پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

پایان نامه رشته علوم تربیتی

دانلود پایان نامه رشته علوم تربیتی

  • ۰
  • ۰
     
تعداد صفحات : 75 صفحه

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهداف پژوهش

هدف کلی

اهداف جزئی

فرضیه‌های پژوهش

متغیرهای پژوهش

تعریف مفاهیم و واژگان

فصل دوم: ادبیات تحقیق

مقدمه

مبانی نظری

تعریف امید به زندگی

مفهوم امید

تاریخچه امید به زندگی

ماهیت امید به زندگی

مؤلفه‌های امید

نظریه‌های مرتبط با امید به زندگی

نظریه اریکسون

نظریه ابعاد امید

ابعاد امید از منظر روانشناسی

روانشناسی مثبت نگر

اهمیت سلامتی

تعریف سلامت روان

تعاریف مکاتب مختلف از سلامت روان

دیدگاه زیست شناختی

دیدگاه روان پزشکی

دیدگاه روانکاوی

دیدگاه انسان گرایی

دیدگاه هستی گرایی

دیدگاه رفتارگرایی

دیدگاه مزلو از سلامت روان

دیدگاه فروم از سلامت روان

دیدگاه راجرز

دیدگاه اریکسون

نظریه‌های سلامت روان

مشخصه‌های فرد سالم از دیدگاه آلپورت

هورنای

آلفرد آدلر

پیشینه‌ی تحقیق

پژوهش‌های داخلی

پژوهش‌های خارجی

فصل سوم: روش تحقیق

مقدمه

جامعه‌ آماری

نمونه گیری

ابزارهای اندازه گیری

روش جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده‌ها

مقدمه

آمار توصیفی

آمار استنباطی

آزمون فرضیه نخست

فصل پنجم: نتیجه‌گیری

مقدمه

خلاصه تحقیق

نتیجه گیری

پیشنهادات تحقیق

محدودیت‌های تحقیق

منابع

 
خرید و دانلود - 9000 تومان
 
  • ۰
  • ۰
جایگاه پرورش حسِ دینی در تربیت کودکان نویسنده: محمد قمی فر
انسان با حضور درصحنه های متفاوت حیات اجتماعی از دو عامل تعیین کننده متاثر می شود.
الف) برداشت های ذهنی
ب) احساسات و عواطف
مقوله های مهمّی که چگونگی نگرش (1) آدمی را نسبت به جهان هستی، محیط اطراف و ارزشهای حاکم بر خانه و جامعه وروش های تربیت بوجود می آورند.
آنچه که باعث برداشت های ذهنی می شود، گیرنده های حسیِ موجود در شاکله عاطفی، روانی و حرکتی انسان است که از طریق زندگی اجتماعی و فردی، اطلاعات اولیه را جذب نموده و با فرآیند پیچیده ای مورد تجزبه و تحلیل قرار می دهد تا آگاهی های مورد نیاز زندگی خویش را در حوزه شناختی قرار دهد.
اطلاعات ارسال شده به این حوزه، پس از هماهنگ شدن و مقایسه با دانسته های قبلی، احساس جدیدی را بوجود می آورند که به درجاتی در دوحالت خوشایند و ناخوشایند متصوّر خواهد شد و چنین رمزهائی می تواند عواطف ساختاری فرد را زمینه سازی نماید.
احساسات و عواطف کسب شده مهمترین نقش را در تکوین شخصیت، تنظیم هدفها و انتخاب روشهای زندگی بجای خواهد گذاشت.
از آنجا که احساس خوشایند باعث یادگیری رفتارهای مطلوب، پیدایش انگیزه های رفتاری و همانندی انسان به الگو ها و اتصاف به ویژگیهای مورد قبول و شناخته شده خواهد شد، موقعیت بسیار مهمّی را در زندگی کودکان رقم خواهد زد.
بدیهی است پایدارترین و درعین حال خوشایند ترین یادگیریها، یادگیری غیر مستقیم و مشاهده ای است زیرا یادگیری مطابق رغبت و انگیزه های موجود، آگاهانه و بدون جبر و فشار روانی صورت می گیرد (2) و می تواند تمامی حواس انسان را بانوعی احساس خوشایند و عاری از دشواری متو.جه رفتار مناسبی نماید لازم است توجه خاصی به چنین موقعیت هائی در زندگی کودکان خود نمائیم.
موقعیت و زمینه ای که کودک را بنحو شایسته ای در معرض مشاهده و یادگیری رفتارها و یا تکالیف مذهبی قرار می دهد و آنان را در راستای گرایشهای فطری و ارضای نیازها ی روانی خود تقویت می کند می تواند احساس رضایت قلبی آنان را به ارمغان آورده و در جهت درک بسیاری از مسایل مذهب و دین، راهنمایی و هدایت نماید.
درک و پذیرشی که بصورت میل و گرایش و موافق فطریات آدمی نشاط و بهجت درونی کودکان را سبب شده و آنها را در مسیر تکاملی زندگی پشتیبانی نماید، شکوفایی و بالندگی استعدادها را ثمردهی خواهد نمود و آنها را در مسیر تجلی ارزشها و فضیلت های معنوی تقویت خواهد نمود.
تأمین چنین حس نشاط آور، موافق با نیازهای آدمی توأم با شوق و کنجکاوی در جهت حقیقت جویی، کشف طبیعت و شکوفایی فطرت، پرورش حس دینی نامگذاری می شود.
برای رسیدن به چنین موقعیت متعالی نیاز به زمینه سازی و آمادگی روان و عواطف کودکمان خواهیم داشت تا در مراحل اولیه ی زندگی خود، چهره ی شادمان و با نشاط والدین را پس از ارائه هر رفتار مطلوب تجربه نماید و در مراحل بعدی حیات که بعد عقلانی تکامل نسبی خواهد یافت رفتارهای تقلید شده ی خود را موافق دریافت های فکری خویش ببیند و به تثبیت رفتارهای مناسب و مطلوب خود اقدام نماید تا رشد و بالندگی آنان حاصل آید.
برای بررسی جایگاه پرورش حس دینی در تربیت دینی کودکان لازم است اصول تربیت دینی کودکان مورد توجه قرار گیرد وسهم پرورش حس دینی در گرایش به دین و مذهب و دین باوری مشخص شود تا بهتر بتوانیم از این ابزار در جهت هدایت فرزندانمان استفاده ی مطلوب داشته باشیم.
الف: اصل اگاهی و معرفت
برای فراهم آوری زمینه های مساعد و غنی و تسهیل رشد مفاهیم عقاید دینی نیازمند شرایطی ویژهای هستیم، از آنجا که کودگان دارای تقکر عینی و حسّی هستند لزوم تخمیق و دقت نطر دراین اصل ضروری بنظر می رسد زیرا:
الف -1) برای آموزش مفاهیم باید فهم کودکان را بخدمت گرفت، بکارگیری تفکر عینی کودکان برای فهم مسائل معنوی تقریباً ناممکن خوااهد بود، زیرا کودک دنیای پیرامونی خود را از طریق ذریچه حسّی خود نظاره خواهد نمود.
الف -2) ارائه هر مبحث و مسئله ای ازمذهب باید با توجه به میزان توانائی و درک مطلب و فهم کودک صورت گیرد، بدیهی است موقعیت سنی کودکان محدودیت های زیادی درجهت اراده مفاهیم بجای خواهد گذاشت.
الف -3) ارائه رهنمد های دینی و گفتار بزرگان دین در موقعیتی صورت می گیرد که کودک به چرائی آنها آگاه نخواهد شد و انگیزه کمتری برای جذب و عمل به گفته ها خواهد داشت.
آنچه در این اصا برجسته خواهد شد، مستعد سازس و تهیه زمینه هائی برای آزمودن تجربیات و احساسات خواهد بود تا از طریق توچه به نتایج رفتار و میزان موافقت و تقویت دیگران بتواند رفتای را درونی نماید.
اگر هم بخواهیم رهنودهای دینی و گفتار بزرگان در زندگی کودکان واجد اثر شود باید به برجسته سازی شخصیت های مذهبی و دینی اقدام نمائیم تا از طریق دوستی و موانست با شخصیت های مذهبی و دینی بتوانند به رفتارهای تقلیدی مطلوب دست یابند.
بدیهی است اصل آگاهی و معرفت در تربیت دینی کودکان به برجسته سازی احساس و عواطف آنان تکیه دارد.
ب: اصل شعور و احساس
دراین اصل سعی برآن است کودکان را به مشاهده و توجه بیشتر به احساسات و تجربیات دیگران و برانگیختن عواطف و شور مذهبی وادار نمائیم، این تحریک و برانگیختگی می تواند متاثر از موقعیت های زیر باشد.
¨ آشنا کردن کودکان با مراسم، دستجات، جماعات و عبادت های جمعی
¨ دیدن هیجانات، شادیها، اشگها و ناله ها
¨ افزایش دادن شوق کنجکاوی و دادن فرصت برای کشف طبیعت و فطرت کودک به دست خویش (4)
تکیه این اصل بر تقویت شعور و احساس آدمی است این اصل در موقعیت سنی کودکان بمراتب اثرگذار و مفید خواهد بود.
ج: اصل رفتار و عمل
در این اصل سعی بر آن است دستورات اخلاقی و پسندیده مورد آموزش عملی و رفتار و اعمال والدین مربیان و دوستان،الگوی رفتاری فرد قرار گیرد بگونه ای که کودک از طریق عمل متوجه حقیقت شده و با پیدا کردن عادت مذهبی با تقویت میل و علاقه به طاعات و عبادات خداوندی بپردازد.
در این اصل نیز جایگاه احساس بجهت قبول الگو و ا یجاد عادت های اولیه و شروع به عمل مورد توجه است دقت و تفکر منطقی در این اصول جایگاه بارز احساس بعنوان زیر بنای رفتاری کودکان را نمودار خواهد ساخت وروشی را برای مربیان فراهم خواهد ساخت که به احساسات کودکان و پرورش حس دینی آنان توجه خاصی را مبذول نمایندو از مسیر پرورش این حس سعادت و سلامت آتی کودکان را تأمین کنند.
حال که جایگاه پرورش حس دینی در تربیت دینی کودکان نگاشته شد لازم است به این نکته پرداخته شود که چرا احساس کودکان را جهت پایه ریزی اعتقادات دینی آنان به خدمت می گیریم.
آنچه که برای جوابگویی به این سؤال مطرح می شود عبارت است از:
به خدمت گرفتن احساس کودکان در جهت نمودار سازی لطف و احسان خداوندی است که منشاء اصلی هدایت است اگر بتوانیم جایگاه این مهم را در ضمیر و باطن فرد مؤثر و برجسته نمائیم به درجات بالایی از هدایت دست یافته ایم.
برای مثال اکرام و احترام بر فرزندان می تواند تأمین کننده ی عزت و کرامت آدمی باشد،آنگاه که این حس پرورش یابد فرد معنی تفضل خداوند که او را به مرتبه اشرف مخلوقات ارتقاء داده است را می فهمد و تأثیر آن رضایت فرد از زندگی خویش است چون کرامت را می فهمد از درگیر شدن با خواهش های نفسانی ذلت آور پرهیز می نماید و عظمت وجود او مانع بروز خطا و گناه در محیط اجتماعی خواهد شد.
در سلام کردن بر کودکان نیزمی خواهیم علیرغم بازگشائی راهی به ارتباط انسانیی نمودی از ادب را جلوه گر سازیم، این حس که معادل برجسته سازی شخصیت و اهمیت دادن به اشخاص است راه را بر حسد نسبت به دیگران می بندد و همواره بزرگی خداوند را بیاد می آورد که چنین احترامی متأثر از دیانت و دین و هدایت جاودان پیامبران الهی است پس احترام و سپاس نسبت به خداوند لازمه ی عبودیت انسان است.
در رفتار عادلانه نسبت به کودکان میخواهیم با لمس خوبی عدالت او را از فشار ناروای ظلم مصون ساخته،جایگاه اصلی خداوند و رفتار عادلانه او را مجسم سازیم ودر بکارگیری احساس شادی و سر زندگی،ایجاد طراوت و بهجت نشان دهنده ی دید مثبت به زندگی،امید و آرزوهای مثبت خواهیم شد تا آنها نیز بتوانند رفتار و اعمالی را داشته باشند که رضایت خداوند را بوجود آورد.
در اتقاء حس وفای به عهد نشان دهنده ی تعهد خداوند در برنامه ی هدایتی دین هستیم وعده هایی که اگر امید به تحقق آن نداشته باشیم در ابتدای راه مانده ایم و محرک لازمی برای حرکت وجود نخواهد داشت.
