق بیندازد. در 2/5 سالگی، دیگر کودکان بی درنگ نشان نمی دهند که به آب میوه خود نیاز دارند، زیرا هنگامی که والدین به آن ها می گویند « قدری صبر کن » معنای این عبارت را درک می کنند.

بنابراین، گزل بر این باور بود که والدین هشیار می توانند به تعادلی منطقی بین نیروهای رسشی و فرهنگ پذیری دست یابند.
باوجود این، واضح است که گزل، بیشتر این سازگاری را از فرهنگ انتظار داشت. او معتقد بود که فرهنگ پذیری لازم است، اما نباید نخستین هدف ما انطباق دادن کودک با قالب های اجتماعی باشد. این هدف رژیم های اقتدار طلب است. ما در دموکراسی به آزادی عمل و فردیت بها می دهیم؛ یعنی ویژگی هایی که عمیق ترین ریشه های آن ها در تکانه زیستی انسان در جهت رشد بهینه قرار داد.
فرهنگ پذیری، هم در مدرسه و هم در خانه، صورت می گیرد. مدارس مهارت ها و عادات هایی را به کودکان آموزش می دهند که آنان به عنوان اعضای بزرگسال جامعه، به آن ها نیاز خواهند داشت. اما معلمان نیز همانند والدین نباید منحصراً بر حسب هدف های فرهنگی فکر کنند، به گونه ای که وضعیت رشد کودک را نادیده بگیرند. مثلاً اگر چه فرهنگ ما برای کار دقیق ارزش قایل است،
معلمان باید درک کنند که به طور طبیعی کودکان در برخی سنین، از سنین دیگر، دقت کم تری دارند. کودکان شش ساله به شدت مستعد خطا هستند، در حالی که کودکان 7 ساله با آمادگی مشق هایشان را انجام می دهند و کارهایشان را به طور کامل به اتمام می رسانند. بر همین روال، معلم رشدگرا، کودک 6 ساله را به یادگیری چیزی که با طبیعت او سازگار نیست مجبور نمی کند، بلکه دادن تکالیف را به زمانی وا می گذارد که برای کودک مفید باشد. در همین حال، کافی نیست که فنون یادگیری را بر مبنای سن یا سطح تحصیلی تنظیم کرد، زیرا میزان رشد و استعدادهای ویژه کودکان، بسیار متفاوت هستند. به این ترتیب، نیاز کودکان را به رشد بر
اساس برنامه زمانی خود و پرورش استعدادهای منحصر به فردشان، مورد بی توجهی قرار می دهند.

ارزشیابی
با وجود این اکثر روان شناسان معاصر، جهت گیری رسشی گزل را، بسیار افراطی می دانند. بیشتر روان شناسان، نقش رسش را تأیید می کنند، اما بر این باورند که یادگیری و تدریس، بسیار بیشتر از آنچه گزل تصور می کرد،اهمیت دارند. آن ها معتقدند که محیط صرفاً از الگویابی درونی حمایت نمی کند، بلکه در سازماندهی رفتار نیز نقش دارند.
بیشترین انتقادها از گزل، به شیوه ارائه هنجارهای سنی به وسیله او مربوط است. هنجارهای او از یکسانی بیش از حد حکایت دارد و او در مورد میزان تغییر پذیری که در هر سن می توان انتظار داشت، اظهار نظر نکرده است. به علاوه، هنجارهای گزل، بر مبنای کودکان طبقه متوسط در یک محیط دانشگاهی (ییل) عرضه شده است و ممکن است در سایر زمینه های فرهنگی، به طور کامل مصداق نداشته باشد.

با توجه به این یافته ها، تصویری که گزل از رشد ارائه می کند، بیش از حد ناکافی به نظر می رسد. اکنون نوزادان بسیار باهوش تر از آنچه تصور می شد، به نظر می رسند و پژوهشگران در مورد ذهن کودکان در چند ماه بعد از تولد، قابلیت های قابل توجهی را در می یابند.

امروزه پزشکان و متخصصان اطفال هنوز هم هنجارهای گزل را بسیار با ارزش می دانند و برای نعیین اینکه نوزادان در سنین مختلف باید قادر به انجام دادن چه اعمالی باشند، از آن ها استفاده می کنند.
بنابراین، شواهدی در تأیید دیدگاه های گزل وجود دارد و آن اینکه پاسخ دهی به نشانه ها و تمایلات کودک، همانطور که او از یک برنامه زیستی درونی پیروی می کند، مطلوب است.

اما به نظر می رسد با پیروی از توصیه های گزل، بهره های زیادی می بریم. زیرا گرچه درست است که باید کودکانمان را تا حدی کنترل و هدایت کنیم و آن ها را آموزش دهیم، اما معمولاً برای انجام دادن چنین اعمالی عجله می کنیم. آنچه برای ما دشوارتر است ، این است که به کودکانمان فرصت دهیم خودشان رشد کنند، و برای تماشا کردن و لذت بردن از آن ها و تحسین کودکانمان، وقت بگذاریم.
  • ۰
  • ۰

میشل نظریه صفات (Trait Construct) را مانند استادش راتر شدیداً زیر سوال برد. 
o او در سال ۱۹۶۸ کتابی تحت عنوان « شخصیت و سنجش » Personality and Assessment نوشت که به همین موضوع پرداخته است. 
o او بجای صفات فرایندهای شناختی (ذهنی ) Cognitive و هیجانی ( احساسات ) Affective را تعیین کننده رفتار می داند 
o او معتقد است که صفات انسانها ثابت نیستند و در موقعیت های مختلف Diverse Situations صفات عوض می شوند و روی رفتار تأثیر می گذارند .

مفاهیم اساسی در نظریه میشل

• میشل می گوید، رفتار انسان تحت تأثیر دو نوع متغیر قرار دارد :

۱ ) متغیرهای موقعیتی (Situational Cues) : بیشتر شامل عوامل محیطی ، موقعیت ها ، پاداش ها و تنبیه هاست.

۲ ) متغیرهای شخصی (Personal Cues) : عوامل درونی شخصی.

• متغیرهای شخصی به چندین عامل عمده تقسیم می شوند :

۱- انتظارات (Expectancies) : فکر می کنم که چه انفاقی روی خواهد داد.

۲- ارزشهای شخصی (Subjective Values) : چه چیزی ارزش داشتن یا انجام دادن را دارد.

۳- کفایتها و شایستگی (Competencies) : دانش و مهارتی که انسان دارد. آنچه که می دانیم و می توانیم.

۴- استراتژی های کدگذاری شناختی (Cognitive Strategies – Encoding Strategies and Personal Constructs) : چگونه قطعات را در کنار هم می گذاریم. 
این استراتژی ها تحت تأثیر عواملی چون توجه ، سطح انگیزش و ارزشهای شخصی و آموزش است .

۵- سیستم ها و برنامه های خود تنظیمی (Self-Regulatory Systems) : توانایی برنامه ریزی درونی به منظور اقدام به یک عمل و رسیدن به آن .

فرایندهای اساسی:

• اساسی ترین فرایندها از دیدگاه میشل :

I. تأخیر در ارضاء (Delayed Gratification)
II. شرایط ثبات رفتاری (Consistency) 

به تأخیر انداختن ارضاء عبارت است از تمایل به تعویض یک پاداش کوچک اما زود با یک پاداش بزرگتر ولی دیرتر. این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است. 
وی معتقد است آنچه در جلوی ذهن انسان است نه آنچه در جلوی چشم او، توانایی او را در به تأخیر انداختن ارضاء تعیین می کند . او به این نتیجه رسید که توانایی کودکان در به تأخیر انداختن ارضاء با موفقیت تحصیلی آنها ، ثبات هیجانی و کنترل امیال ناگهانی آنان در سالهای نوجوانی رابطه نزدیک دارد. 
به تاخیر نیانداختن ارضا می تواند در ایجاد انواع رفتارهای اعتیادی و ضد اجتماعی موثر واقع شود.

خودلگامی یا خود تنظیمی Self-Control یا Self-Regulation

• کنترل خود، کنترل نفس یا خود کنترلی توانایی کنترل احساسات و رفتارها و خواسته‌ها است که انسان به منظور بدست آوردن
برخی پاداش‌ها یا جلوگیری از برخی مجازات‌ها انجام می‌دهد. 
o برخی پاداش‌ها و مجازات‌های معمولاً کوچکتر که زودتر قابل دستیابی هستند، می‌توانند جلو دستیابی به برخی پاداش‌های بزرگتر را بگیرند. 

o در روانشناسی خود کنترلی گاهی با نام خود تنظیمی هیجانی (Emotional Self-Regulation) نامیده شده است.
  • ۰
  • ۰

نظریه این دو روان شناس-که در جامعه شناسی و انسان شناسی نیز تبحر داشتند-درباره شخصیت غالباً به نام نظریه یادگیری اجتماعی (social learning theory) معروف است، زیرا پایه نظر ایشان، فرایند یادگیری است. این نظریه، علاوه بر تأکید روی نقش یادگیری در تشکیل خصایص یا ویژگی شخصیت، شکاف میان مفهوم های محرک-پاسخ (م-س) یا S-R و مفهوم های روانکاوی را پر می کند.

این نظریه، چنانکه از نامش پیداست، در مطالعه شخصیت به اصول عمده یادگیری توجه دارد و معتقد است که ویژگی ها یا خصایص شخصیت، نتیجه یادگیری هستند، به ویژه آن نوع از یادگیری که در یک زمینه ی اجتماعی انجام می گیرد. به عبارت دیگر، شخصیت هر فرد، نتیجه ی تعامل او با دیگران است که این نیز بدون عمل یادگیری امکان ندارد.

نظریه یادگیری اجتماعی

شخصیت را ترکیب عادتها یا روشهای عادی فرد برای پاسخ دادن به اوضاع می داند. و این عادتها بر اساس چهار اصل مهم یادگیری: سائق، برگه یا راهنما، پاسخ، و تقویت (پاداش و کیفر) تشکیل می شوند. سائق (drive)، فرد را به فعالیت وامی دارد و به او انرژی می بخشد. راهنما یا برگه (cue) محرکی است که پاسخ موجود زنده را راهنمایی می کند. در واقع، سائق، فرد را به فعالیت برمی انگیزد و راهنما، تعیین می کند که او چه موقع، کجا، و چگونه باید پاسخ دهد.

پاسخ (response)، عملی است که در نتیجه تأثیر محرک یا سائق از فرد سرمی زند. و تقویت (reinforcement)، کاهش یا ارضای سائق به وسیله ی پاداش یا کیفر است (به مبحث یادگیری مراجعه شود). به این ترتیب، فرد وقتی تحریک می شود توجه خود را روی جنبه های خاصی از محیط، متمرکز می کند، با یک شیوه خاصی پاسخ نشان می دهد، و نوعی پاداش یا کیفر به دست می آورد.