پس لازم است محققانه و با ریز اندیشی عالمانه جایگاه اصلی پرورش حس دینی را بشناسیم و در برخورد با کودکان حداکثر استفاده سودمند و مناسب از این ابزار را بعمل آورده و احساسات درونی کودکان را بخدمت بگیریم تا بتوانیم از این مسیر زمینه های هدایت را فراهم آورده و زمینه های انحراف و نا راستی را بخشکانیم تا کودکان ما متخلق به اخلاق الهی شده سعادت و نیکبختی دنیا و اخرت خود را بدست آورند.
پی نویس ها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) نگرش عبارت است از آمادگی اکتسابی برای ابراز واکنش مثبت یا منفی نسبت به اشیاء، اشخاص، موقعیت ها، مفاهیم و عقاید که بصورت واکنش مثبت و منفی در شکل اظهار خقیده، اعمال و رفتار متجلّی شده ؤ رویکرد نسبت به بعضی از موقعیت ها و یا اجتناب از موقهیت های دیگر را بوجود می آورد.
2) برداشتی از کتاب روشهای پرورش احساس مذهبی (نماز) در کودکان و نوجوانان، دکتر غلامعلی افروز
3) هر رفتار تقلید شده پس از تجزیه و تحلیل عقلانی در سنین مناسب رشد به سه صورت نمایان خواهد شد.
الف:رفتار تقلیدی خود را مناسب و معقول می داند لذا آن رفتار را تثبیت می کند.
ب: رفتار تقلیدی خود را نامناسب ونا معقول می داندلذا آن رفتار را تغییر می دهد
ج: رفتار تقلیدی خود را دارای نقص می بیند لذا به اصلاح جنبه های ناموزون می پردازد.
4) برداشتی از نظرات دکتر عبدالکریم کریمی از کتاب گفتارهائی پیرامون اثرات پنهان تربیت آسیب زا
رفتارهای مؤثر در پرورش حسِ دینی
در حیات عاطفی انسانها، برخوردها و رفتارهای سازنده و حرکت آفرینی وجود دارند که می توانند تأثیر بسزایی در روند هدایتی انسان داشته، نیروی لازم برای ادامه حرکت را فراهم آورند.
برخی متخصصین علوم دینی معتقدند که اصل تربیت و پرورش هنگامی صورت می گیرد که راه هدایت وتکامل معرفی و شناخته شود و سپس نیروی موجود در ضمیر آدمی (فطرت) به سوی مبدأ خود (هستی شناسی)جهت داده شود آنگاه سازندگی،بالندگی و تکامل انسان که متأثر از شناخت اصیل اوست آغاز می شود.
با توجه به چنین مقوله ای است که گفته می شود:
"معرفت دینی،حسِ دینی،رغبت و عاطفه دینی نه در آموزش دروس دینی ونه صرفاً در علوم حصولی و اکتسابی و نه با چشم سر که با چشم دل، نه با گوش سر که با گوش جان،نه به صورت ظاهر که با سیرت باطن،نه با زبان دهان که با زبان قلب بدست می آید"
بر این اساس باید به تعامل در رفتارهای مؤثری پرداخت که می تواند حسِ کودکان را در اختیار گیرد،نیروهای بالنده او را در جهت هدایت نفس تجهیز نماید و پس از ارائه شناخت نسبی زمینه ساز نشاط و بهجت آنان باشد.
بر جستگی حسِ دینی در این کلام به این جهت است که موقعیت اصلی هدایت ها دوران کودکی نسلها است،در این زمان کودک بجهت اینکه واجد تفکر انتزاعی نیست نمی تواند به درجات بالائی از شناخت نائل آید
پس باید از طریق تقویت احساس،جامعه ی پیرامون او را نمایان نمود و درک جهان و هستی را از دریچه حسِ مادی او به خدمت گرفت تا فهم چگونگی عبودیت آفریدکار هستی جایگاه اصلی ضمیر کودکان شود و محور هدایت آنان رضای پروردگار که برابر است با انجام اعمال و رفتارمطلوبی که توصیه ائمه اطهار و برگرفته از کلام حق تعالی است تا اینکه تکامل سن،تعقّل و استدلالهای منطقی، تأسی به حسنات و رفتارهای مناسب بر اساس شناخت حقیقت و درک زضایت خداوند را فراهم آورده وپشتوانه ای قوی برای تداوم و تثبیت رفتارها باشد.
از آنجا که احساسات،ابزارهای اولیه درک و شناخت آدمی است، می توان برای هدایت دینی کودکان و نوجوانان از احساس درونی آنان کمک گرفت.
درحالی که تکیه برآن است که قدرت تعقّل و تفکّرآدمی به موازات رشد احساسی کودک گسترش یابد و تحت برآیند دو نیروی مهّم حرکت تکاملی کودک آغاز شود، روش های ذیل راهی است برای به خدمت گرفتن احساس در جهت نمودار سازی لطف و احسان خداوندی که منشاء اصلی هدایت است، چنانچه بتوانیم جایگاه این مهم را در ضمیر و باطن فرد مؤثر و برجسته نمائیم بدرجات بالائی از هدایت دست یافته ایم.
شرط مهمّ در بکارگیری رفتارهای معرّفی شده،حرکت درجهت کسب فضائل و متخلّق شدن به اخلاق انسانی و اسلامی است تا بتواند ضمینه ساز تقرّب و نزدیک شدن به ذات مقّدس احدیت باشد و به هدف غائی تربیت دینی (رشد) جامه عمل بیوشاند (3)
الف: احترام و اکرام بر فرزندان
توصیه پیشوایان و رهبران الهی جامعه ما احترام به فرزندان و تکریم شخصیت آنان است (4) ودر روایاتی هفت سال اولیه عمر کودکان ((سن سیادت)) و بزرگواری معرفی شده است (5)
هدف واقعی احترام و اکرام فرزندان تامین کرامت و عزت نفس آنان است تا به فهم و درک اهمیت وجودی خویش
نائل شده و تحت تاثیر عزت و بزرگمنشی خود
از درگیر شدن با خواهش های نفسانی ذلت آور پرهیز نمایند.
ـ با درک عظمت وجودی خود مانع بروز خطا و گناه در محیط اجتماعی شوند.
انسانهای حقیر به جهت نواقص و کمبودهائی که درجایگاه شخصیتی خود احساس می کند به موقعیت ها و عناصری تکیه می کنندکنندکه بصورتی بتوانند،نقیصه های وجودی خویش را برطرف نمایند و در مسیرچنین حرکتی،به اطاعت های ضلالت آور و گمراه کننده دچار خواهند شد و زمینه های فساد و تبه کاری قوّت خواهد گرفت.
مهمترین تأثیرات روش های عزّت آور،مهم نشمردن جایگاه دنیا در ذهن آدمی است،چه بسا که هر نوع وابستگی به غیر خداوند می تواند عاملی بر بروز رفتارهای ناپسند باشد.
زیر بنا و محور اصلی احترام و اکرام بر فرزندان تجلّی معرفت به جایگاه رفیع انسان است که خداوند متعال او را اشرف مخلوقات خود خطاب نموده و هدف آن است که بروز شخصیّت توانمند،دانا و آگاه آدمی در سایهچنین کرامتی حاصل شود و پشتوانه ای قوی در پدید آوری سعادت و نیکبختی او باشد.
بروز چنین حسّی علاوه بر آنکه تأمین کننده نیاز معنوی انسان است بجهت رضایت فردی از پیدایش چنین هدایت و تحوّلی،جایگاه مبدأاصلی را برجسته ساخته و علاقهممتاز و خالصانه به خداوند کریم و لطیف را ره توشهاین حرکت تربیتی خواهد ساخت.(6)
ب: سلام کردن بر کودکان
سلام گفتن به هنگام حضور کودکان،بروز ظاهری برجسته سازی شخصیّت و اهمیّت دادن به جایگاه واقعی کودکان است،در سلام گفتن به دیگران علاوه بر آنکه سلامتی و موقعیّت فرد مدّنظر قرار می گیرد و راهی به ارتباط انسانی نسلها می گشاید،سلام گفتن نمودی از ادب و معرفت حقیقی فرد را به جایگاه رفیع انسان به ظهور رسانده. منشأ علاقه و محبت به همنوعان می شود،و غالباً این رفتار ساختار شخصیتی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد. سلام تألیف قلوب است و ایجاد حسی مأنوس که افراد بتوانند فرصت حضور یکدیگر را درک نموده و با حضور مأنوس در جمع به کسب کنترل های خاصّی در رفتار خود نائل شوند.
پس باید به کودکان سلام کرد و آنان را به جمع بزرگسالان پذیرفت تا به محیط ادب و احترام وارد شوند واز رفتار و گفتار بزرگسالان در محیطی گرم و صمیمی متأثر شوند.
ادب و تحوّل ناشی از دوست داشتن دیگران و محترم شمردن همنوعان مانع بروز حسد است و تمایل به برقراری ارتباط اجتماعی باعث تقرّب انسانها است از آنجا که درک و معرفت به چنین موقعیت هایی که با میل و رغبت آدمی سازگار و درونی می شوند،جایگاه بسیار مناسبی در ساخت متعادل شخصیّت آدمی دارد،بعنوان یک فعل اخلاقی محسوب شده و پرورش چنین حسی که متأثر از توصیه های رهبران دینی و سنّت پیامبر گرامی اسلام است (7)منجر به پرورش حسِ دینی کودکان خواهد شد،زیرا آنان با مشاهده احترام و توجه بزرگسالان به خود به فهم بزرگواری خداوند خواهند رسید که چنین ارزش و بهایی را خاص کودکان قرار داده و مایه خوشنودی آنان را فراهم آورده است پس سپاس و احترام به ذات مقدّس احدی را ضروری رفتار خود خواهند نمود.
در این رفتار نیز خاطره اکرام کننده و هادی انسانها در ذهنیّت کودکان ما جایگاه ممتازی خواهد یافت و به اسلام و فرامین آن، که زمینه ساز چنین رشد و تحوّلی است به چشم تقدّس نگریسته خواهد شد.
بدیهی است که اثر چنین نگرش های وزین و ارزشمندی زمینه ساز سپاسگذاری و عبادت خالصانه اشخاص خواهد شد.
ج: مسرور کردن کودکان
وجود شادی و سرور در زندگی کودکان،روحیه تنّوع طلب آنان را مصفّا نموده طراوت و بهجت خاصی را که بوجود آورنده توان وقدرت فرد خواهد شد بودیعه خواهد گذاشت.
لبخند و سرور از احساس امنیت کودکان سرچشمه گرفته،عطوفت و طبیعت گرم آنان را تقویت خواهد نمود و خاطره خوش چنین رفتارهایی ماندگار خواهد شد.
اصولأ درک انسانی افراد متأثر از فضای روحی و محیط زندگی آنان است،آنگاه که سرور و شادمانی حاکم بر محیط زندگی انسانها شود،نشان دهنده دید مثبت کودکان به گذران زندگی است و در چنین حالی است که کودک از رفتارهای غریب و نامأنوس دیگران متنفر شده و احساس بیزاری خواهد داشت که این خود مقدمه ای بر پیشگیری از رفتارهای نا مطلوب است.
آموزش سپاسگذاری و تحسین کسانی که الفبای محبت را به کودکان می آموزند در چنین صحنه هایی تثبیت و پایدار خواهد شد،چرا که این انبساط و بهجت خاطر خود زمینه ساز موفقیت های بعدی انسان است و خاطره خوش آیندی از این رفتارها بجای خواهد گذاشت.
اگر بپذیریم که خداوند را می توان در دلهای شاد و مفرّح بندگانش یافت مقیّد خواهیم شد برابر توصیه ائمه بزرگوار به کودکانمان رحمت و محبت روا داریم و ترّحم و عطوفت را آمیزهرفتاری خویش سازیم (8).
کودکان در تعامل های روزانه خود به این فهم خواهند رسید که برای رضایت والدین باید رفتارهای ویژه ای داشت،زیراحرکت های مورد نظر والدین رادر بیان و کلام انان می یابند و یا به صورت خواسته پدر ومادر می شنوند پس به این نتیجه خواهند رسید که برای بدست آوردن رضای خداوند نیز باید به گفتارهای ائمه معصومین و خواسته های بزرگان توجه نمود و آنها را به کار بست.
و چنین است که برای مسرت خداوند باید رفتار و عملکردی مناسب و مثبت به ثمر نشاند و همواره به رضایت خداوند امید وار بود تا هدایت های خداوندی محقق شده، رشد و کامیابی را در وجود آدمی احیاء نماید.
د: عدالت نسبت به کودکان
اهمیّت عدل و معرفی خداوند به عدالت وقتی جلوه اصلی خود را ظاهر می سازد که به ساخت درونی انسان نظر داشته و به کراهت تبعیض و اثرات منفی آن درایجاد انحرافات اجتماعی توجهی ویژه داشته باشیم.