دولارد و میلر، جنبه های گوناگون داشتن شخصیت را بر این چهار اصل مبتنی می دانند. به علاوه، معتقدند که سائق های ثانوی، تعارضها، و علامتها نیز در تغییر جنبه های شخصیت مؤثرند.
منظور از «سائق های ثانوی»(secondary drives)، طبق اصول یادگیری، سائق هایی هستند که موجود زنده یاد می گیرد و از سائق های نخستین، سرچشمه می گیرند. مثلاً سائق گرسنگی و تشنگی، ابتدا به وسیله مادر ارضا می شود، ولی کودک بتدریج یاد می گیرد که حضور مادر را بخواهد اگرچه دیگر غذایی در میان نیست. یعنی بعدها وجود مادر برای کودک، اهمیت پیدا می کند. همچنین، علاقه ما به اینکه خود را به جماعتی منسوب کنیم، تا مورد تأیید اطرافیان خویش قرار بگیریم، «سائق ثانوی» نامیده می شود.
«تعارضها» (conflict)که در بحث از ناکامی توضیح دادیم، مورد توجه خاص پیشروان و پیروان نظریه یادگیری اجتماعی می باشند. و اینان نیز مانند روانکاوان، روی اهمیت نخستین سالهای زندگی فرد، تأکید می کنند؛ لکن آثار تجربه های اولیه را در رشد و تکامل شخصیت، برحسب فرایندهای یادگیری توصیف می کنند.

از این رو، چهار وضع یا کیفیت تربیت اولیه: تغذیه، نظافت (توالتی)، تربیت جنسی، و تعارضهای خشم-اضطرابی را بیشتر مورد بحث انتقادی قرار می دهند؛ زیرا آنها را مبانی رشد و تکامل شخصیت فرد (کودک) می دانند. منظور از علامتها یا «نشانه ها»(symptoms)، کیفیت یا نوع پاسخهایی است که فرد یاد می گیرد از خود نشان دهد. مثلاً کودک به سبب ارتکاب خطا مورد مجازات والدینش قرار می گیرد و بعدها از آن، اجتناب می ورزد و علامت نفرت یا اضطراب از خود نشان می دهد.به عبارت دیگر، «رفتار تعارضی» را دولارد و میلر به صورت پنج فرضی اساسی به نظر می آورند و معتقدند که این فرضها کمک می کنند به اینکه پاسخی که هرکس در مواجهه با این تعارضها خواهد داد پیش بینی شود. فرضها به این قرارند:
1.هرچه آدمی به هدف نزدیک تر می شود گرایش او به سوی آن، شدیدتر می گردد.
2.هرچه آدمی به محرک منفی، نزدیکتر می شود گرایش او به دوری جستن از آن شدت می یابد.
3.در شرایط معین، گرایش دوری جستن از هدف، سریعتر از گرایش نزدیک شدن به آن است.
4. شدت یافتن انگیزه همراه با نزدیک شدن به هدف یا دور شدن از آن، بر سرعت عمل می افزاید. در این حال، ای گرایشها، در هر مرحله ای از نزدیکی، شدت بیشتری خواهند داشت.
5. هرگاه دو پاسخ، با یکدیگر در مقام رقابت (تعارض) باشند، آنکه قوی تر و شدیدتر است به وقوع خواهد پیوست.
مفهوم روان شناختی دیگری که به نظر دولارد و میلر در ساختار شخصیت باید مورد توجه قرار گیرد «عادت» است که «ارتباط یا پیوندی است میان یک محرک و یک پاسخ» و در نتیجه یادگیری به وجود می آید. به این معنا که پیوند میان یک محرک معین و یک پاسخ معین در اثر تکرار در موارد گوناگون، طوری تقویت می شود که فرد در مواجهه با آن محرک، بی اختیار و حتی ناآگاهانه، همان پاسخ آموخته اش را نشان می دهد.

در این هنگام می گوییم: «آن پاسخ به صورت عادت درآمده است». یعنی یادگیری به شکل کامل و کافی انجام گرفته است، بدیهی است که اگر تقویت یا پاداشی در کار نباشد عادت تشکیل نخواهد شد. به نظر دو روان شناس، «شخصیت» در درجه اول از عادتهای فرد تشکیل می شود. لکن محرکها و انگیزه های اولیه و ثانویه نیز در تشکیل شخصیت مؤثرند. و نیز عادتهای امروز، گاهی درنتیجه تجربه های فردا تغییر می یابند.

به عبارت دیگر، در واقع، افراد بشر در سراسر حیات خود، عمدتاً با رفتارهای عادی با عادتهای کهنه و تازه زندگی می کنند: عادت به غذا، عادت به لباس، عادت به خواب در ساعت و مکان معین، عادت به کار، عادت به روابط، عادت به محیط طبیعی و اجتماعی و عادت به...

  • ۰
  • ۰

هوش و خلاقیت بالا در صورتی که درست مورد استفاده قرار گیرد می تواند مؤثر باشد.یک شخص فوق العاده باهوش اگر از توانایی خود به خوبی استفاده نکند با یک فرد کم هوش، هیج فرقی نمی کند. همچنین فکر اگر مدتی بی استفاده بماند به تدریج ضعیف تر می شود. بنابراین در کنار بالا بردن توانائیهای هوش و فکر ک.دک باید آموزشهایی هم به او بدهید. این اموزشها از یک طرف میزان هوش را بالاتر می برند از طرف دیگر باعث استفاده ی بیشتر از هوش می شوند تا تنبل نشود، همچنین باعث ظاهر شدن و نتیجه دادن هوش کودک می گردند.

ارزش دادن به فکر و خلاقیت

از همان ابتدای زندگی کودک به فکر کردن توجه کنید. به شکلی عمل کنید که کودک متوجه شود ارزش و شخصیت انسان به فکر اوست.
به جای اینکه بر معلومات کودک تکیه شود و او را به خاطر حفظ کردن معلومات تشویق کنید به فکر او احترام بگذارید.البته داشتن معلومات هم مهم است ولی نباید همیشه به ان پرداخت. گاهی باید به کودک فرصت داد تا فکرهای خود را مطرح کند.
همیشه مشکلات و مسائل کودکان را حل ننمائید و راه های مشخص را به آنها نشان ندهید. صبر کنید تا بعضی اوقات با مشکلات روبرو شوند و سعی کنند با ابتکار خودشان راه حلهایی پیدا کنند.
به کودکان اجازه دهید تا با نظرات شما، صحبتهای دیگران،نوشته های کتابها و... مخالفت کنند و دلیل های خود را بگویند. به آنها نشان دهید که نباید هر حرفی را به سرعت بپذیرند بلکه باید روی آن فکر کنند و در صورتی که درست است آن را بپذیرند.
به افراد دانشمند، هنرمند، متفکر و... احترام بگذارید. نگویید با این هنر یا با این علم می توان زندگی خوبی فراهم کرد یا پولی به جیب زد، بلکه متذکر شوید که علم، فکر و هنر بسیار بالاتر از این حرفهاست. به طور عملی به کودک نشان دهید که فکر و خلاقیت برای شما مهمتر از پول و ثروت است.

آموزش مطالب علمی

مطالب جالب و زیبای علوم مختلف را خودتان یاد بگیرید. این مطالب را در فرصتهای مختلف به کودک یاد دهید. این کار باعث می شود تا سطح معلومات کودک بالا رود و در بین سایر همسالان خود احساس غرور کند. دانستن این مطالب باعث می شود تا کودک روی آنها فکر کند و زمینه های مختلفی برای فکر کردن داشته باشد. همچنین میزان علاقه و استعداد کودک برای شما مشخص می شود. در طی این آموزشها می فهمید که کودک چه موضوعاتی را زودتر یاد می گیرد و شما می توانید در آن موارد بیشتر کار کنید.
نحوه ی تشکیل ابرها،دلیل باریدن باران، چگونگی پیدایش زمین،چگونگی ایجاد باد، انواع بیماریها، چگونگی کارکرد بدن، جمع و تفریق و ضرب و تقسیم، شکلهای هندسی، ستارگان و... را به زبان ساده برای کودک خود توضیح دهید.
کودک خود را به دیدن باغ وحش، موزه های آثار طبیعی، موزه ی حیات وحش، آثار باستانی و... ببرید. با پرسش سؤالاتی یا توضیح مطالبی، کنجکاوی کودک نسبت به این مسائل را برانگیزد.
فیلمها، نوارها و کتابهای علمی برای کودک خود تهیه کنید و به کمک این وسایل مطالبی را به او آموزش دهید. هرچه می توانید مطالب بیشتری به روشهای مختلف به کودک خود آموزش دهید. تمام این را به شکل مستقیم در اختیار کودک قرار ندهید بلکه گاهی از کودک بخواهید تا در مورد مطالب اظهار نظر کند، در مورد آنها فکر کند و نظرش را بیان نماید.

تشویق کودک به مطالعه

کودکی که به مطالعه عادت دارد و کتابهای زیادی می خواند سطح معلومات، سواد و فکر خود را پیوسته بالاتر می برد. بنابراین باید کودک را به سمت مطالعه و کتاب خواندن تشویق کنید، تا مطالعه یکی از عادات روزانه ی کودک شود.
از ابتدای خردسالی برای کودک خود کتاب بخوانید. کتابهایی برای کودک خردسال بخرید که صفحات کمی دارند و در آنها عکس های رنگی و ساده وجود دارد. این کار را تا بزرگ شدن کودک ادامه دهید. هر زمان به تناسب سن کودک کتابی برای او انتخاب کنید که مورد توجه او قرار گیرد.
برای فرزند خود کتابهای زیادی تهیه کنید. از همان دوران خرد سالی کتابهایی با برگهای ضخیم برای نوزاد تهیه کنید. این کتاب می تواند چند صفحه ی رنگی باشد که به شکل کتاب درآورده اید. بگذارید نوزاد با کتاب بازی کند آن را برگ بزند و حتی آن را پاره کند. با افزایش سن کودک کتابهایی با تصاویر زیبا برای او تهیه کنید کتابهایی که بتوان تصاویر را در آن رنگ کند و با انجام این کار شما او را تشویق کنید. همینطور با افزایش سن کودک کتابهای متناسب و دلخواه کودک را برای او تهیه نمائید.
خودتان مطالعه کنید و به این کار اهمیت دهید. مطالعه و کتابخوانی را یک کار ارزشمند کنید و ساعاتی از روز را به آن اختصاص دهید.