وجود بی عدالتی،ظلم و تبعیض در جامعه، امنیت روانی افراد را به مخاطره انداخته،باعث تنفّر و گریزان شدن انسان از موقعیّت های اجتماعی خواهد شد.
دوست داشتن عدالت و رنج بردن از تبعیضات باعث آن خواهد شد که همهتلاش آدمی در جهت موازنه و عدل بکار گرفته شود و این مهم لازمه برخوردهای انسانی یک مسلمان است، چنانکه ائمه در موارد خاص به تساوی در نگاه و برخوردهای ظاهری تذکّرات اکیدی داشته اند (9)
کودکان باید از ابتدا با عدالت آشنا شده و آن را لازمه برخورد و تعامل با دیگران بدانند، لمس خوبیٍ عدالت و مصون شدن از فشارهای ناروای ظلم و تبعیض هم نمودی از برجسته سازی جایگاه خداوند است که به این صفت نیزمعرفی شده است.
امید به زندگی و امنیّت افراد در سایهعدالت خداوندی نمایان خواهد شد برای تفهیم صحیح عدالت که زمینه ساز تلاش انسانها به نظم دهی درون، برنامه ریزی و رعایت انصاف است نیازمند بستری مناسب و حقیقی هستیم اجرای عدالت در بین فرزندان نیز توصیه اکید پیامبر مرسل(ص) است. (10)
فرزندان هم برخورد صمیمی و عادلانه والدین را نمودی از برخورد رحیمانه خداوند تلقّی خواهند نمود تا آن زمان که کودک بتواند به درک رحمانیّت مطلق خداوند نائل شود چنین برخوردهایی را مشابه و یکسان خواهد دانست.
جایگاه مهم و ارزشمندی که برای عادل حقیقی و رعایت کننده عدالت در ضمیر انسانها به ودیعه گذاشته شده آنگاه که به لطف و احسان خداوندی زینت داده شود،نمونه ای از علاقه مندی به دین، وابستگی به ائمه و رهروی را به ظهور خواهد رساند که امیدی قوی برای اصلاح و نجات جامعه و انسانها خواهد بود در چنین زمینه ای فرد ملتمس در مقام و موقعیتی قرارمی گیرد که معنای حقیقی عدالت رادرک می کند و خود را در کنف حمایت نیروی بزرگواری قرار می دهد که هیچ کس جز ذات پاک مقام خداوندگارسزاوار چنین جایگاهی نیست.
ه: محبت و رحمت با کودکان
دقّت در روش های تربیتی رسول مکرم اسلام و قدرت نفوذ معنوی آن شخصیّت رشید ما را متوجه محبت و رحمت برجسته پیامبر عظیم الشأن خواهد نمود بطوریکه نرمش و ملایمت او در برخورد با امّت، مسیر نفوذ بر دلها شناخته شده است.
نفوذی که بزرگترین دشمنانش را وادار به مدح رفتار گرانسنگ خود می نمود و موج عظیمی از مردم را به سوی پاکی و هدایت می کشاند.
از تأکیدات رسول گرامی اسلام است که:شمابا امکانات مالی هرگز نمی توانید مردم را جذب کنید ولی با گشاده رویی و اخلاق می توانید دلهای آنها را بدست آورید.
بیان احادیث بسیار دربارهمحبت و رحمت به فرزندان (11)و تذکر به بوسیدن آنان (12)بعنوان مهمترین ابزار برای ابراز علاقه به کودکان، نشان دهندهجایگاه برجسته این رفتار است.
کودک از طریق محبت، مهر ورزی را خواهد آموخت ودر هنگام بیان احساسات ابراز وجود خواهد نمود تا میزان علاقه دیگران را نسبت به خود ارزیابی نماید،
ابزار شناخت آنان از میزان علاقهافراد ((خاصه پدر و مادر)) نسبت به خود میزان مهر و رحمت آنان است و بر این اساس معیار رفتاری خود را بنا خواهند نهاد و سپس در برداشتی جامع از میزان توجه، محبت و رحم و شفقت خداوند رحمن و رحیم به جایگاه رفیع و مقدّس پروردگار پی خواهد برد و پس از درک نعمات خداوندی نسبت به خود در موقعیتی قرار می گیرد که سپاسگذار آن همه لطف و رحمت باشد.
اگر بیاندیشیم که محبت و رحمت نسبت به کودکان از نیاز های اولیه و اصلی آنهاست و هنگام محرو میت از این مهم توسط والدین،کودکان آماده دریافت مهر و محبت از دیگران(13)خواهند شد مقیّد به رحم و شفقت برآنان خواهیم شد.
بدیهی است که وقتی کودک خود را می بوسیم علاقه خود زا به او نمایان ساخته و از جهت امنیّت و نشاطی که چتر حمایتی محبت ما برایش فراهم می آورد او را اسیر و شیفته خود می سازیم و در نهایت این همه محبت و دوستی امنیت و بهجتی را در قلب کودکان فراهم می آوردکه می تواند نشانه های ممتازی از لطف و رحمت خداوند کریم باشد، خدائی که همه خلق را به محبت و رحمت فرا خوانده و پیامبرش را به چنین لفظ زیبایی (پیامبر رحمت)) ملقّب نموده است.
چنین است که محبت با کودکان راهی است برای آشنائی بامحبت خداوند و الطاف بی نهایت او و درچنین مسیری است که کودکان با همه وجود، کرامت خداوند را حسِ نموده، عبد و بنده راستین پروردگار بزرگ شوند.
و: وفای به عهد
وفای عهد نیز از روشهای موثر در پرورش حسِ دینی کودکان است زیرا کودکان در دوران خردسالی خود به جهت عدم نوان کاری و مهارت لازم در انجام فعالیت های مورد نیاز، اتکای شدیدی به والدین و اطرافیان خود داشته و احساس وابستگی به افراد توانمند پیرامون خود را بارز و آشکار خواهند نمود.
در معنائی دیگر کودکان والدین خود را رازق خود می پندارند، زیرا تصورآنان بر مبنای تامین نیازهای وجودشان است و از این جهت نقش پدر و مادر خود را برجسته می نمایند.
والدینی که برای تشویق کودکان به رفتار های مناسب،منعهد اعمال و رفتارهائی می شوند، تا بتوانند موتور محرکه فعالیت های مورد انتظار خویش را فراهم نمایند، باید متوجه باشند که پرورش امید و آمال و آرزو درچنین مسیری شکل خواهد گرفت و اثراتی ویژه بررفتارهای کودکان خواهد داشت، چنانچه این تعهدات عملی نشود، یاس و بدبینی را بوجود خواهد آورد.
حال اگر بدلائلی حالت اتکاء و اعتماد کودکان صدمه بیند و وابستگی آنان به مخاطره افتد لطمه روحی بزرگی نصیب آنان خواهد شد و خودرا در بستر مشکلات و موانع زندگی تنها خواهند یافت و نهایتاً اعتماد و توکل خود را که مایه حرکت های رفتاری آنان است از دست خواهند داد و دچار بحران خواهد شد که همه اینها تعادل وجودی آنان را به مخاطره انداخته و بشدت از کارآئی فرد می کاهد.
بینش تربیتی اسلام درجهت توجه به تحقق آمال و آرزوی انسانها و بازکردن دریچه ای به اعتماد و توکل مورد تاکید است تا مسیری را فراهم نماید که کودکان با پشتوانه ای حمایت کننده بر مشکلات و موانع محیط فائق آیند و به مراتب نهائی رشد برسند، چنانچه کودکی در اعتماد به والدین و اطرافیان شکست خورده عدم وفای (بی وفائی به تعهدات) دیگران را مشاهده نماید، درک ناقصی از تعهد و مسئولیت پذیری خواهد داشت و همه این موارد می تواند ضرباتی بر زمینه های تعهد و گفتارهای خداوند (که در آیات و روایات آمده است) نسبت به بندگان وارد سازد.
چنانچه بخواهیم کودکانمان در تعهدات خود نسبت به خداوند که با پذیرش دین بوجود می آید (14) تقویت شده و عامل به معاهده های خود باشند باید خود به عهد های گفته شده عمل نمائیم و درجه بالائی از وفا را بر آنان ارزانی نمائیم تا از این مسیر بتوانند گامهای مستحکم تری در مبانی دین داشته، به صلاح و نیکبختی رهنمون شوند.
روش های ارائه شده فوق تمامی ابزار نمودار سازی لطف و احسان خداوند نخواهد بود، روشهای متفاوت دیگری نیز برای تقویت حسِ دینی وجود خواهند داشت،
پس بر مربیان و والدین گرامی لازم است تمامی رفتارهای خود را با هدف تقرّب و نزدیکی به خداوند بکار گرفته و شناسائی لطف و احسان خداوندی را زمینه ساز رشد و معرفت خود، خانواده و فرزندان خویش قرار دهند، باشد که به جهت این فیض از نعمت های سرشار کردگار بزرگ بهرمند شده، سعادت و رستگاری را نصیب فرزندان خود سازند.
پی نوشت ها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- از توصیه های دانشمند گرانمایه حضرت حجه السلام و المسلمین، حاج آقا غفاری از نظریه پردازان علوم اسلامی (معاصر)
2-گفتارهائی پیرامون اثرات پنهان تربیت آسیب زا، دکتر عبدالعظیم کریمی، تهران:انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1373
3- اصول و روشهای تربیت در اسلام، دکتر سید احمد احمدی، تهران:انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1373،صفحه 23 و62
4- عنِّ النبی (ص): اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم (نهج الفصاحه /مکارم الاخلاق)
5- عنِّ النبی (ص):الولد سیّد سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین (نهج الفصاحه /مکارم الاخلاق)
6-به جهت فراموش نکردن خاطره اکرام کننده
7- از سنت های حسنه ای که رسول گرامی اسلام و پیامبر مکرم (ص) برجای نهاده است سلام کردن بر کودکان است. آنحضرت همیشه خود به کودکان سلام می کرد و می فرمود در انجام این رفتار مراقبت دارم تا بعد از من بصورت یک سنت بین مسلمین بماند و همه بدان عمل کنند.
8- قال رسول الـ.. (ص) لیس منّا من لم ترحم صغیرنا و …
9- موارد خاص مانند نگاه و برخورد قاضی در هنگام شنیدن دعوی و حتی خطاب به افراد و برخورهای والدین نسبت به فرزندان حتی اگر تهذیب و سلامت نفس یکی از فرزندان برجسته تر بنظر آید.
10- قال النبی (ص):اِعدلوا بین اولادکم کما تحبون ان یعدلوا بینکم
11- با تربیت مکتبی آشنا شویم، دکتر رجبعلی مظلومی،تهران:انتشارات امیر کبیر، 1366، صفحه 259
12- سلام کردن به کودک، اسلام و تعلینم و تربیت، سید محمد باقر حجتی، تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1368، صفحه 98
13- اکثریت مردم مهر و محبت خود را به دلائل خاص در اختیار دیگران قرار خواهند داد و چه بسا که زمینه های انحراف از مسیر این محبت ها آغاز شود.
14- در روایاتی از امام صادق (ع) آمده است که القرآن عهدالـ.. الی خلقِه فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده… که مضمون روایت چنین است:قرآن عهدی است که خداوند با بندگانش بسته است، پس لازم است بر هر مسلمان که روزانه در عهد خود بنگرد و از آن آیاتی (50) آیه در روز بخواند که نهایتاً هدف عمل به تعهدات انسان با خداوند است و آشکارترین خطاب ها و بیان تعهدات، آیاتی است که با جمله یا ایهاالذین آمنوا …..آغاز شده است.
منابع و ماخذ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- احمدی،سید احمد، اصول و روشهای تربیت در اسلام، تهران:انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1373
2- حجتی، سید محمد باقر، اسلام و تعلینم و تربیت،تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1368
3- کریمی، عبدالعظیم،گفتارهائی پیرامون اثرات پنهان تربیت آسیب زا،، تهران:انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 137
  • ۰
  • ۰