آموزش مشورت

با کودکان خود مشورت کنید. این کار باعث می شود تا کودک خود را با اهمیت بداند. او سعی می کند فکر خود را به کار بیندازد تا حالا که شما با او مشورت کرده اید نظرات خوبی بدهد. همچنین می آموزد که با دیگران مشورت کند.
یکی از مواردی که باعث موفقیت افراد می شود مشورت است. مشورت باعث می شود تا از هوش و فکر سایر افراد هم استفاده کنیم. بنابراین از همان خردسالی با عمل و آموزش به کودک خود یاد دهید تا در کارها مشورت کند.این کار باعث می شود تا کودک به مشورت کردن عادت کند و به این شکل هوش و فکر همه ی افراد در اختیار او قرار می گیرد.

آموزش کارهای شخصی و مسئولیت پذیری

کارهای شخصی مثل لباس پوشیدن، بستن بند کفش، مرتب کردن رختخواب و... را به کودک اموزش دهید. به کودک اجازه دهید که این کارها را خودش انجام دهد و اگر اشتباه کرد به طور عملی بار دیگر کار را به او یاد دهید و اشتباه او را تصحیح کنید.
مسئولیتهایی در حد توان به کودک بدهید.مثلا در خانه، بعضی روزها مسئولیت آب دادن به گلها را به کودک بسپارید. در جمع بچه ها می توان مسئولیتهای مختلفی را به عهده ی بچه ها گذاشت.

آموزش های مربوط به تقویت حافظه

هر چند که حافظه و هوش با هم متفاوتند ولی بالا بودن حافظه به تواناییهای هوش کمک می کند. حافظه با آموزش به خوبی تقویت می شود.
یکی از روش های تقویت حافظه استفاده از آن است.به طور مثال به عکس ها، ویترین مغازه ها و... نگاه کنید و سپس چشم خود را بسته و سعی کنید همه چیز را به خاطر بیاورید.
روشهایی وجود دارد که باعث می شود از حافظه به شکل خوبی استفاده شود. این روشها را می توانید در بین کتابهای تقویت حافظه بدست آورید. این روش ها را تمرین کنید و آنها را به کار ببرید سپس آنها را به کودک خود یاد دهید.
یکی از روش ها در این قسمت بیان می شود این روش را به خوبی تمرین کنید و نتیجه ی خوب آن را ببینید. این کار باعث می شود تا نسبت به تمرین سایر روشها، انگیزه ی لازم را بدست آورید. این روش را روش درخت می نامیم.
ابتدا سعی کنید کلمات زیر را همراه با شماره ی آن حفظ کنید.
1- درخت 
2- دوچرخه
3- چراغ راهنما
4- صندلی
5- دستکش
6- مکعب
7- هفت تیر
8- نردبان
9- پیپ
10- کامیون
11- فوتبال
12- ساعت
13- سبزه
14- ماه
15- گلابی
16- کامپیوتر
17- پنیر
18- طلا
19- مینی بوس
20- سیگار
اکنون به ارتباط هر عدد با کلمه فکر کنید.
درخت خشکیده مانند عدد یک می باشد.
دوچرخه دارای دو چرخ است.
چراغ راهنما سه چراغ دارد.
صندلی چهار پایه دارد.
دستکش دارای پنج انگشت است.
مکعب شش ضلع دارد.
هفت تیر دارای هفت عدد تیر است.
عدد 9 را وارانه کنید شبیه یک پمپ می شود.
کامیون 10 تن را در نظر بگیرید.
فوتبال 11 بازیکن دارد.
ساعت دارای 12 ساعت است.
روز سیزدهم مردم به میان سبزه می روند.
ماه شب چهارده کامل است.
در عدد 15 یک را به پنج بچسبانید، شبیه گلابی می شود.
16 یکی از اعداد مبنای کامپیوتر می باشد.
پنیر در قوطی های 17 کیلویی قرار دارد.
طلای 18 عیار را به خاطر بیاورید.
مینی بوس،گنجایش 19 سرنشین را دارد.
در هر پاکت، 20 سیگار وجود دارد.
اکنون ببینید که حفظ کردن این کلمات با توجه به ارتباط آنها با اعداد چه قدر آسان می شود.
این 20 کلمه را چندین بار مرور کنید و آنها را خوب به خاطر بسپارید. اکنون وقتی می خواهید چند کلمه را حفظ کنید آنها را به شکلی به این 20 کلمه ربط دهید. به این شکل می توانید به راحتی کلمه را همراه با شمارۀ آن حفظ کنید.
به طور مثال می خواهید این کلمات را حفظ نمائید.
1= کتاب 2=ماست 3=عینک
فکر می کنید که درختی مشغول خواندن کتاب است.
در هر حال دوچرخه سواری هستید که ناگهان به یک ظرف ماست برخورد می کنید و ماست به تمام دوچرخه ریخته می شود.
چراغ راهنمایی را در نظر بگیرید که می خواهد عینکی به چشم بزند ولی عینک دو شیشه دارد و چراغ راهنمایی سه چشم دارد و او پیوسته عینک را جابجا می کند.
اکنون وقتی می خواهید کلمات را به خاطر بیاورید. وقتی یک را در نظر گرفتید درخت را از قبل به خاطر دارید و حالا می بینید که درخت است و یادتان می آید که شماره ی یک کتاب بود.وقتی شمارۀ دو را در نظر بگیرید دوچرخه را از قبل به یاد دارید و حالا به خاطر می آورید که با دوچرخه به ظرف ماست خورده اید و یادتان می آید که شماره ی دو ماست بود. وقتی شماره ی سه را در نظر می گیرید چراغ راهنمایی را از قبل به یاد دارید و حالا می بینید که با عینک خود مشغول است و به یاد می آورید که شماره ی سه عینک بود.
روشهای زیادی برای حفظ چیزهای مختلف، کلمات نامفهوم، کلمات عجیب، ترجمه ی لغات و... وجود دارد که یادگیری این روشها کمک زیادی به حافظه می کند. می توانید از کتاب تقویت حافظه ی کوین ترودا که همراه نوار به شکل ترجمه شده موجود است استفاده کنید. کلاسهای تقویت حافظه، فنون مطالعه و... هم مفید می باشند.
یکی دیگر از راههای قوی کردن حافظه حفظ کردن شعر و حفظ کردن قرآن می باشد. از همان ابتدای زندگی کودک را با حفظ آیات قرآن آشنا کنید.برای این کار می توانید از نوارهای مخصوص خردسالان استفاده نمائید. همچنین شعرهایی متناسب با سن کودک به او بیاموزید تا آنها را حفظ کند.

آموزش نظم

وجود نظم در کارها و داشتن برنامل منظم باعث می شود تا حافظل انسان قوی تر شود. نظم از طرفی باعث می شود تا هرج و مرج از کارها و اهداف انسان برداشته شود و راحتتر به نتیجه برسد. هوش و استعداد هر چند که زیاد باشند، بدون نظم کار چندانی را پیش نمی برند.
از همان خردسالی کودک را با نظم و ترتیب آشنا کنید. در برخورد با کودک به شکلی رفتار کنید که متوجه شود قوانینی در کار است. البته این موضوع به معنی آن نیست که قوانین خشن و خشک در کار است.
همچنین به شکلی رفتار نکنید که تمام کارها از پیش تعیین شده باشند.چرا که این کارها از نظر عاطفی به کودک ضربه می زنند، همچنین خلاقیت او را از بین می برند. منظور از داشتن قوانین این است که کارها طبق قاعده انجام شود. حتی خلاقیت، تغییر، آزادی عمل و... هم طبق برنامه مشخص باشد. به طور مثال معلوم باشد که در چه مواردی می توان خلاقیت و ابتکار نشان داد و چه مواردی حتمی است و باید انجام شوند. البته در تمام موارد امکان اظهار نظر را به کودک بدهید ولی به او توضیح دهید که به فلان علت باید این کار انجام شود.
در کارهای منزل، برنامه ی مشخص داشته باشید. کارها را به شکل اتفاقی انجام ندهید بلکه سعی کنید وظایف روزانه و مسئولیتهای هر شخص را مشخص کرده و آنها را یادداشت کنید. هنگام تهیه ی این یادداشتها از نظر کودک هم استفاده کنید ولی پس از نوشته شدن یاد داشت دیگر نباید کارها را تغییر داد.