در این مقاله سعی شده با توجه به اجرای طرح ارزشیابی توصیفی در برخی از مدرسه های ابتدایی ایرانی، ضمن تعریف خلاقیت، به عناصر و عواملی که باعث بروز خلاقیت می شود، اشاره شود و سپس به ارزشیابی توصیفی و فضایی که اجرای این طرح برای بروز خلاقیت ایجاد می کند، پرداخته شود. مولف مقاله کارشناس ارزشیابی دفتر آموزش و پرورش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش است.

خلاقیت چیست؟

بیشتر اوقات، مردم کلمه خلاق را مترادف کلمه پراستعداد و باهوش می دانند و تصور آنان این است که کودک بااستعداد و باهوش، خلاق نیز است یا این که کودک خلاق از هوش بالایی برخوردار است. هر چند کودکان باهوش، استعداد بالقوه بیشتری دارند که در راه های خلاق به کار ببرند، اما خلاقیت، همان استعداد و هوش نیست. خلاقیت فرآیندی است که بر مبنای استعداد، آموزش و تفکر استوار است. «خلاقیت گستره وسیعی از مسائل کوچک روزانه تا پیشرفت های مهم تاریخی در علوم و ادبیات و هنر را دربرمی گیرد و برخلاف نظر عمومی، هر فرد با توانایی های شناختی معمولی با مقداری تلاش می تواند از خود خلاقیت به خرج دهد. کودکان در سنین گوناگون انواع متفاوتی از رفتارهای خلاق را نشان می دهند.» (حسینی، 1381: 62).

چگونه می توانیم خلاقیت را در کودکان تشخیص دهیم؟

هر انسان طبیعی می تواند کاری خلاق در زمینه ای انجام دهد. ما اگر بخواهیم بزرگسالانی خلاق داشته باشیم، باید به کودکان خلاق توجه کنیم. به همین دلیل باید به پرورش مهارت ها و انگیزه خلاقیت توجه کنیم. فضاهایی که کودکان در آن خلاقیت خود را بروز می دهند و میزان خلاقیتی را که از خود نشان می دهند، بستگی به آموزش آنها، تجربه و سطح پرورش فکری و جسمی آنان دارد. هر عملی که کودک انجام می دهد، می تواند خلاق باشد، به شرطی که دو اصل در آن رعایت شده باشد.

1- با آنچه که قبلا انجام داده، متفاوت باشد.

2- صحیح و جذاب و معنی دار باشد.

برای آنکه بتوانیم ارزیابی نسبتا مناسبی از خلاقیت کودک خود داشته باشیم، باید هر زمان که با کودکان هستیم، خلاقیت را در دستور کار ذهنی خود قرار دهیم، البته قضاوت در مورد خلاقیت، کار آسانی نیست؛ زیرا نمی توان تشخیص داد مطالبی که کودک بر زبان می آورد و عملی که انجام می دهد، واقعا برای او مفهوم یا تازگی داشته باشد. آزمون هایی نیز برای تشخیص خلاقیت انجام می شود که معمولاً سؤالاتی را مطرح می کند که دانش آموز مجبور می شود یک یا چند پاسخ فرضی به آنها بدهد. مثلا از دانش آموز پرسیده می شود «چند کاربرد برای یک آجر (یا یک گیره کاغذ یا چند شیء معمولی دیگر) پیشنهاد می کنید؟ چگونه می توان این اسباب بازی را بهتر کرد؟ چه نوع پایانی می توانید برای این داستان بیندیشید؟» از پاسخ هایی که کودکان به این نوع سؤالات می دهند، طبق ضوابطی نتیجه گیری می شود، مثلا تعداد پاسخ هایی که کودک به یک سؤال می دهد و غیرمعمول بودن پاسخ های کودک در مقایسه با پاسخ هایی که سایر کودکان می دهند و اینکه کودک تا چه حد درباره هر پاسخ توضیح می دهد.

این نکته را نیز باید دانست که آزمون های خلاقیت تا حدودی می تواند توانایی های ذهنی مربوط به خلاقیت را اندازه گیری کند، زیرا توانایی هایی مانند انگیزه که نقش بسیار مهمی در تفکر خلاق دارد، سنجش نمی شود. از طرف دیگر آزمون های خلاقیت چون معمولا در شرایطی نظیر شرایط امتحانات در مدارس انجام می شود، به احتمال زیاد با اضطراب همراه خواهد بود. به همین دلیل شاید دانش آموزان نتوانند به راحتی به آنان پاسخ دهند و افکار منعطفی داشته باشند؛ لذا علاوه بر آزمون باید از مشاهده های دقیق و آگاهانه روی رفتار کودک، سود جست.

برای پرورش و حفظ خلاقیت در کودکان چه کارهایی باید انجام داد؟

مهم ترین مسأله بعد از تشخیص خلاقیت در کودکان، حفظ و چگونگی پرورش آن است. باید انگیزه ذاتی خلاقیت، پرورش پیدا کند. بهترین روش برای حفظ خلاقیت در کودکان این است که به آنها کمک کنیم تا استعدادها و مهارت ها و علایق آنها به یکدیگر مرتبط شوند. درک و شناخت اصل انگیزه درونی خلاقیت مرحله بسیار مهمی برای تشویق خلاقیت در کودکان است. باید زمینه ایجاد خلاقیت یعنی لذت و رضایت خاطر را در کودکان فراهم کنیم. یادآوری شایستگی ها و ایجاد استقلال برای تصمیم گیری در کودکان، باعث بروز خلاقیت می شود. کودکان از فعالیت هایی که احساس مسلط بودن به آن دارند، بیشتر لذت می برند و اگر احساس کنند که کار متعلق به آنهاست، بیشتر روی آن وقت می گذارند.

تحقیقات نشان داده دانش آموزانی که استقلال بیشتری در تصمیم گیری دارند و به آنان حق انتخاب داده می شود، از انگیزه درونی بیشتری برای انجام کار برخوردارند و پیشرفت خلاقیت در آنان قابل ملاحظه است.

محیط مدرسه و خانه، چگونه می توانند خلاقیت کودکان را رشد دهند یا از بین ببرند؟

«بررسی اجزای خلاقیت روشن می کند که خلاقیت یک ویژگی ثابت شخصیتی نیست که بدون هیچ تغییر و تحول در وجود انسان نهفته باشد، بلکه از جمله مواردی است که کاملاً تحت تاثیر عوامل یا موانعی تقویت یا تضعیف و حتی نابود می شود. بعضی شرایط، زمینه های ظهور و گسترش خلاقیت را فراهم می آورند، در حالی که بعضی موقعیت ها رشته های خلاقیت را در وجود آدمی خشک می کند.»(حسینی، 1381: 63)

آمابیل و همکارانش (1988) در مصاحبه هایی که با 120 دانشمند در 20 رشته مختلف داشته اند به این نتیجه رسیدند که عوامل محیطی در رشد خلاقیت برتری دارند. (حسینی، 1381)

«شور و عشق از آسیب پذیری مصون نیست، حتی کودکانی که دارای انگیزه ای بسیار قوی هستند، ممکن است در نتیجه محیط منع کننده به شدت تضعیف شوند و از این رو خلاقیت آنها از بین برود. چنین محیطی در کجا وجود دارد؟ آیا سیستم های متداول در مدارس سنتی سختگیر و محیط خانه ای محافظه کارانه مقصر به حساب نمی آیند؟ حتی آنهایی که کاملاً دارای تمایلات خوب هستند، می توانند سهواً وضعیتی را به وجود آورند که برای سلامت خلاقیت کودکان مضر باشد». (آمابیل، ترجمه قاسم زاده و عظیمی، 1375: 85)

در بسیاری از خانواده ها والدین، کودکان خود را مجبور به یادگیری می کنند. متأسفانه این امر نه در خانواده، بلکه در محیط های آموزشی، یعنی مدارس نیز، کاملا مصداق دارد. گاه شرایط موجود در مدرسه به گونه ای است که نه تنها به پرورش خلاقیت کمک نمی کند، بلکه این موهبت الهی را سرکوب می کند. (کریمی، 1384: 26) مدیران و معلمان ما با این نیت خیرخواهانه که قرار است استعدادهای بالقوه دانش آموزان کشف شود، آنها را مجبور می کنند تا مطالبی را که دانش آموز، هدف از یادگیری آن را نیز نمی داند، یاد بگیرند. البته همیشه تنبیه و تهدید از طریق اجبار صورت نمی گیرد؛ گاهی اوقات پاداش های بی مورد نیز حکم تنبیه و اجبار را دارد. بزرگ ترین مانع برای رشد خلاقیت، ارزیابی از آن است. این ارزیابی چه مثبت چه منفی، می تواند کودک را به سمت خلاقیت کمتر هدایت کند. آزمایش ها نشان داده که حتی احساس مشاهده شدن در حین انجام کار، می تواند تأثیر منفی روی خلاقیت بگذارد.

عامل مهم دیگر برای از بین بردن خلاقیت، پاداش است. اکثر مردم این تصور را دارند که پاداش باعث بهبود عملکرد می شود، اما همیشه این طور نیست. استفاده از مشوق های بیرونی باعث می شود میل و انگیزه های درونی و انگیزه ها و محرک هایی را که موجب خلاقیت و اعتماد به نفس می شود از بین برود. «صاحب نظران، اعتقاد دارند که پاداش خصوصاً در مواردی که به خوبی استفاده نشود انگیزه های درونی افراد را به ویژه در انجام فعالیت های بدیع و خلاق از بین می برد.» (کریمی1384،:30).

استفاده مکرر از پاداش باعث می شود که کودکان از مثلاً ورزشی که پیروزی به همراه نداشته باشد، لذت نبرند و یا از درس خواندنی که به همراه دریافت نمره خوب نباشد، رضایت نخواهند داشت و به طور کلی از انجام کاری که تعریف دیگران را به دنبال نداشته باشد، راضی نخواهند شد. با پاداش های بیرونی، عشق به آموختن و انگیزه های خلاقیت را در دانش آموزان از بین می بریم. از طرفی دیگر، اگر این پاداش ها قطع شود، ممکن است احساس تنبیه شدن را در کودک به وجود بیاورد.

تعریف و ستایش نیز گاهی اوقات، آثار مخربی بر دانش آموزان می گذارد. کودکانی که به طور مداوم از طرف خانواده یا معلمان مورد تعریف و تشویق قرار می گیرند، یاد می گیرند که فقط کارهایی را انجام دهند که مورد توجه والدین یا معلمان آنها است. اگر چه این رفتار مورد تأیید بزرگترها است، اما این دانش آموز در آینده از خلاقیت کمتری برخوردار خواهد شد. آنها یاد می گیرند که در زندگی آینده به جای خلاقیت و ابتکار، خود را با شرایط سازگار کنند و تنها به دنبال اموری باشند که تعریف و ستایش برای آنها به ارمغان بیاورد.

دو تن از نوابغ ادبی، نمونه های بارزی از نیروی منفی پاداش را نشان می دهند. یکی از آنها تی.اس.الیوت است که پس از اطلاع از بردن جایزه نوبل دچار افسردگی شدید شد. مدت کوتاهی پس از اعلام برندگان جایزه، الیوت یکی از دوستانش را در خیابان ملاقات کرد. دوست او دستش را به سوی الیوت دراز کرد و گفت: دوست عزیز تبریک می گویم که برنده جایزه نوبل شده ای، فکر می کنم که دیگر موقع آن رسیده بود. الیوت با دلتنگی پاسخ داد: باید بگویم خیلی زود بود. جایزه نوبل به منزله بلیتی برای تشییع جنازه انسان است. هیچ کس، پس از دریافت این جایزه نتوانسته کاری انجام دهد. الیوت طی آشنایی با سایر برندگان جایزه، متقاعد شد که این پاداش بزرگ به طریقی به صورت دلیل زنده بودن و دلیل نوشتن برای برندگان جایزه درآمده است. به عقیده او، جایزه بلافاصله محرک شخصی و انگیزه درونی برای نوشتن را از میان می برد.

داستایوسکی، داستان نویس روسی نیز به خاطر پاداش، دچار فلج مشابهی شد. در مورد او در مقابل نوشتن یک داستان، محرک مادی قرار داشت. در نامه ای که او به یک دوست نوشت، چنین شکایت کرد:من کار کردم و زجر کشیدم. آیا معنی بی تحرک شدن را می دانی؟ خدا را شکر، نمی دانی. می دانم که تو هرگز طبق سفارش و طبق معیار ننوشته ای و هرگز آن زجر جهنمی را تجربه نکرده ای. دریافت آن همه پول از روسی ویستنیک به عنوان پیش پرداخت!(عظیمی1375،:85)

از دیگر موانع رشد خلاقیت، رقابت است. رقابت مجموعه ای از ارزیابی و پاداش است. غالباً رقابت زمانی به وجود می آید که مردم احساس کنند کار آنها در مقابل کار دیگران مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و به بهترین آنها پاداش تعلق می گیرد.(همان) امری که ما هر روز در مدارسمان شاهد آن هستیم؛ میدانی را آماده می کنیم و گروهی از دانش آموزان را انتخاب کرده، وادارشان می کنیم برای به دست آوردن جایزه، حریفان قدر خود را از میدان بیرون بیندازند تا پاداش طلایی مربوطه را به دست بیاورند. آشکارترین شکل رقابت در سیستم آموزشی، برگزاری امتحان است و ملاحظه شده که دانش آموزان برای کسب نمره بالاتر و پیروزی بر حریف یا حریفان به تلاش هایی که تجلی آن به صورت های گوناگون مانند تقلب، کپی کردن، نوشتن مطالب بر روی دسته صندلی قبل از شروع امتحان، درس خواندن فقط شب امتحان و... ظهور می کند، دست می زنند.

محدودیت در انتخاب نیز، باعث نابودی خلاقیت می شود. همانطور که اشاره شد، آزادی در انتخاب، باعث رشد خلاقیت می شود و برعکس آن نیز صادق است. یعنی محدود شدن انتخاب و ایجاد فشار برای یادگیری، خلاقیت را نابود می کند. فشارهایی را که خانواده ها و مدرسه برای حفظ کردن مطالب و یادگیری آن به کودک که سطح بالایی از انگیزه های درونی را ندارند وارد می کند، آثار مخربی بر جای خواهد گذاشت و تأثیرات منفی آن به شکل فرار از مدرسه، ترک تحصیل و نخواندن درس و حتی خودکشی، ظهور می کند. فشارهای خارجی، بدترین عامل برای سرکوب خلاقیت است.

تعداد زیادی از والدین، فرزندان خود را به سمتی هدایت می کنند که فکر می کنند آنان در آن زمینه موفق می شوند، هرچند که آن مسیر مورد علاقه کودکشان نباشد؛ البته شاید کودک به موفقیت هم برسد، اما به رضایت نخواهد رسید و واقعاً خلاق نخواهد شد. معلمان و مربیان ما نیز با ارزیابی دائمی خود، باعث کاهش انگیزه در دانش آموزان می شوند؛ زیرا نظام نمره دهی در مدارس ما باعث می شود که کودکان ما به جای توجه به افزایش معلومات و بهبود مهارتهایشان، تنها حرص و ولع برای کسب نمره داشته باشند.

اگر خانواده و مدرسه نتواند در شناسایی و رشد خلاقیت دانش آموز موفق شوند و با ایجاد مانع(ارزیابی، پاداش، رقابت و محدودیت در انتخاب) سبب از بین رفتن آن شوند، ما باید شاهد دانش آموزانی افسرده و بی انگیزه برای خلاقیت باشیم؛ همان گونه که تاکنون شاهد بوده ایم!

ارزشیابی توصیفی چیست؟

«ارزشیابی توصیفی»الگوی جدیدی است که تلاش می کند زمینه ای را فراهم سازد تا دانش آموزان در کلاس درس با شادابی و نشاط بهتر و بیشتر و عمیق تر مطالب درسی را یاد بگیرند.(1)

بنابراین، به جای توجه افراطی به آزمون های پایانی و نمره، روند یاددهی و یادگیری را در طول سال تحصیلی مورد توجه قرار می دهد و در راستای این توجه، رشد عاطفی و اجتماعی و حتی جسمانی دانش آموز را نیز در نظر می گیرد. این طرح با هدف بهبود کیفیت یادگیری و یاددهی و افزایش بهداشت روانی محیط یاددهی و یادگیری، تغییرات اساسی را در نظام ارزشیابی فعلی پیشنهاد کرده است. از جمله تغییر مقیاس فاصله ای(0تا20)به مقیاس ترتیبی، تغییر ساختار کارنامه و تبدیل آن به کارنامه توصیفی تحت عنوان گزارش پیشرفت تحصیلی، تغییر و تنوع بخشی به ابزارها و روش های جمع آوری اطلاعات از وضعیت تحصیلی دانش آموز، مانند: پوشه کار، آزمون های عملکردی، فهرست وارسی(2) و برگ ثبت مشاهدات، تغییر در رویکرد کلی ارزشیابی از ارزشیابی پایانی به ارزشیابی تکوینی و فرآیندی تغییر در مرجع تصمیم گیرنده در ارتقای دانش آموزان. در این طرح، به جای امتحانات پایانی، معلم و شورای مدرسه، مرجع صاحب صلاحیت تصمیم گیری تعیین شده اند.