کودکستان و مدرسه

سعی کنید یکی دو سال قبل از سن مدرسه، کودک خود ر ابه کودکستان ببرید. کودک در کودکستان با کودکان هم سن و سال خود آشنا می شود. بازیهای دسته جمعی انجام می دهد، شعر می خواند، نمایش بازی می کند و مسائل اجتماعی را می آموزد. هر چند که می توانید در منزل مقدمات کودک را فراهم کنید. همچنین با جمع کردن کودکان همسایه یا فامیل تعامل اجتماعی کودک را برقرار سازید. ولی هیچ گاه نمی توانید مانند کودکستان، محیطی با این همه امکان تجربه آموزی فراهم کنید. کودکستان امتیازات ویژه ای دارد که در منزل برای کودک فراهم نمی شود، بنابراین جهت رشد و شکوفایی کودک حتما او را به کودکستان بفرستید.
سعی کنید کودکستان خوبی برای کودک خود انتخاب کنید.
نزدیکترین کودکستان به منزل شما به معنی بهتر بودن ان نیست.پیش از اینکه کودک خود را به کودکستان بفرستید از کودکستان بازدید کنید و ببینید آیا محیط مناسبی دارد؟ آیا مربی خوب، خوش برخورد،آشنا با کودکان و... دارد؟ آیا محیط کودکستان وسایل بازی مناسب دارد؟ آیا محیط آن ایمنی است و خطری برای کودک ندارد؟ و... با توجه به این موارد کودکستان خوبی انتخاب کنید. بعد از فرستادن کودک به کودکستان، کار شما تمام نشده است. شما باید با کودکستان رابطه داشته باشید و پیوسته در جریان آموزشها، بازیها و روش کار کردن با کودک خود قرار گیرید.
مدرسه از کودکستان مهمتر است. چرا که کودک سالهای بیشتری در مدرسه باقی می ماند. همچنین مدرسه، تنوع کودکستان را ندارد و شما حق انتخاب چندانی ندارید. در بعضی مدارس معلمان، روشهای صحیح آموزش را به کار نمی برد. آنها بیشتر به محفوظات دانش آموزان تکیه می کنند و به شکلی عمل می نمایند که هوش و خلاقیت کودکان را از بین می برند. والدین در مورد مدرسه ی کودک خود باید نکات زیر را در نظر بگیرند:
1- کودک را برای رفتن مدرسه آماده کنند به شکلی که کودک با علاقه ی زیاد مشتاق رفتن به مدرسه باشد. بوسیله ی صحبت با کودک در مورد خوبی های مدرسه، نترساندن کودک از مدرسه،فرستادن کودک به کودکستان، آشنا کردن کودک با محیط مدرسه، فرستادن کودک به کودکستان، آشنا کردن کودک با محیط مدرسه، بازی کردن کودک در مدرسه پیش از سن مدرسه و... کودک را به مدرسه علاقه مند کنید.
2- مدرسه ی مناسبی برای کودک خود انتخاب کنید. این مدرسه باید فضای مناسب جهت بازی، درس خواندن، کتابخانه و آزمایشگاه داشته باشد. معلمان آن دلسوز و کاردان باشند و از روش های صحیح جهت تعلیم و تربیت استفاده کنند. ممکن اسن مدرسه ای که از هر نظر برای کودک شما مناسب باشد در دسترس شما نباشد. در این صورت سعی کنید که بهنرین مدرسه ای را که در دسترس است انتخاب نمائید.
3- رابطه ی مداومی با مدرسه داشته باشید. جلسات اولیاء و مربیان را فعال کنید. با والدین سایر کودکان صحبت کنید و با همکاری مربیان مدرسه، راههایی جهت بهتر کردن امکانات و فضای مدرسه پیدا کنید.
4- نسبت به روشهای آموزشی مدرسه بی تفاوت نباشید.به طور مثال اگر معلمی کودک شما را تنبیه بدنی کرده است. به مدرسه بروید و بدون جار و جنجال، به شکل مؤدبانه ای موضوع را با معلم در میان بگذارید در مورد روشهای صحیح و... با او صحبت کنید.
5- نسبت به همکلاسیهای کودک خود بی تفاوت نباشید. مثلا اگر کودکی بی ادب که کارهای ناشایست می کند با کودک شما همکلاسی است.با مربیان مدرسه و والدین آن کودک در مورد رفتار او صحبت کنید و راهی پیدا کنید که این کودک باعث تأثیر سوء روی کودک شما نشود.
6- از کودک خود انتظار نداشته باشید که در تمام درسها، نمره های بسیار بالایی بیاورد. کودکی که فرار است باهوش و خلاق شود ممکن است نتواند در تمام درسها، نمره های بسیار بالایی بیاورد. این موضوع هر چه کودک به کلاسهای بالاتری می رود مهمتر است. کودک برای اینکه بتواند در تمام درسها، نمره های بالایی بیاورد باید تمام وقت خود را صرف کند و چنین کاری باعث می شود که هوش و خلاقیت او به کار نیفتد. بهتر است که کودک درسها را در حد متوسطی بخواند و در کنار آنها به آزمایشات و مطالعات غیر درسی بپردازد. البته اگر کودک خودش علاقمند است که از همه ی درسها، نمره ی کامل بگیرد، موضوع فرق دارد. همچنین کودکانی هستند که در تمام درسها نمره ی کاملی می گیرند و به فعالیتهای غیر درسی هم می پردازند. به هر حال متوجه باشید که از کودک خود چنین انتظاراتی نداشته باشید.
7- به کودک خود در انجام تکالیف و خواندن درسها کمک کنید.هر روز از وقایع مدرسه،درسها و... از او سؤال کنید.
8- همکلاسیهای کودک را به منزل خود دعوت کنید. به کودک خود هم اجازه دهید تا به منزل همکلاسیهای خود برود. در این جلسات می توانید تحقیقات علمی انجام دهید یا درسها را به شکل دیگری بیاموزید. مثلا کودکان می توانند درس تاریخ را به شکل نمایش نامه در آورند و بازی کنند.

نقش تلقین در پرورش هوش و خلاقیت

نگرش فرد در مورد خودش تأثیر زیادی روی کارها، افکار، هوش و... او دارد. به طور مثال شخصی که فکر می کند آدم کم هوشی است برای اینکه دیگران متوجه کم هوشی او نشوند کمتر در موقعیتهایی قرار می گیرد که هوش مورد نیاز است.او در مکانهایی که بازیهای هوش انجام می دهند، کمتر حضور می یابد. به معما و... علاقه ی کمتری نشان می دهد. وقتی سؤالی دارد می ترسد که سؤال او خیلی ساده باشد بنابراین ان را نمی پرسد. با عقیده به اینکه نظرات او خیلی سطحی و بی ارزش است در مشورتها نظری نمی گوید. همانطور که در بخشهای پیشین خوانده اید، تمام این موارد مثل بازی هوش، معما، سؤال کردن، مشورت و... باعث رشد هوش می شوند. بنابراین شخصی که چنین است با دوری از این موارد باعث می شود که هوش او پرورش پیدا نکند.
تلقین می تواند نگرش کودک را نسبت به خودش خوب کند. با تلقین به کودک می توانید باورهای باهوش، خلاق بودن، داشتن حافظه ی خوب، با اراده بودن، مصمم بودن، خسته نشدن و... را در کودک زنده کنید. کودکی که این نگرشها را در مورد خود دارد به همین شکل عمل می کند و باعث می شود تا هوش، خلاقیت و استعداد او در سطح بالایی قرار گیرند. بنابراین همیشه خصوصیات و صفات خوب را به کودک خود تلقین کنید. کاری کنید که کودک موفقیتهای زیادی کسب کند و از کسب آن موفقیتها احساس غرور کند. در مواردی که کودک شکست می خورد به او بگویید که شکست خوردن امری طبیعی است و حتی همل دانشمندان و دانشمندان هم شکست می خورده اند، آدمهای باهوش از شکست خوردن نمی ترسند و دوباره امتحان می کنند ولی آدمهای ضعیف با یک شکست ناامید می شوند و دیگر کار را ادامه نمی دهند. بعد از شکست خوردن کودک او را تشویق کنید تا کارها را دوباره ادامه دهد. البته سعی کنید کودک آن قدر شکست نخورد که ناامید شود.

منبع: راسخون

  • ۰
  • ۰
اکثر روان‌ شناسان در رشته روان‌ شناسی بالینی کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است.

روان‌شناسی بالینی 

روان‌شناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد.

 

 نقش‌های شش‌گانه رشته روان‌شناسی بالینی عبارت است از:

ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است. بیشترین شمار روان‌ شناسان در رشته روان‌ شناسی بالینی کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

 

انواع روان شناسی بالینی
چهار نوع روان شناسی بالینی وجود دارد: دسته‌ای که برای درمان بیماری با روانپزشکان و روانکاوان اشتراک مساعی می‌کنند و بیشتر به کشف ماهیت بیماری و طرز معالجه یک فرد خاص توجه می‌کنند. دسته بعد روان شناسانی که وقت خود را بطور عمده صرف اندازه گیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای روان شناسی می‌کنند. دسته دیگر فعالیتهای دسته اول و دوم را بطور مساوی انجام می‌دهند یعنی هم به تشخیص و هم به درمان می‌پردازند.


دسته آخر روان شناسانی هستند که به تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی علاقه دارند و از طریق تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان می‌کوشند. روان شناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آماده ساختن روان شناسی بالینی ضروری است و روان شناسی بدون آشنایی با آنها نمی‌تواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید. 

 

محل انجام وظیفه روان شناسان بالینی
وظایف روان شناسی بالینی متنوع و مختلف است و به موسسه‌ای که روان شناسی در آن کار می‌کند و همچنین به نوع تحصیلات و تعلیمات عملی که داشته است بستگی دارد. برای مثال وظایف روان شناسی بالینی در بیمارستان روانی ممکن است منحصر به تشخیص بیماری از طریق تست باشد یا به روان درمانی بپردازد یا مشغول تحقیقات شود و یا تعلیم عده ای را به عهده بگیرد. روان شناس بالینی ممکن است در مدارس ، مراکز مشاوره کودکان ، زندانها ، بیمارستانها ، دانشگاهها ، پرورشگاهها ، کودکستانها ، وزارت کار ، کارخانه‌ها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند.

 

طول دوره تحصیل رشته روانشناسی
متوسط طول دوره کارشناسی روانشناسی با دو شاخه روانشناسی کودکان استثنائی و روانشناسی عمومی و گرایش بالینی 4 سال است و کلیه دروس آن در 8 ترم برنامه ریزی شده است ونظام آموزشی آن مطابق آئین نامه مصوب شورایعالی برنامه ریزی است. دروس آن به صورت واحدی ارائه میشود و دانشجویان دوره کارشناسی روانشناسی پس از اتمام دروس دوره عمومی و دروس پایه و اصلی از موفقیت در این دروس وارد یکی از شاخص و یا گرایش میگردد و پس از گذراندن دروس فارغ التحصیلی دوره کارشناسی شناخته میشود.

 

تعداد واحدهای رشته روانشناسی
تعداد کل واحدهای درسی دوره کارشناسی روانشناسی 144 واحد بشرح زیر است:
1-دروس عمومی 23 واحد
2-دروس پایه و اصلی شاخه های عمومی استشنائئ 71 واحد
3-دروس پایه واصلی گرایش بالینی 98 واحد
4- دروس اختصاصی شاخه های عمومی – استثنائی 40 واحد
5- دروس اختصاص گرایش بالینی 13 واحد
6- دروس انتخابی برای شاخص ها و گرایش ها 10 واحد
- توضیح اینکه مجموع دروس هر یک از شاخه های عمومی و استثنائی و همچنین گرایش روانشناسی  بالینی 144 واحد می باشد.

 

 دروس رشته روانشناسی بالینی

ردیف نام درس (اختیاری) نوع
1 روانشناسی عمومی -1 خیر پایه
2 مبانی فلسفه خیر پایه
3 مبانی جامعه شناسی خیر پایه
4 آمار -1 توصیفی خیر پایه
5 روانشناسی عمومی -2 خیر پایه
6 آمار -2 استنباطی خیر پایه
7 روانشناسی رشد -1 خیر پایه
8 فیزیولوژی عمومی - اعصاب و غدد خیر اصلی
9 علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی خیر پایه
10 کاربرد کامپیوتروبرنامه ریزی درروشهای آماری بله پایه
11 روانشناسی احساس و ادراک خیر پایه
12 آسیب شناسی روانی -1 روانشناسی مرضی خیر پایه
13 روانشناسی رشد -2 خیر پایه
14 روانشناسی تربیتی خیر پایه
15 متون روانشناسی به زبانهای خارجی -1 خیر پایه
16 روانشناسی فیزیولوژیک خیر پایه
17 روانشناسی اجتماعی خیر پایه
18 روانشناسی مرضی کودک خیر پایه
19 روانشناسی تجربی خیر پایه
20 تاریخچه و مکاتب روانشناسی خیر پایه
21 متون روانشناسی بالینی بزبانهای خارجی-2 خیر پایه
22 انگیزش و هیجان خیر تخصصی
23 اعتیاد - سبب شناسی و درمان آن بله پایه
24 آسیب شناسی روانی-2 روانشناسی مرضی خیر تخصصی
25 روان سنجی خیر پایه
26 شخصیت - مفاهیم و نظریه ها خیر تخصصی
27 بهداشت روانی خیر تخصصی
28 مددکاری اجتماعی بله پایه
29 روش تحقیق در روانشناسی خیر پایه
30 اصول روانشناسی بالینی خیر تخصصی
31 روانشناسی پویایی گروه خیر پایه
32 روانشناسی یادگیری-نظریه ها و آزمایشها خیر تخصصی
33 بررسی مقدماتی نظریه های رواندرمانی خیر تخصصی
34 روانشناسی بالینی کودک خیر پایه
35 روانشناسی جنائی بله پایه
36 پژوهشهای عملی انفرادی درروانشناسی بالینی-1 خیر تخصصی
37 روانشناسی کودکان استثنایی خیر پایه
38 سمینارمسائل روانشناسی بالینی درجهان وایران خیر تخصصی
39 روانشناسی مشاوره و راهنمائی خیر تخصصی
40 کاربرد مقدماتی روشهای تشخیص بالینی خیر تخصصی
41 کاربرد روشهای مقدماتی درمان مصاحبه درمانی خیر تخصصی

 

 

گردآوری : بخش علمی بیتوته

 

منابع: 
um.ac.ir
daneshnameh.roshd.ir

fa.wikipedia.org

  • ۰
  • ۰

به نظر ژاپنی‌ها همه کودکان توانایی یادگیری مطالب را دارند و تلاش، پشتکار و انضباط شخصی، موفقیت تحصیلی را تعیین می‌کند نه توانایی علمی ، در واقع به عقیده آنان مطالعات و عادت‌های رفتاری آموزشی هستند .