ارزشیابی توصیفی چگونه می تواند در بروز و رشد خلاقیت دانش آموزان مؤثر واقع شود؟

«از سالها پیش در کشور ما در حوزه خلاقیت، مطالب و مباحث اندکی مطرح بوده است. همچنین یکی از اهداف اساسی آموزش و پرورش ما درخصوص شکوفایی خلاقیت دانش آموزان طرح ریزی شده است. اما علی رغم اهمیت این موضوع به دلایل مختلف تاکنون کمتر به پژوهش و مطالعه بنیادی و برنامه ریزی برای پرورش خلاقیت دانش آموزان، پرداخته شده است و این در حالی است که به شدت به نسلی خلاق و نوآور نیازمند بوده و هستیم. (سلیمانی، 1381: 11)

برای ایجاد خلاقیت، هوش، استعداد، مهارت و تلاش لازم است؛ اما کافی نیست. انگیزه درونی نیز باید به آنها اضافه شود تا خلاقیت شکل گیرد. ما باید برای کودکانمان فرصتهایی را به وجود بیاوریم و مهارتهایی را به آنها آموزش دهیم تا استعدادهایشان را گسترش دهند و این محقق نخواهد شد مگر اینکه بین مهارتها و علایق آنها وجه مشترکی را بیابیم و آنها را رشد دهیم.

در روش آموزش سنتی که مبتنی بر یادگیری مطالب بدون تفکر و توجه به معنی آن است، دانش آموزان به گونه ای تربیت می شوند که بدون توجه به چگونگی ارتباط مطالب و بدون تفکر، برای به دست آوردن نمره خوب آنها را می آموزند. اما این نوع آموزش و یادگیری برای انجام یک کار خلاق، واقعاً بی فایده است.» شیوه های سنتی با ساختار انعطاف ناپذیر و محدودیت زیادی که برای دانش آموزان قائل می شود، همچنین با تکیه بر انتقال معلومات و محفوظات، امکان هر گونه رشد فکری، ابتکار و اکتشاف را از یاد گیرنده سلب می کند. چنانکه دانش آموز نمی تواند بین آموخته هایش و مسائل بیرونی ارتباط برقرار کند در حالی که سبک آموزش و پرورش باز یا روش فعال تدریس با دادن آزادی به دانش آموز و عدم نظارت دائمی بر کارها و برنامه ها به او فرصت می دهد تا به جست وجو و کشف مسائل بپردازد. بدین ترتیب دانش آموز خود در فرآیند یادگیری دخیل می شود و انگیزه های درونی و به دنبال آن امکان بروز خلاقیت در او افزایش می یابد. (سلیمانی، 1381: 111) این مهم در طرح ارزشیابی توصیفی مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفته است. معلمین این طرح با ارزشیابی دانش آموز به شکل نامحسوس، فضای باز و فعالی را برای رشد خلاقیت ایجاد کرده اند. ارزشیابی توصیفی سعی کرده با تغییر در ساختار نظام ارزشیابی آن را به قدری انعطاف پذیر کند که با شیوه ها و علائق یادگیری متفاوت، انطباق پیدا کند. در کلاس ارزشیابی توصیفی، کودکان در یادگیری فعال هستند و احساس غرور و مالکیت نسبت به کلاس درس خود دارند. آنها در این کلاس آزاد هستند تا انتخاب کنند. راهنمایی می شوند و اختیار دارند تا در محیط کلاس، آن گونه که دوست دارند، یاد بگیرند.

معلمین طرح ارزشیابی توصیفی با ایجاد جوی صمیمی و مطمئن در کلاس درس فضایی مساعد را برای رشد خلاقیت دانش آموزان فراهم کرده اند تا آنها بتوانند با آسودگی در کلاس به اظهار نظر بپردازند و بدون نگرانی هر سؤالی را که در ذهن دارند، مطرح کنند. آنها یاد گرفته اند که چگونه مهارتهای یادگیری را در قلمرو خاص به کودکان بیاموزند. آنها روش تفکر درباره مسائل و قوانین علمی را به دانش آموزان آموزش می دهند. «تحقیقات نشان داده است روابط صمیمانه و توأم با علاقه و احترام، نقش مؤثری در خلاقیت دانش آموز دارد.» (سلیمانی، 1381: 114).

در ارزشیابی توصیفی، یادگیری مهم و تفریح است. کودکان در کلاس تشویق می شوند که علائق، تجارب و ایده های خود را به کلاس درس بیاورند و اجازه دارند درباره هدفهای کار روزانه خود با معلمان بحث کنند. به آنها استقلال کاری داده می شود تا تصمیم بگیرند. احساس آرامش می کنند و تنشها و فشارهای کسب نمره را ندارند. در تحقیقی که اخیراً از طرف خانم حقیقی، دانشجوی کارشناسی ارشد، صورت پذیرفته، نشان داده شده است که محیط های خالی از استرس، به ویژه استرس امتحان، شرایط مساعدتری را برای بروز خلاقیت ایجاد می کند. همچنین در این تحقیق از طریق آزمون 35 سؤالی پیشرفت تحصیلی در سه سطح دانش، ادراک- کاربرد و قوه خلاقه (نوآوری- سیالی- اصالت) و همچنین از طریق مشاهده کنش متقابل در کلاسهای درسی، سنجیده شد و تفاوت معنی داری بین گروه آزمایشی (کلاس مجری طرح ارزشیابی توصیفی) و گروه کنترل (کلاس مجری ارزشیابی سنتی) مشاهده شد. (حقیقی، 1383)

«آمابیل (1989) معتقد است معلمان با بیان آزاد احساس خود، مانند عشق و شادی و کنجکاوی به امور می توانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند. در کلاس ارزشیابی توصیفی، معلمان به جای«من»،«ما»می گوید. آنها منبع اطلاعات و هدایت هستند. در این کلاس، همیشه«همکاری» بر«رقابت» ارجحیت دارد. زمانی که راه های گوناگون انجام یک فعالیت را مورد توجه قرار می دهند، اجازه می دهند که دانش آموزان صدای بلند فکر کردن آنها را بشنوند و هدایت شوند. آنها نه تنها از ایجاد هرگونه زمینه رقابت در کلاس درس، خودداری می کنند بلکه جوی را در کلاس ایجاد می کنند که دانش آموزان در انجام وظایف به همدیگر کمک کنند، در ایده ها با هم سهیم شوند و به نتیجه نهایی کار افتخار کنند و این یعنی خلاقیت.

منابع

* آمابیل، ترزا، شکوفایی خلاقیت کودکان، ترجمه قاسم زاده و عظیمی (1375) چاپ اول: تهران: نشر دنیای نو.

* احمدی، غلامعلی (1383) جایگاه و نقش ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در آموزش و یادگیری فرآیند مدار، مجموعه مقالات اولین همایش ارزشیابی تحصیلی، چاپ اول، تهران: انتشارات تزکیه.

* پیر خائفی، علیرضا (1383)، نگاهی به سنجش خلاقیت دانش آموزان از منظر تحولی و گونه ای، مجموعه مقالات اولین همایش ارزشیابی تحصیلی، چاپ اول، تهران: انتشارات تزکیه.

* حسنی، محمد، احمدی (1384)، ارزشیابی توصیفی الگویی نو در ارزشیابی تحصیلی، چاپ اول، تهران: انتشارات مدرسه.

* حسنی، محمد(1384)، راهنمای ارزشیابی توصیفی، چاپ اول، تهران: نشر آثار معاصر

* حسینی، افضل السادات (1381)، ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن، چاپ دوم، مشهد: نشر آستان قدس رضوی.

* حقیقی، فهیمه السادات (1383)، نقش ارزشیابی مستمر در تعمیق یادگیری دانش آموزان پایه دوم مقطع ابتدایی شهر تهران،سال تحصیلی 84-،83 پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور تهران. منتشر نشده.

* سلیمانی، افشین (1383)، کلاس خلاقیت،،1381 چاپ اول، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان.

* کریمی، علی (1384) پرورش خلاقیت، چاپ اول، تهران: انتشارات رسانه تخصصی.

زیرنویس

1- بعد از مصوبات 679 و 674 شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر تهیه طرحی برای تغییر نظام ارزشیابی تحصیلی پایه های اول تا سوم ابتدایی، طرحی تحت عنوان ارزشیابی توصیفی تهیه و بعد از تأیید شورای عالی به اجرای آزمایشی گذاشته شد. اهداف اساسی طرح به این شرح است: بهبود کیفیت فرآیند یاددهی، یادگیری، فراهم نمودن زمینه مناسب برای حذف فرهنگ بیست گرایی، تاکید بر اهداف آموزش و پرورش به جای تأکید بر محتوای کتاب ها، فراهم نمودن زمینه مناسب برای حذف حاکمیت مطلق امتحانات پایانی در تعیین سرنوشت تحصیلی دانش آموزان، افزایش بهداشت روانی محیط یاددهی و یادگیری. در راستای تحقق این اهداف، ارزشیابی توصیفی در چند محور در نظام ارزشیابی تغییر و تحول ایجاد نموده است. البته این تغییرات با تحولات جهانی در این حوزه، همزمان و همسو است.(حسنی،محمد1381،)

ارزشیابی توصیفی، شکلی از ارزشیابی تحصیلی-تربیتی است که در آن معلم با مشارکت فعال و دانش آموز و اولیای ایشان با استفاده از ابزار های مختلف به جمع آوری اطلاعات در زمینه تلاش ها، پیشرفت ها و موفقیت های دانش آموزان می پردازد و با طبقه بندی تحلیل و تفسیر اطلاعات به آنها کمک می کند تا بهتر یاد بگیرند و مشکلات یادگیری خود را به کمک اولیا و معلمان برطرف کنند.

هدف اصلی در ارزشیابی توصیفی بهبود شرایط یادگیری دانش آموزان با از بین بردن اضطراب های نامطلوب ناشی از برگزاری امتحانات و بازخورد های عددی است.

ویژگی های ارزشیابی توصیفی

1- در ارزشیابی توصیفی به جای دادن نمره به دانش آموز از عبارت های کیفی مثل تلاش خوبی داشته ای، با تلاش به موفقیت رسیده ای، برای موفقیت باید بیشتر تلاش کنی، با انجام تمرین بیشتر مشکل شما برطرف می شود و... استفاده شود.

2- ارزشیابی توصیفی به زمان خاص محدود نمی شود این ارزشیابی در کل جریان یادگیری، در فعالیت های خارج از کلاس و در محیط زندگی جریان دارد.

3- تلاش و دشد کودکان همانند موفقیت آنان ارزشمند است و فقط به موفقیت ها امتیاز داده نمی شود بلکه، تلاش و پیشرفت نیز امتیاز دارد.

4- همانگونه که یادگیری دانش آموزان در حوزه های مختلف و سطوح متفاوت است، سنجش و ارزشیابی آن نیز باید با استفاده از ابزار هایی باشد که بتواند این یادگیری ها را بسنجد. پوشه کار، آزمون ها، مشاهدات از جمله ابزارهایی است که در ارزشیابی توصیفی مورد استفاده قرار می گیرد.

5- در ارزشیابی توصیفی اصل بر ارتقای دانش آموزان به پایه های بالاتر است مگر در موارد بسیار نادر و زمانی که دانش آموزان دارای ناتوانایی های ذهنی باشند.

6- کارنامه دانش آموزان علاوه بر عملکرد درسی، عملکرد اجتماعی و عاطفی و جسمانی-فیزیکی را منعکس می کند.

ارزشیابی توصیفی با ویژگی های فوق راه کارهایی را برای برطرف کردن بخشی از مشکلات فراوری ارزشیابی تحصیلی ارایه داده است که در ادامه به آنها اشاره می شود.