به گزارش ایسنا، سیستم آموزشی ژاپن شامل دوره 6 ساله ابتدایی، سه ساله متوسطه اول، سه ساله متوسطه دوم و چهار ساله دانشگاه است. آموزش اجباری 9 ساله بوده و شامل 6 سال ابتدایی و سه سال متوسطه اول است. سیستم مدارس مقطع ابتدایی 6 ساله و سال تحصیلی سه دوره سه ماهه است. اولین دوره از اول آوریل تا ماه ژوئن بوده و سه ماهه دوم از ماه سپتامبر تا ماه دسامبر و سه ماهه سوم از ماه ژانویه تا ماه مارس است. تعطیلات تابستانی حدود 40 روز بین اولین و دومین سه ماهه تحصیلی و تعطیلات زمستانی 14 روز بین دومین و سومین سه ماهه تحصیلی و تعطیلات بهار نیز 10 روز بین سه ماهه سوم و اول است. روزهای شنبه و یکشنبه نیز مدارس تعطیل هستند.

مقاله: مقایسه آموزش و پرورش ایران و ژاپن

کلاس‌های درسی ژاپن

معمولا تخته سیاه در جلو و پشت کلاس قرار گرفته و میز و صندلی‌ها ردیفی هستند. محل نشستن ثابت بوده و معمولا تغییر نمی‌کند. داخل کلاس تابلو اعلانات برای اعلام و نمایش فعالیت دانش‌آموزان وجود دارد. از دیگر اجزای کلاس قفسه مربوط به کیف‌ها و دیگر وسایل دانش‌آموزان و تجهیزات شست‌وشوی کلاس است. کلاس‌ها با بلندگو برای سیستم پخش برنامه‌های مدرسه تجهیز شده و برخی کلاس‌ها دارای سیستم گرمایش و تهویه هوا، تلویزیون و دیگر لوازم تصویری هستند. معمولا تعداد دانش‌آموزان در یک کلاس کمتر از 40 نفر است.

کلاس درس با احترام و خوشامدگویی به معلم آغاز شده و سپس معلم اشکالات مربوط به درس گذشته دانش‌آموزان را پاسخ می‌دهد. اولین دانش‌آموزی که اشکال خود را رفع کند معلم دانش آموز بعدی برای رفع مشکلش خواهد بود.

به نظر معلمان ژاپنی، تدریس معلم به تنهایی موجب کاهش یادگیری و یکنواخت بودن کلاس درس خواهد شد، اما بحث با دانش‌آموزان و کمک گرفتن از آنان در تدریس موجب تحریک شدن دانش‌آموزان و آموزش بهتر خواهد شد.

تقریبا تمام دانش‌آموزان ابتدایی در مدرسه ناهار می‌خورند و هزینه آن به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم توسط دولت تامین می‌شود، البته این برنامه کاملا رایگان نیست. وعده‌های غذایی معمولا شامل نان یا برنج و شیر است. غذا با معلم در کلاس درس صرف می‌شود و صرف ناهار فرصتی را برای آموزش تغذیه، سلامت، عادات غذایی مناسب و رفتار اجتماعی فراهم می‌کند. بخصوص که اغلب دانش‌آموزان نیز مسئول خدمات ناهار و تمیز کردن هستند. پس ناهار مدرسه نیز یک ابزار آموزشی مهم است.

کلاس درس دانش‌آموزان ساده و بزرگ است و آنها برای دروس مختلف از کلاسی به کلاس دیگر منتقل نمی‌شوند، در کلاس خود حضور دارند و معلمان موضوعات مختلف را به آنان آموزش می‌دهند. البته برخی کلاس‌ها مانند کلاس اقتصاد، موسیقی، کلاس‌های علمی خاص و یا هر موضوعی که نیاز به میز بیشتر دارد برای یادگیری تغییر می‌کند. البته این سیستم دارای مزایا و معایبی نیز است، اما نتیجه نهایی آن تعلق خاطر دان‌ آموز به کلاس خود و مدرسه بوده و در واقع همکلاسی‌ها مانند خانواده و محیط مدرسه مانند خانه آنان خواهد بود.

نقش و وظایف آموزگاران در مدارس

آموزگاران توسط ریاست هیات آموزش و پرورش در هر شهرداری انتخاب و تقریبا هر سه تا پنج سال از مدرسه‌ای به مدرسه دیگر منتقل می‌شوند. ساعات کار معلمان در هر منطقه متفاوت است، اما معمولا ساعت کاری از 8 صبح آغاز و حدود ساعت 17 به پایان می‌رسد. در مقطع ابتدایی یک معلم تمامی موارد آموزشی را تدریس می‌کند، البته دروس تخصصی و موارد کاربردی و آزمایشگاهی مانند موسیقی یا هنر توسط معلم دیگری آموزش داده می‌شود. معلمان جایگزین در مدارس ابتدایی ژاپن وجود ندارند. وقتی معلم غایب است، معمولا دانش‌آموزان از خود مراقبت می‌کنند. معلم یا مدرسه اغلب مراقب دانش‌آموزان کلاس‌های اول و دوم هستند، اما کلاس های سوم، چهارم، پنجم و ششم اغلب بدون نظارت مدت زیادی به آرامی به کار خود ادامه می‌دهند.

کلاس درس متعلق به دانش‌آموزان است و حتی معلم در کلاس درس هم میز ندارد. اتاق معلمان مکانی برای برنامه‌ریزی درسی و رفع فشار کاری است. دانش‌آموزان بدون اجازه به اتاق معلمان وارد نمی‌شوند البته به شرایط مدرسه نیز بستگی دارد.

اتاق معلمان مکانی برای تعامل و همکاری بوده و جلسات صبحگاهی فرصتی برای ارائه اعلامیه‌ها و دیگر رویدادها را فراهم می‌کند، در نتیجه تمامی پرسنل از آخرین حوادث، مشکلات و نگرانی‌ها آگاه می‌شوند.

شاید در ابتدا با توجه به فرهنگ خودمان اتاق معلم به نظر ما کمی عجیب و غریب باشد، اما در مکانی با این روش استرس دانش‌آموزان با حضور در اتاق معلم کاسته شده و دانش‌آموزان گاهی با اجازه و بدون اجازه به آنجا رفت‌وآمد می‌کنند، حس کنجکاوی آنان کمتر شده و به راحتی مشکلات خود را با معلمان رفع می‌کنند. هر معلم طی سال تحصیلی به خانه دانش‌آموزان رفته و با والدین دانش‌آموزان  ملاقات می‌کند.

مواد آموزشی

در کلاس‌های اول و دوم آموزش زبان ژاپنی، ریاضیات، مهارت‌های زندگی (سیکاتسو، ترکیبی از علوم و مطالعات اجتماعی)، موسیقی، هنر (نقاشی و صنایع‌دستی)، تربیت‌بدنی، اخلاق (dotoku) و فعالیت‌های ویژه (tokubetsu katsudo مانند فعالیت‌های خانه‌داری و غیره) آموزش داده می‌شود. در کلاس‌های سوم و چهارم، مطالعات علمی و اجتماعی جایگزین سیکاتسو می‌شود و sogoteki na gakushu (مطالعات یکپارچه) به برنامه درسی اضافه می‌شود. در کلاس‌های پنجم و ششم، اقتصاد در خانه (پخت‌وپز، دوخت و غیره) آموزش داده می‌شود. دانش‌آموزان ژاپنی هنرهای ژاپنی مانند شودو و هایکو را نیز آموزش می‌بینند. هایکو نمونه‌ای از اشعار ژاپنی حدود 400 سال پیش است. "فعالیت‌های ویژه" مدارس و آماده شدن برای مراسم مدرسه نیز بر توسعه شخصیت، تلاش و همکاری گروهی می‌افزاید.

دستورالعمل‌های دوره آموزشی بر اساس برنامه‌های آموزشی مدرسه که توسط وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ، ورزش، علم و فناوری تعیین شده ارائه می‌شوند. هر مدرسه موظف است دستورالعمل جداگانه‌ای برای هر مرحله از آموزش مهدکودک ، مدرسه ابتدایی، دوره متوسطه اول و دوم اجرا کند. این دستورالعمل همچنین تعداد واحدهای مورد نیاز برای هر منطقه در هر موضوع و نحوه به دست آوردن آن را مشخص می‌کند. 

کتاب‌های درسی

ناشران خصوصی کتاب‌های درسی را بر اساس رهنمودهای دوره‌های آموزشی تدوین می‌کنند و کتاب‌های درسی توسط وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ، ورزش، علم و فناوری تایید می‌شوند. کتاب‌های آموزشی تحصیل اجباری در دوران ابتدایی و متوسطه اول رایگان توزیع می‌شوند. کتاب‌های درسی دانش‌آموزان و متون جدید توسط هیات مدیره مدرسه یا مدرس هر سه سال یکبار از لیست وزارت آموزش‌وپرورش  و کتاب‌های تایید شده که توسط وزارتخانه منتشر شده است انتخاب می‌شوند. کتاب‌های درسی کم‌حجم و کاغذی هستند تا به آسانی توسط دانش آموزان حمل شوند.

زمان یکپارچه تحصیلی

زمان برای هر درس سه ساعت در هر هفته برای کلاس‌های سوم تا ششم تعیین شده است. هدف از این برنامه اجازه برنامه‌ریزی به مدرسه برای ایجاد فعالیت‌های آموزشی بر اساس شرایط جامعه، مدرسه و دانش آموزان است. همچنین تدریس دروس بین‌المللی، مطالعات رایانه، مطالعات محیطی و خدمات مراقبت و سلامت گنجانده شده است.