راه کارهای ارزشیابی توصیفی برای برطرف کردن مشکلات

الف) مهم ترین هدف ارزشیابی توصیفی، ایجاد تغییر در دیدگاه ها و نگز های مسوولان، مدیران، آموزگاران و والدین نسبت به ارزشیابی تحصیلی است. زیرا اصلی ترین عامل ناکارآمدی روش های فعلی، نگاه نادرست به هدف های مستتر در هر یک از روشهاست که منجر به استفاده نادرست از آنها می شود. به عنوان مثال آزمون و آزمودن اگر با هدف شناخت تغییرات حاصل از یادگیری که بیانگر تلاش ها و فعالیت های معلم، دانش آموز و والیدن گرامی است به کار رود و از نتایج آن؛

1- برای کمک به دانش آموزان در جهت تلاش بیشتر و فعالیت دقیق تر

2- توسط معلم و والدین در جهت برنامه ریزی مناسب تر استفاده شود، این عمل نه تنها ناپسند نیست بلکه عین صواب است.

ب) راهکار دیگری که پیش بینی شده، جایگزینی بازخوردهای کیفی و توصیفی به جای بازخوردهای نمره ای است. نمره برای دانش آموز فقط به عنوان علامتی است که برخی از رفتارهای خوشایند و یا ناخوشایند دوستان، معلمان، اولیا و دیگران را به دنبال دارد. اما تأثیری در شناخت نقاط قوت، ضعف، توانمندی ها و محدودیت ها ندارد. اما باز خوردهای کیفی به دانش آموزان انگیزه و تلاش بیشتر در یک فضا و شرایط آرام و برای معلم، توجه دقیق بر ابعاد یادگیری دانشآموزان و برای اولیا آگاهی از وضعیت تحصیلی و وظیفه و مسوولیتی که در قبال آن دارند، می دهد. نباید حذف نمره را از بازخوردهایی که به دانش آموز داده می شود با حذف ارزشیابی، یکسان تلقی کرد. ارزشیابی به صورت دقیق تر، کامل تر، با ابزارهای مناسب تر با هدف یاری به دانش آموز و اولیا آنان در طول سال تحصیلی انجام می شود؛ اما نتیجه با کلمه، عبارت، جمله و... اعلام می گردد.

اگر یادتان باشد گفته شد از جمله مشکلات ارزشیابی فعلی کم توجهی به تمامی آموخته ها و یادگیری های دانش آموزان، مثلاً در زمینه علاقه، انگیزه، احساسات، نگرش ها، توانایی ها، مهارت ها، کارهای علمی و... است. مواردی که به جرأت می توان گفت هدف اصلی و اساسی دوره ابتدایی رشد و شکوفایی آنهاست، که در ارزشیابی توصیفی برای هر یک از آنان ابزار و گروه، روش مشاهده و ابزاری تحت عنوان سیاهه رفتار در نظر گرفته شده است. بنابراین، معلم گرامی ضمن توجه به این بعد یعنی بعد اجتماعی، آن را با روش و ابزار درست ارزشیابی می‌کند و اطلاعات حاصله را بررسی، تجزیه و تحلیل کرده و از نتایج آن برای تصمیم گیری درخصوص تنظیم برنامه آموزشی خود و اطلاع به والدین برای فراهم کردن زمینه تلاش و فعالیت بیشتر همراه با انگیزه لازم، به کار می برد.

ج) با توجه به اینکه برگزاری امتحانات در زمانی غیر از زمان آموزش و یادگیری انجام می شود، فاصله زمانی بین آموزش و ارزشیابی و امتحان، آن را به یک موضوع اضطراب آور و نگران کننده تبدیل کرده است. از طرف دیگر براساس نتایج یک یا چند امتحان در مورد آینده دانش آموز تصمیم گیری می شود و این امر باعث شده هم والدین و هم دانش آموزان و حتی معلمان دچار ترس و اضطراب شوند. برای رفع این مشکل در ارزشیابی توصیفی امتحان و آزمون به شکل مستقل و در زمان ویژه برای آن کار وجود ندارد. بلکه معلم در زمانی که مشغول آموزش و دانش آموز در حال یادگیری است، آزمون های مورد نظر اجرا شده و همزمانی ارزشیابی و آموزش و یادگیری ضمن حذف اضطراب ناشی از حضور در جلسات امتحانی، آن را به مرحله ای از یادگیری و جزء فرآیند یادگیری تبدیل می کند.

د) مشارکت و همکاری در هر کاری علاقه و تعهد افرا را به آن کار افزایش می دهد. از آنجایی که ارزشیابی تحصیلی در طرح ارزشیابی توصیفی یک فرصت یادگیری تلقی می شود و برای یادگیری و بهبود شرایط آن انجام می گیرد، مشارکت دانش آموز و وابدین در این موضوع در کنار معلم بسیار ارزشمند و حیاتی است. زیرا دانش آموز با بررسی روند تلاش خود از همان ابتدا مدیریت و فرایند های یادگیری خود را بتدریج بر عهده می گیرد و والدین نیز با مشارکت در امر ارزشیابی فرزندشان ضمن احساس وظیفه بیشتر، برنامه ریزی های آگاهانه تری برای بهبود وضعیت تحصیلی آنها انجام می دهند.

ه- و بالاخره در ارزشیابی توصیفی تمام تلاش معلم، والدین و خود دانش آموز در طول سال صرف فرایند«ارزشیابی شناخت از وضعیت یادگیری - تلاش برای یادگیری بهتر - ارزشیابی شناخت بیشتر و دقیق‌تر - تلاش برای یادگیری بهتر» می شود و دانش آموزان فرصت جبران کاستی های احتمالی متراکم نشده و تا پایان توبت اول یا سال حفظ نمی شوند، بلکه هر زمان که شناسایی طرح، اصل بر ارتقاء دانش آموز به پایه بالاتر است و فقط معدود دانش آموزانی که مشکل جدی در توانمندی های عقلی و... دارند بنابر اصل «هر دانش آموزی با توجه به تفاوت های فردی به زمان متفاوتی برای یادگیری نیاز دارند» تکرار پایه می نمایند.

محاسن ارزشیابی توصیفی و ضعف های ارزشیابی فعلی در زیر آمده است:

محاسن ارزشیابی توصیفی

1 شناخت عمیق تر و دقیق تر از دانش آموز 2 کاهش اضطراب نامطلوب و فعالیت های دانش آموز در کنار موفقیت

3 توجه به تلاش ها و فعالیت های دانش آموز در کنار موفقیت 4 به خدمت گرفتن ارزشیابی برای آموزش و یادگیری بهتر

5 مشارکت دانش آموز و والیدن در ارزشیابی 6 حمایت از کودک و توجه به حقوق آن در کلاس و مدرسه

7 ایحاد فضای محبت و همدلی بین دانش آموزان 8 شناسایی مشکلات یادگیری در زمان مناسب و تلاش برای رفع آن

معایب ارزشیابی فعلی

1 محدود شدن به ارزشیابی از دانش آموز و اطلاعات 2 اضطراب آور بودن نمره و امتحان

3 کم توجهی به تلاش ها و فعالیت ها و تأکید بیش از حد بر موفقیت 4 تفکیک یادگیری از ارزشیابی

5 ایجاد فضای رقابتی، البته ناسالم در بین دانش آموزان 6 کم توجهی ابعاد عاطفی و مهارتی

7 کم توجهی به ویژگی های سنی، شرایط روحی کودک 8 عدم توجه به مشکلات یادگیری و توجه صرف یه نمرات پایانی

به عنوان معلم باید عمیقاً باور داشته باشیم که هر دانش آموز قابلیت رشد و یادگیری را دارد به شرط آنکه ما ابزارهای سنتی ارزشیابی را که بدون توجه به تفاوتهای فردی، فقط به دنبال نقطه ضعف هاست رها کنیم و ابزاری بسازیم که توانایی ها را شناسایی کند و به دانش آموز اعتماد به نفس بخشد و زمینه را به گونه ای مهیّا کنیم که نمره گرایی از بین برود و معلم و دانش آموز و اولیا همه به دنبال کیفیت کار باشند نه کمیت.

بسیاری از معلمان نگران اتمام برنامه های درسی خود هستند بدیهی است بخشنامه ها و دستورالعمل های اداری و اجرایی در تولید این نگرانی نقش عمده دارند و باعث افت کیفی کار آنان می شود. برای رفع این نگرانی باید چاره اندیشی کرد تا کیفیت فدای کمیّت نشود. [1]

ارزشیابی:

هر کاری که قضاوتی به همراه داشته باشد ارزشیابی است که بعضی از مواقع سنجش و ارزشیابی معادل به کار می روند، اما به واقع هم معنا نیستند. سنجش، اندازه گیری عملکرداست و مشتمل بر قضاوت نیست و این نقش بر عهده ی ارزشیابی است. [2]

در واقع امتحان نوعی ارزشیابی است که طبق اصول معینی انجام می شود و وسیله ای برای توصیف تغییر رفتار دانش آموز در جهت اهداف آموزش و پرورش وکمک به بهبود یادگیری است که 7 هدف اساسی را به دنبال دارد.

1- کمک به یادگیری دانش آموز 2- کمک به یادگیری دانش آموز برای آشنایی باهدفهای آموزشی – درسی

3- برانگیختن رغبت و علاقه ی دانش آموزان به یادگیری 4- تصمیم گیری برای شروع مراحل بعدی تدریس

5-اصلاح روش تدریس 6- ارتقا و طبقه بندی دانش آموزان

7- تصحیح نتایج فعالیّت های فراگیران و دادن بازخورد به آنها. [3]

هدف ارزشیابی خدمت به آموزش است، نه در کمین نشستن برای غافلگیر کردن دانش آموز و محک زدن او با معیار آنچه «نمی داند» فرهنگ موفقیّت رامی توان با کاربرد روش صحیح در آموزش و ارزشیابی بر فضای کلاس غالب کرد. [4]

اطّلاعات حاصل از سنجش و ارزشیابی مستمر هر دانش آموز باید به این پرسش معلم پاسخ دهد که این دانش آموز درکجا قرار دارد و من برای پیشرفت او چه می توانم بکنم؟ نه اینکه معلم نتیجه گیری کند که مثلاً این دانش آموز زیرحد متوسط یا کند ذهن یا تیزهوش است. [5]

مواردی که در ارزشیابی ها با ید رعایت کرد:

1- آنچه که ارزش اندازه گیری داشته باشد. 2- ارزیابی دانش پایه و عمیق

3- توانایی تفکر، درک و استدلال علمی 4- تعیین حدودی که فراگیران درک کرده اند

5- هم توجه به فرآیند و فرصت یادگیری و هم به نتیجه نهایی. 6- استمرار ارزشیابی

7- سنجش توان کار گروهی و انفرادی

دسته بندی ارزشیابی های آموزشی

 

1- آغازین 2- تکوینی 3- تشخیصی 4- پایانی (تراکمی)

 

اهمیت ارزشیابی تکوینی

 

ارزشیابی جز جدایی ناپذیر و اساسی در فرآیند یاددهی، یادگیری است به طوری که اگرمعلم شکل اجرای آن را هرگونه انتخاب کند اندکی از آثار آموزشی آن نمی کاهد.