ارزیابی دانش‌آموزان

عملکرد دانش‌آموزان در هر سه ماهه بر اساس معیارهای هر مدرسه ارزیابی می‌شود. روش‌های ارزیابی معلمان متفاوت است، اما بسیاری از معلمان دانش‌آموزان خود را به طور جامع و بر اساس آزمون‌های درسی و رفتار روزانه در کلاس ارزیابی می‌کنند. دانش‌آموزان به طور سنتی دارای  سه نمره "عالی"، "خوب" و "نیاز به تلاش بیشتر" هستند. در سال‌های اخیر این روند برای ارائه جزئیات بیشتر با هر دو مقیاس عددی و ارزیابی توصیفی صورت گرفته است.

فعالیت‌های فوق برنامه

فعالیت‌های فوق برنامه از کلاس چهارم آغاز می‌شود و شامل بسکتبال، پخت‌وپز، دوخت، بازی، نرم افزار، علوم و... است. بسیاری از مدارس پس از اتمام ساعات درسی آموزش سرگرمی و مهارت دارند، چون اگر این مواد آموزشی به طور روزانه در مدرسه تدریس شوند وقت زیادی از  کلاس روزانه را  به خود اختصاص می‌دهند.

آموزش‌های منزل

معلمان مدارس ابتدایی روزانه با تدریس خود به بچه‌ها آموزش می‌دهند که عادت‌های مطالعه خوب را در خانه انجام دهند. کودکان هر روز تکالیف درسی خود را بر اساس موضوع آموزشی انجام می‌دهند اما تکالیف آنان متفاوت است و ممکن است شامل کار در منزل مانند شستن کفش‌ها و یا مرتب کردن لوازم شخصی باشد. برای زمان تعطیل نیز تمامی فعالیت دانش‌آموزان تحقیقی و به صورت گزارش در کلاس ارائه می‌شود.

سازمان دانش آموزان

در مدارس ژاپنی، هر کلاس به چند گروه  پنج یا 6 نفره تقسیم می‌شود و دانش‌آموزان در این گروه‌ها فعالیت‌های گروهی از جمله مطالعه گروهی در طول کلاس‌ها، تمیز کردن کلاس، خدمات ناهار و غیره دارند. آنها معمولا به گروه کار کوچک سازماندهی می‌شوند و کارکردهای علمی و انضباطی دارند. نظم و انضباط نیز در مدارس ابتدایی ژاپن حائز اهمیت بوده و لباس و عملکرد دانش‌آموز در کلاس کنترل می‌شود.

کودکان در سراسر دنیا حدود 26 تا 33 حرف یاد می‌گیرند، اما کودکان ژاپنی 1006 حرف kanji را آموزش می‌بیند و تا سن 16 سالگی و بعد از اتمام دوران تحصیل اجباری 1130حرف را فرا می‌گیرند.

Kanji دو نوع الگوی آوایی hiragana و katakana دارد که هر یک حدود 46 حرف با هجا شامل حروف صامت و صدادار دارند. آموزش ترکیب خاص نقاط و تغییر در علامت‌گذاری صداهای اصلی برای بیان صداها در زبان امروزی ژاپن ضروری است.   hiragana و kanji در کلمات معمول ژاپنی استفاده می‌شود و  Katakana برای نوشتن و معرفی کلمات از دیگر زبان‌ها، مکان‌ها، صداها و صدای جانوران کاربرد دارد و الفبایی واقعا پیچیده است!

کودکان  طی 6 سال دوره ابتدایی الفبای ژاپنی و دیگر موارد مورد نیاز برای ادامه تحصیل را آموزش می‌بینند و در دوره‌های بعدی آموزشی در مقاطع بعد زبان‌های دیگر را فرا گرفته که موقعیتی برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر در دیگر کشورها ایجاد می‌شود. کودکان در دوره ابتدایی دروس روزانه kokugo و حدود 1000رسم‌الخط ژاپنی kanji را آموزش می‌بینند که برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر در ژاپن ضروری است. البته برای افرادی که قصد ادامه تحصیل در دانشگاه‌های خارج از ژاپن را دارند آموزش در مدارس ابتدایی بین‌المللی گزینه مناسب‌تری خواهد بود. 

پیش دبستانی و مراقبت روزانه

آموزش اولیه دوران کودکی در خانه آغاز می‌شود. به همین منظور کتاب‌ها و برنامه‌های تلویزیونی متعددی برای کمک به مادران برای آموزش فرزندانشان وجود دارد. بسیاری از آموزش‌های خانگی به شیوه‌های تدریس در مدرسه، رفتار اجتماعی مناسب و ساختار بازی بوده و مهارت‌های کلامی و محاسباتی نیز موضوعات محبوبی برای آنان هستند. والدین متعهد به آموزش اولیه هستند و اغلب فرزندان خود را در پیش‌دبستانی ثبت‌نام می‌کنند.

آموزش پیش‌دبستانی یعنی انتقال بسیاری از کودکان از خانه به مدرسه رسمی است. زندگی کودکان در خانه منفرد بوده و پیش‌دبستانی به سازگاری کودکان با زندگی گروهی مدرسه و سپس زندگی در جامعه کمک می‌کند.

واقعیت‌های جالب در مورد سیستم آموزشی ژاپن

سیستم آموزشی ژاپن از موفق‌ترین سیستم‌های آموزشی دنیا است به‌طوری‌که هیچ فرد بی‌سوادی در این کشور وجود ندارد.

دانش‌آموزان دبیرستانی ملزم به پوشیدن لباس فرم هستند. ناهار در مدارس ابتدایی و دبیرستان عمومی در منوی استانداردی تهیه شده و در کلاس درس صرف می‌شود. به این ترتیب، دانش آموزان و معلمان می‌توانند روابط بهتری در هنگام غذا خوردن با یکدیگر داشته باشند.

دانش آموزان در ژاپن در کلاس‌های خود به موقع حاضر شده و غیبت ندارند.

انها احساس تعلق خاطر به مدرسه دارند و هرگز احساس ناخوشایند و دوست نداشتن ندارند. بر اساس آمار85  درصد دانش‌آموزان در ژاپن در مدرسه احساس خوشحالی دارند و حدود 91 درصد از دانش‌آموزان ژاپنی گزارش دادند که هرگز سخنان آموزگاران را در طول زندگی خود نادیده نگرفته‌اند.

دانش‌آموزان به طور متوسط 235 دقیقه در هفته کلاس ریاضی (به طور متوسط در کشورهای دیگر  دقیقه 218) دارند و کلاس‌های زبان و علوم کمتر از 205 و 165 دقیقه در هر هفته (در سایر کشورها میانگین 215 و200دقیقه) است.

تعداد زیادی از دانش‌آموزان ژاپنی بعد از مدرسه در کارگاه‌های آموزشی شرکت می‌کنند تا بتوانند مهارت‌های بیشتری یاد بگیرند و بعضی از این کارگاه‌ها در خانه یا محل دیگری غیر از مدرسه برگزار می‌شود.

آموزش ابتدایی برای ژاپن بسیار مهم است. تحقیقات نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که در دوره پیش دبستانی مشغول به تحصیل هستند در سن 15 سالگی عملکرد آموزشی بهتری دارند. بنابراین تعجب ندارد که 99 درصد کودکان ژاپنی آموزش‌های پیش دبستانی را فرا می‌گیرند.

دانش‌آموزان ژاپنی تقریبا هرگز درکلاس‌های دوره ابتدایی، متوسطه اول یا متوسطه دوم مردود نمی‌شوند.

سال تحصیلی حداقل 210 روز قانونی دارد،  اما بیشتر شوراهای مدارس محلی برای جشنواره‌های مدرسه، جلسات ورزشی و مراسم با اهداف آموزشی غیر آکادمیک، به ویژه برای تشویق همکاری با مدرسه حدود 30 روز دیگر به این میزان اضافه می‌کنند که در نتیجه با توجه به زمان اختصاص داده شده به این فعالیت‌ها و نیم روز مدرسه در روز شنبه تعداد روزهای اختصاص داده شده به آموزش حدود 195 روز در سال است.

تقریبا تمام مدارس دارای سیستم دسترسی به متخصصان بهداشت هستند. همچنین تقریبا 90 درصد مجموعه ورزشی  و 75 درصد آنها دارای استخر شنا هستند.

در کشور ژاپن اتوبوس‌های مدرسه وجود ندارد و دانش‌آموزان مسیر منزل تا مدرسه را با پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری طی می‌کنند.

هر دانش‌آموز  در مدرسه دارای قفسه‌ای برای کفش در ورودی مدرسه است و کتاب‌ها و دیگر لوازم دانش‌آموز در کلاس همراه وی است. علاوه بر کفش‌های معمولی دانش‌آموزان در مدرسه به یک جفت کفش ورزشی نیز نیاز دارند. دانش‌آموز قبل از ورود به مدرسه به دلیل طولانی بودن زمان مدرسه( هشت ساعت) باید کفش‌های خود هنگام ورود با یک جفت کفش راحتی تعویض کند.

مدارس ژاپن سرایدار ندارند و خود دانش‌آموزان ساختمان مدرسه را تمیز می کنند و زمان خاصی به این امر اختصاص داده شده است. در زمان این فعالیت موسیقی نواخته می‌شود تا احساس خوبی در دانش‌آموزان ایجاد شود. این روش تجربه خوبی برای اموختن مسئولیت در کودکان ایجاد خواهد کرد.

مدارس ژاپن دو جشنواره اصلی  طی سال تحصیلی دارند که شامل  جشنواره ورزشی و جشنواره فرهنگی است.

جشنواره ورزشی در اواخر تابستان برگزار می‌شود و یکروزه و یا دو روزه است. این مسابقات شامل دو استقامت، پرش و سایر رویدادهای دیگر و فرصتی عالی برای رقابت و پیوستگی گروهی است.

جشنواره فرهنگی نیز رویدادی با هدف استفاده از نتایج یادگیری روزانه برای افزایش انگیزه است. همچنین با نام نمایشگاه زندگی روزانه، نمایشگاه یادگیری و جشنواره مدرسه شناخته می‌شود.

همچنین تجهیزات گرمایی و سرمایشی مدارس ژاپن با دیگر کشورها متفاوت است. واحدهای گرمایش و خنک‌کننده در اتاق معلمان شاید وجود داشته باشد البته به معنای خاص بودن آسایش نیست. مدارس به طور کلی اجازه استفاده از AC را تا اول ژوئیه ندارند.این شرایط از سال 2005 برای کاهش میزان مصرف برق در ژاپن در تابستان اجرا شده است.استفاده از وسیله گرمایشی نیز در هر کلاس درس به شکل چراغ نفتی است و نیازمند باز کردن پنجره‌هاست وهدف از این پنجره باز کاهش عوامل بیماری‌زا، میکروب‌های سرماخوردگی و آنفلوانزای خوکی است.

راز موفقیت کودکان ژاپنی

هر چند انتقادات زیادی به سیستم آموزشی ژاپن وارد شده است، اما برخی از کشورهای اروپایی نیز از این سیستم پیروی می‌کنند اما چرا کودکان ژاپنی موفق هستند؟ اصلی‌ترین عامل در این مورد وابستگی مادر و فرزند از بدو تولد است و چگونگی پرورش و آموزش کودکان ژاپنی توسط مادر تا ورود به مقطع تحصیلی است.

در تحقیقات صورت گرفته مشخص شده بسیاری از کودکان در سن مدرسه بسیار دلیر، کنجکاو و خودکفا بوده و مهارت‌های غیرشناختی در آنان ارتقا یافته است، در نتیجه این خصوصیات اخلاقی به اجتماعی شدن کودکان کمک کرده و از یاس و ناامیدی پیشگیری می کند. از دیگر ویژگی‌های برجسته سیستم آموزشی ژاپن کاهش استرس دانش‌آموزان و افزایش احساس شادی در آنان است.

افزایش مهارت‌های غیرشناختی مانند پشتکار، خودکنترلی، کنجکاوی، دیانت و اعتماد به نفس نیز موجب می‌شود کودک ژاپنی بیش از 10 ساعت در هفته تمرین ریاضی داشته باشد و از تکالیف خود خسته نشود و احساس نارضایتی نکند. پس دلایل موفقیت به IQ بالا ربطی ندارد و مهارت‌های غیرشناختی راز موفقیت است.

از دیگر موارد سیستم آموزشی ژاپن  "هویت گروهی" است. یعنی شما با کلاس خود همراه هستید و با کلاس خود فارغ‌التحصیل می‌شوید و هیچ تبعیضی بین دانش‌آموزان وجود ندارد. طی سال‌های تحصیلی از مهدکودک تا دانشگاه ژاپنی ها خوشحال و سالم هستند. 

منبع: ایسنا

  • ۰
  • ۰
هوش عاطفی قوه بسیار مهمی در پیش‌برد زندگی است. شناخت هوش عاطفی و بالابردن هوش عاطفی باعث موفقیت در روابط اجتماعی و رسیدن به هدف هاست

تعاریف مختلفی برای درک معنای درست هوش عاطفی ارائه شده است اما تعریف اصلی آن چیست و چگونه در زندگی ما کاربرد دارد؟

هوش عاطفی (Emotional Intelligence) در واقع به معنای قوه‌ی توانایی درک و همراهی احساس‌، عواطف و نیاز‌های روحی خود و دیگران است و همچنین شامل توانایی مدیریت اضطراب‌،استرس‌، تنش و بحران‌های روحی نیز می‌شود. افرادی که دارای میزان بالایی از این قوه هستند، می‌توانند احساسات خود را به خوبی تحت کنترل قرار دهند و به دیگران در مدیریت عواطف و هیجانات خود کمک کنند. در ادامه به بررسی دقیق و جزئی تمام ابعاد، انواع و کیفیت آن می‌پردازیم.

 

هوش عاطفی، بالا بردن هوش عاطفی، هوش هیجانی

 

تقسیم بندی انواع هوش عاطفی

  • هوش فردی و درونی

هوش فردی شامل توانایی درک هر فرد نسبت به احساسات درونی خود و توانایی مدیریت آن‌ها، به این معنا که شخص با اعتماد به نفس لازم بتواند کنترل بالایی نسبت به نیازهای عاطفی خود، به صورت شخصی و اجتماعی داشته باشد.

  • هوش اجتماعی یا بین فردی

این نوع از هوش اجتماعی شامل توانایی درک احساسات افراد مختلف در اجتماع می‌باشد. افرادی که همواره توسط دیگران به عنوان گوش شنوا انتخاب می‌شوند و تاثیرات زیادی بر افکار و احساسات دیگران دارند دارای هوش عاطفی بین فردی بالایی می‌باشد.

هوش عاطفی شامل چهار مهارت می‌باشد

  • داشتن آگاهی نسبت به احساسات خود
  • داشتن آکاهی نسبت به احساسات دیگران
  • توانایی داشتن آگاهی نسبت به اطرافیان و اجتماع
  • توانایی اقدام به حل مشکلات احساسات خود و افراد دیگر

دارا بودن این چهار مهارت نیاز به تمرکز و تمرین برای کسب دارد و در صورت بالا بردن این مهارت‌ها در خود، شخص می‌تواند در مراحل و مسائل مختلف اجتماعی به موفقیت‌های چشم‌گیری دست پیدا کند. به این صورت که اگر دقت کنید می‌بینید که بالا بردن هوش عاطفی به دلایل زیادی اهمیت دارد. به طور مثال برای شغل شما به شدت مورد نیاز است چون باعث می‌شود وظیفه‌ای که به شما محول شده است را تا اتمام کامل کنار نگذارید. این هوش به شما اجازه می‌دهد که هدفمند باشید و حتی توانایی رهبری و انگیزه دادن به افراد دیگر را پیدا کنید. همچنین داشتن این خصوصیت به این معنا است که شما توانایی فهم طرف مقابل را دارید که این مسئله در قسمت خدمات به مشتریان، بسیار مهم و مفید خواهد بود.

علاوه بر این در بیرون از محیط کار، برای داشتن حس شادی و سرزندگی بسیار مفید و موثر است. به این صورت که اگر شما در ابتدا نتوانید تشخیص دهید که چه کسی هستید و چگونه می‌توانید احساسات خود را تحت کنترل درآورید نمی‌توانید واقعا دیگران را درک و یا به آن‌ها کمک کنید. همینطور، زمانی که شما از درک خودتان و احساستان عاجز هستید به احتمال قوی به رفتارهای منفی مثل اعتیاد به مواد مخدر و الکل گرایش پیدا می‌کنید چراکه توانایی رویارویی با مشکلات خود را نخواهید داشت.

هوش عاطفی چیست، هوش عاطفی، بالا بردن هوش عاطفی

 

راه‌های بالا بردن هوش عاطفی

یک لیست از احساسات خود تهیه کنید

شما مطمئنا در طول یک شبانه روز احساسات مختلفی را تجربه می‌کنید و تمام آن‌ها بر روی روند زندگی شما تاثیر می‌گذارند. شاید از خود بپرسید که همانطور که تا به حال بدون تهیه لیستی از احساسات خود زندگی عادی را داشته‌اید پس بنابراین تهیه این لیست به نظر شما بیهوده خواهد بود. به نظر آسان میرسد که بدون بررسی علت کارهایی که می‌کنید زندگی کنید، ولی فقط یک روز تلاش کنید تا احساسات خودتان را ثبت و بررسی کنید آن‌گاه متوجه تفاوت تاثیر‌گذار این‌کار خواهید شد و متوجه می‌شوید که با پیشرفت توانایی خود در شناخت انگیزه‌های عاطفی در پس کار‌هایتان به چه میزان زیادی درک بهتری از خود و روش احساسی خود خواهید داشت و رفته رفته در روابط اجتماعی و در جنبه‌های مختلف زندگی خود پیشرفت چشمگیری خواهید داشت.

برای بیان احساسات خود توانایی لازم را کسب کنید

قطعا متوجه شده‌اید که آگاه بودن نسبت به حسی که در درون خود دارید و توانایی در توضیح دادن آن به دیگران چقدر متفاوت است. نکته مهم اینجاست که باید بدانید که توانایی و روش انتقال احساسات درونی خود به دیگران به اندازه توانایی درک درونی آن‌ها اهمیت دارد. برای کسب این مهارت می بایست از یکی از آشنایان خود که دارای هوش عاطفی بالایی است کمک بگیرید به این صورت که هنگام احساس ترس ، شادی، غم ، امیدواری، هیجان و یا هر احساس دیگر درباره حالات خود و شرایطی که مسبب اصلی احساسات شما است صحبت کنید. سپس از او بخواهید که هرآنچه از احساسات شما فهمیده را بازگو کند و ببینید که آیا گفته‌های او با چیزی که شما حس می کنید یکسان است یا خیر. به هر میزان که نزدیک باشد توانایی شما بالاتر خواهد بود. در صورت تضاد نیز حتما با او درباره نحوه‌ی کسب این مهارت مشورت کنید.

مدیریت احساسات منفی خود را بیاموزید

احساسات منفی از جمله استرس‌ها، افسردگی‌ها و احساساتی از این قبیل را شما در طول روز، هفته و ماه و سال در حالت‌های مختلف تجربه می‌کنید. هوش عاطفی در مدیریت این احساس‌ها بیشتر به کمک شما می‌آید‌. بعد از اینکه توانایی درک عواطف درونی خود را آموختید باید برای کاهش و مدیریت احساسات منفی خود تلاش کنید. ممکن است هرکسی راه‌کار متفاوتی برای این‌ مسئله پیدا کند اما بهترین راه همان تهیه کردن یک لیست از احساسات منفی‌تان است تا هر زمان که دچار این حس‌های منفی شدید به لیست‌ خود مراجعه کرده و برای غلبه بر این حس‌ها از یک روش مناسب استفاده کنید.

به حرف‌های دیگران گوش بسپارید و به آن‌ها دقت کنید

یکی از بهترین روش‌ها برای بالابردن هوش عاطفی، افزایش مهارت گوش دادن است. هنگامی که کسی برای مطرح کردن مشکل خود به شما مراجعه می‌کند، به طور کاملا آگاهانه و با تمام حواس به هرچه می‌گوید گوش دهید. بگذارید تا به طور کامل احساساتش را برای شما بازگو کند. این‌کاربه شما امکان می‌دهد که در درک افکار، ذهنیت و شخصیت افراد توانایی زیادی پیدا کنید و بنابراین تاثیر‌گذاری و نفوذ شما روی افراد بسیار بالا خواهد رفت.

از حرکات افراد حس آن‌ها را بفهمید

شما می‌توانید احساسات بسیاری از افراد را بدون اینکه آن‌ها راجع به آن صحبتی بکنند، متوجه شوید. برای این‌کار شما می‌بایست از روی نشانه‌ها‌یی که در تغییر حالات چهره و بدن اشخاص به وجود می‌آید نوع افکار و احساسات آن‌ها را بفهمید. برای کسب مهارت در این‌کار به طور مثال می‌توانید هنگامی که در محیط بیرون قرار دارید به حرکات و چهره افراد مختلف دقت کنید و رفتارهای آن‌ها را دنبال کنید تا متوجه حالات و احساسات آن‌ها شوید.

گردآوری: گروه روانشناسی ستاره

  • ۰
  • ۰
هوش معنوی به ظرفیت‌ فرد برای درک بعد غیرمادی انسان و حرکتش به سوی خداوند اشاره دارد و شامل بصیرت داشتن، حفظ تعادل فکری و آرامش درونی می‌شود.

هوش معنوی یا SQ به میزان استعداد یک فرد برای درک بعد غیر مادی انسان و میزان توانایی او در درک و حرکتش به سوی خداوند اشاره دارد و شامل توانایی حفظ تعادل فکری و آرامش درونی، هدایت شناختی انسان، داشتن عملکردی همراه با بصیرت و مهربانی می‌باشد. انسان به واسطه هوش بالای معنوی به سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی ‌اش می‌پردازد تا به وسیله آن در زندگی خود تغییر ایجاد کند.

این هوش در ارتباط با مسائلی است که ما به آنها اعتقاد داریم و نقش باورها، عقاید و ارزش‌ها را در فعالیت‌هایی که برعهده می‌گیریم، مدنظر قرار می‌دهد. در تعاریفی که دانشمندان از آن ارایه داده‌اند مفاهیم انعطاف پذیری در برابر تغییرات، درس گرفتن از شکست ها، داشتن معنا و هدف در زندگی، خلاقیت، نوآوری و توسعه خودآگاهی وجود دارد.

هوش معنوی ظرفیت احساس، درک و توجه به والاترین قسمت‌های وجود خود، سایر انسان‌ها و جهان پیرامون می‌باشد و کمک می‌کند تا انسان به سوالات غایی درخصوص معنای زندگی و ارتباطاتش بین انسان و جهانی که در آن زندگی می‌کند پاسخ دهد و زمانی که فرد بتواند زندگی خود و تمام کارها و فعالیت‌هایش را با معنویت تلفیق کند در واقع هوش معنویش تبلور یافته‌است.

در واقع SQ اشاره دارد به مهارت‌ها، توانایی‌ها و رفتارهای لازم برای:

  • توسعه و حفظ ارتباط با منش غایی همه موجودات
  • کامیابی در جستجوی معنی زندگی
  • یافتن یک مسیر اخلاقی که به هدایت ما در زندگی کمک نماید
  • درک معنویات و ارزش‌ها در زندگی شخصی و روابط بین فردی

رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی

با آنکه هوش هیجانی و هوش معنوی به دو ظرفیت مختلف در انسان اشاره می‌کنند اما عقیده بر این است که این دو به یکدیگر وابسته هستند. هوش هیجانی ما را قادر می‌سازد تا بتوانیم احساسات خود را شناخته و آن را به صورت مطلوبی ابراز و اداره کنیم و در شناخت و درک هیجانات دیگران و دیدن چشم اندازشان به ما کمک می‌کند. باور بر این است که به حداقل، کمی هوش هیجانی نیاز است تا بتوان یک سفر معنوی را آغاز کرد. اما وقتی که رشد هوش معنوی آغاز شد، هوش عاطفی هم بسیار تقویت می‌شود، در واقع آنها به طور مثبت یکدیگر را تقویت می‌کنند.

آنچه که بین هوش عاطفی و معنوی تفاوت قایل می‌شود این است که هوش هیجانی ما را نسبت به حالت هیجانی گروه، رویدادها و ارتباطات حساس می‌سازد و هوشمندی معنوی به کشف عقل و حکمت در امر مسایل احساسی و شعوری می‌پردازد.

هوش بالای معنوی به ما کمک می‌کند در حالی که آرامش بیرونی را بدون توجه به شرایط حفظ می‌کنیم بتوانیم به نحوی هوشمندانه و عاقلانه عمل کنیم. یک توانایی ذاتی در انسان است که مانند هر هوش دیگری می بایست رشد یابد. به عبارت دیگر همه ما با توانایی در تکامل این ظرفیت هوشی متولد می‌شویم اما گروه کمی از ما از آن استفاده می‌کنیم در حالی که بهره و سود آن بسیار است.

هوش معنوی، هوش معنوی چیست؟، هوش هیجانی

ویژگی‌های یک فرد با هوش معنوی بالا:

  • هدفمندی در زندگی
  • تعمق و تفکر در هستی
  • دارای قدرت مقابله با سختی ها، دردها و شکست ها
  • بالا بودن خود اگاهی در این افراد (آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود، تسلط بر فکر خود)
  • درس گرفتن از تجربیات و شکست‌ها
  • توانایی فرصت ساختن از دشواری‌های زندگی
  • اراده واختیاردرتشخیص و توانایی ایستادگی در برابر جمع و هم رای نشدن با عامه مردم
  • پرداختن به سجایای اخلاقی و اهمیت دادن به آنها
  • توانمند بودن در خودداری و کنترل خویش
  • برخورداری از حس انعطاف پذیری بالا
  • فداکاری و از خودگذشتگی

و در نهایت یک فرد باهوش در این زمینه قادر است ارزش‌ها و کیفیت‌های معنوی را به نحوی به کار گیرد که منجر به ارتقای سلامت روحی و جسمی وی شود.

از آنجا که هدف علم روان شناسی رهایی دادن انسان‌ها از دودلی، عدم اعتماد به نفس و پرورش شخصیت واحد و مستقل و آرام می‌باشد لذا پرورش هوش معنوی در انسان‌ها ازهمان دوران کودکی می‌تواند درصد بیشتری از اهداف روان شناسی را جامه عمل بپوشاند. از طرف دیگر رویکردهای معنوی به دانش و سلامت، اخیرا مورد تاکید و توجه محققان و اساتید قرار گرفته‌است و برخی از مطالعات تحقیقاتی به بررسی تاثیر معنویت بر سلامت پرداخته و در کشورهای توسعه یافته، دانشکده‌های پزشکی، مواد آموزشی درباره مذهب، معنویت و سلامت را در محتوای درسی خود گنجانده‌اند.

گردآوری: مجله اینترنتی ستاره

  • ۰
  • ۰

منابع آزمون کارشناسی ارشد علوم تربیتی

  • ۰
  • ۰

دروس آزمون کارشناسی ارشد طراحی شهری

آزمون کارشناسی ارشد رشته طراحی شهری شامل 5 عنوان درسی است که به شرح زیر می‌باشد:

« زبان عمومی و تخصصی »

شمار سؤالات این درس در آزمون سراسری 30 سؤال است. تسلط نسبی به لغات و مطالب گرامری در حد دوره کارشناسی و آشنایی کامل با لغات و اصطلاحات تخصصی این رشته در گرایش‌های گوناگون برای پاسخ گویی به تست‌های این درس کاملاً ضروری است. اساتید دانشگاه‌ها با توجه به سلیقه خود از جزوات و کتاب‌های خاصی استفاده می‌کنند. مطالعه کتاب‌ها و جزوات مدرسان شریف می‌تواند به دانشجویان در رسیدن به تسلط کافی در این درس یاری برساند. همچنین مطالعه کتاب «504 واژگان ضروری در زبان انگلیسی» برای آمادگی هرچه بهتر توصیه می‌شود.

 

« مباحث عمومی شهرسازی ایران »

تعداد سؤالات این درس در آزمون سراسری 25 سؤال است و ضریب آن 3 می‌باشد. سؤالات این درس از میان منابع متعددی طراحی می‌شوند از منابع مهم برای این درس می‌توان به مقدمه‌ای بر مبانی برنامه‌ریزی شهری تألیف اسماعیل شیعه، برنامه‌ریزی شهرهای جدید تألیف کرامت‌ا... زیاری، کتاب سبزشهرداری‌ها و... اشاره کرد. مطالعه جزوات مدرسان شریف می‌تواند به دانشجویان در رسیدن به تسلط کافی در این درس یاری برساند.

 

« مبانی نظری معماری »

ضریب این درس در آزمون کارشناسی ارشد 2 و تعداد سؤالات آن 25 سؤال می‌باشد. سؤالات این درس از میان منابع متعددی طرح می‌شود، کتاب مبانی نظری طراحی شهری تألیف پاکزاد و کتاب‌های تألیفی بهزادفر از منابع مهم برای مطالعه این درس می‌باشند.

 

« تاریخ معماری و شهرسازی »

تعداد سؤالات این درس در آزمون کارشناسی ارشد سراسری 25 سؤال است و ضریب آن 2 می‌باشد. برای مطالعه این درس منابع متعددی موجود است که از این میان می‌توان به کتاب تاریخ شکل شهر تألیف جیمز موریس، تاریخ شهر تألیف لئوناردو بنه‌ولو، از شار تا شهر تألیف محسن حبیبی اشاره کرد.

« تحلیل فضاهای معماری و شهری »

تعداد سؤالات این درس در آزمون سراسری 25 سؤال و ضریب آن 2 می‌باشد. ارائه این درس تحت عنوان تحلیل فضاهای شهری کوششی است در جهت ورود دانشجویان این رشته به عرصه شهرها و فضاهای شهری و آشنایی با مفاهیمی اساسی‌تر و تأثیرگذار در مجموعه‌های معماری و طراحی شهری.

هدف از ارائه این درس آشنایی با فضاهای شهری و دانش طراحی شهری و سلسله مراتب برای شناخت جایگاه طراحی شهری می‌باشد‌.

کتاب‌های تألیفی آقای محمود توسلی و جهانشاه پاکزاد از منابع مهم جهت مطالعه این درس برای آزمون کارشناسی ارشد هستند.

 

ضرایب و گرایش های رشته طراحی شهری براساس دفترچه آزمون سال 97

 

عناوین دروس امتحانی: 1- زبان عمومی و تخصصی (انگلیسی)، 2- مباحث عمومی شهرسازی ایران، 3- مبانی نظری معماری و طراحی شهری، 4- تاریخ معماری و شهرسازی، 5- تحلیل فضاهای معماری و شهری، 6- آزمون عملی اسکیس.

 

رشته گرایش کد ضریب ضرایب دروس امتحانی به ترتیب دروس
(از راست به چپ)
1
1) طراحی شهری  - 1 2 3 2 2 2 4
2) طراحی فضاهای آموزشی * - 2 2 3 2 2 2 0

 

توضیح:

در این کدرشته امتحانی، آزمون به صورت تستی و تشریحی برگزار می کردد و پس از تصحیح اوراق تستی، از داوطلبانی که با توجه به نمره اکتسابی، مجاز به انتخاب رشته شده و فرم اینترنتی انتخاب رشته را نیز تکمیل نموده باشند، آزمون تشریحی بعمل خواهد آمد. ضمناً کلیه دانشجویان دوره کارشناسی ارشد پیوسته رشته معماری که حداقل 140 واحد درسی را گذرانیده باشند، در صورت تمایل می توانند در این رشته شرکت نمایند.

* پذیرش دانشجو در رشته طراحی فضاهای آموزشی (رشته 2) فقط برای دانشگاه آزاد اسلامی صورت می پذیرد.

منبع: مدرسان شریف