به علّت اهمیّت این ارزشیابی در توصیف داده ها و رفتارها در این بحث به آن می پردازیم.

- نظارت معلم بر تحقّق انتظارات آموزشی وپرورشی بخش های گوناگون هر مطلب آموزشی.

- هدایت مداوم یادگیری دانش آموزان بر اساس توانایی هایشان به سمت تحقّق انتظارات آموزشی و پرورشی.

- اصلاح بهبود روش های آموزش و پرورش اعمال شده در کلاس درس.

- کشف راهکارهای متناسب بارشدهردانش آموز تا او بتواند از مرز کنونی توانایی هایش فراتر رود.

- پی بردن به جریان های روان شناختی مؤثر در یادگیری دانش آموزان و ارائه ی بازخور لازم و مناسب.

- آگاهی از چگونگی تشکیل ساختارهای ذهنی مربوط به دانش، مهارتها و نگرش اکتسابی و چگونگی فرآیند و نحوه ی استفاده از آن در حل مسائل در شرایط و موقعیّت جدید.

- ارائه بازخورد لازم به دانش آموزان در مورد فعالیّت ها و کوشش های آموزش وپرورش به منظور ایجاد توجه لازم و افزایش و علاقه به فعالیت ها در آنان.

- انطباق روش، برنامه، وسایل و منابع آموزشی با نیازهای دانش آموزان.

- کشف شکاف بین انتظارات آموزشی و پرورشی با دانش، فهم، مهارت و.... دانش آموزان و کمک به آنان برای کاهش این فاصله.

- آگاهی معلم از اینکه در کلاس درس چه موضوعی راآموزش داده است و این که کدام قسمت از آموزش به کار بیشتر نیاز دارد.

در واقع تفسیر نتایج ارزشیابی تکوینی به این منظور انجام می شود که مشکلات، نارسایی هاو بدفهمی های یادگیری هر یک از دانش آموزان مشخص شود. و نیز روشهای مناسب برای رفع آنها را به معلم و دانش آموز نشان دهد.

به بیانی دیگر، نتایج این نوع ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، فرضیه هایی را در اختیار معلمان به عنوان پژوهشگران آموزشی قرار می دهد تا با توجه به آنها به رفع بدفهمی ها، نارسایی ها، و مشکلات احتمالی یادگیری دانش آموزان، (زمانی که فعالیّت ها و کوشش آموزش و پرورشی در جریان هستند) اقدام کنند. [8]

فواید ارزشیابی تکوینی

اجرای راهبردهای ارائه شده در کلاس درس طی دوره و زمان آموزش، این فواید را برای دانش آموزان به همراه خواهد داشت.

- کسب مهارتهای بحث و گفت وگو - کسب مهارت های مربوط به ارتباطات بین فردی

- مشارکت در فعالیّت های گروهی - ایجاد انگیزه برای مطالعه و یادگیری

- کسب مهارت های مطالعه ی درست - توجه به موضوع مورد مطالعه

- تلفیق مهارت های شنیدن،خواندن، تفکر ونوشتن - تثبیت یادگیری از طریق مرور کردن، سؤال و جواب، یافتن جواب و...

- درک ارتباط بین مطالب خوانده یا شنیده شده -ارتباط بین یادگیری های قبلی و بعدی (معنی دارکردن یادگیری)

- کشف انتظارات آموزشی و پرورشی - شرکت فعّال در یادگیری از طریق تفکر فردی و گروهی

- کسب مهارت تفکر انتقادی - کنترل و مدیریت مثبت کلاس درس

- افزایش اعتماد به نفس و ابراز وجود. - کسب مهارت های ابراز وجود

- افزایش مهارت های شناختی و فراشناختی خود.

چه موقع ارزشیابی معتبر است؟

زمانی که 1- آموزش با پژوهش همراه باشد 2- آموزش با ارزشیابی تلفیق شده باشد.

3- ارزشیابی ارزشی بیش ازموفقیّت در جلسات امتحان را داشته باشد. 4- فعالیّت های گروهی فرد را اصل قرار دهد.

5- افراد را به یک فراگیرمادام العمر تبدیل کند.

و در یک کلام آموزش باید شیوه های یادگیری را به فراگیر بیاموزد تا خود در هر زمان که بخواهد، آنچه را نیاز دارد بیاموزد بدون آنکه نیازمند آموزگاری باشد.

ارزشیابی توصیفی

امروزه نیازمند سیستم هایی از سنجش و ارزیابی هستیم که به هر دانش آموزبه دیده ی حرمت نگاه کند. موهبت های طبیعی و انسانی او را بسیار بیشتر از آزمونهای سنتی نشان دهد.

پس آن نوع سنجش که بتواند تصویری واضح و سه بعدی از رشد مهارت ها، تواناییها و دانش و نگرش دانش آموز بدهد قابل دفاع می باشد. برخلاف ارزشیابی کمی که با داده های کمی و ریاضی و عدد و ارقام سروکار دارد و از قضاوت برخوردار است. باید دانست که کیفیت یک امر نسبی است و انعطاف پذیر می باشد و به طور کلّی می توان گفت که کیفیت مقطعی نیست بلکه اندیشه ای مستمر است و بر اساس تلاش و فعالیّت فرد انجام می گیرد.

اما باید این مطلب را مدنظر داشت که ارزشیابی کمّی برای عموم قابل فهم تر و مفیدتر است و اما ارزیابی کیفی تخصصی تر بوده و مهارت و آموزش بیشتری برای بکارگیری لازم دارد و بیشتر از مفاهیم و کلمات کلیدی، ارزش گذاری وقضاوت برخوردار است.

و همچنین این دو ارزیابی از نظر ابزارهای جمع آوری داده ها نیز با هم فرق دارند: ابزار جمع آوری داده های کمی معمولاً آزمونهای عینی یا استاندارد با پاسخ های ازقبل تعیین شده است. اما ابزار ارزیابی کیفی را می توان ابزارهای ذهنی، پرشنامه ها و نگرش سنج ها، روشهای مصاحبه ای، مشاهده ای، واقعه نگاری و گزارش های روزانه و.................می باشد.

به عنوان مثال: تعداد پرسش های فراگیران در کلاس = کمی است

اما نوع پرسش های فراگیران در کلاس= کیفی است یا حجم هر پرسش وپاسخ آن= کّمی است

نوع آوری و تازگی پرس= کیفی است

ارزشیابی توصیفی یا کمی را می توان آموزش بدون نمره دانست و به جای تأکید بر ارزشیابی های پایانی باید بر ارزشیابی تکوینی (مستمر) تأکید داشت در واقع ارزشیابی توصیفی به توصیف ارزشیابی های گوناگون که به شیوه های متنوع از دانش آموز به عمل آورده ایم می پردازد.

 

کاربرد ارزشیابی توصیفی:

1- بهبود یادگیری 2- ایجاد نگرش مطلوب نسبت به مدرسه 3- افزایش بهداشت روانی کلاس

4- اعتماد به نفس 5- افزایش روحیه انتقادپذیری در کودکان 6- افزایش مشارکت در یادگیری

7- رشد مهارت خود اصلاحی و خود تنظیمی 8- رشد و توانایی نقد خود 9- بهبود عملکردها

10- خارج شدن از برنامه های کلیشه ای و چارچوبی 11- آرامش در آموزش

 

ابزارهای ارزشیابی توصیفی:

برای ارزشیابی توصیفی ابزارهای گوناگونی وجود دارد که در اینجا به 3 نوع آن اشاره می کنیم.

1- پوشه کار 2- پروژه

الف- آزمونهای مختلف از جمله مداد کاغذی

3- آزمون های عملکرد

ب- تکالیف درسی

پوشه کار:

یک مجموعه هدفدار منظم از کار و فعالیّت فراگیر که نشان دهنده تلاش و کوشش و پیشرفت و رشد دستآوردها و موفقیّت های او می باشد. و فراگیران را به فراگیرانی پویا و فعال تبدیل می کند که در برابر یادگیری و پیشرفت خود مسئول باشند.

پوشه کار مانند یک جورچین (پازل) مجموعه ی قطعاتی از کارهای هدفدار فراگیران است که به او امکان می دهد تا توانایی های خود را از جهات مختلف به نمایش بگذارد. که البته هر پوشه می تواند شامل کار یک فرد یا یک گروه باشد. که به یک یا چند موضوع درسی اختصاص دارد که البته می توان در زمان معین فراگیر آن را به خانه ببرد یا در مدرسه نگهداری شود و در اختیار معلم سال بعد قرار گیرد.

در واقع پوشه کار فرصت شناخت و اصلاح اشتباهات را به فراگیران می دهد.

چه چیزهایی را باید در پوشه نگهداری کرد:

1- تکالیف انفرادی مدرسه 2- برگه امتحانی 3- تکالیف گروهی مدرسه 4- گزارش های علمی

5- یادداشت های کلاسی یا خارج کلاسی دانش آموز 6- ثبت پرسش ها و اظهارنظرها در رفتارهای قابل توجه

7- گزارش مصاحبه ای فراگیر با افراد مختلف 8- خلاصه داتسان یا فیلم یا بازدید 9- نمونه کارهای هنری و...

سعی شود کارهای ناتمام با ذکر تاریخ در پوشه گذاشته شود و کارهای تکمیل شده در پوشه نگهداری شود.

بهترین کار هر دانش آموز در پوشه گذاشته شود. معلم و دانش آموز در انتخاب مواردی که در پوشه گذاشته شود با یکدیگر مشورت کنند.

معیارهایی برای ارزشیابی پوشه ای:

برای آنکه بتوان یک پوشه کار را ارزیابی کرد باید معیارهایی داشت که می توان به مواردزیر اشاره کرد.

1- دقت در کار 2- نظم کار و نظافت ظاهری 3- خلاقیّت و نوآوری 4- کنجکاوی و پرسش گری

5- پشتکار و صبر و حوصله 6- کاربرد آموخته ها 7- تصحیح اشتباهات 8- توانایی استفاده از ابزار

9- توانایی برقراری ارتباط 10- توانایی حل مسئله 11- توانایی طرح مسئله 12- توانایی کار گروهی و....

از نتایج ارزشیابی پوشه ها چگونه استفاده کنیم:

1- به دانش آموز امکان داده می شود پوشه ی خود را با معلم مرور کند و مواردی را که می تواند اصلاح کند بگوید.

2- به دانش آموز امکان داده می شود که محتویات پوشه را با دانش آموز دیگر مرور کند

3- به دانش آموز امکان داده می شود که محتویات پوشه را با گروه خود مرور کند.

4- به دانش آموز امکان داده می شود که محتویات پوشه را با والدین مرور کند.

5-به معلم این امکان را می دهد که پوشه فراگیران را مرور کند و مواردی که به کمک نیاز دارند تعیین کند.

6- به دانش آموزان امکان می دهد که از کارهای خود نمایشگاهی ترتیب دهند.

  • ۰
  • ۰
غالب رفتارهای انسان بر اساس یادگیری است و اولین و مهمترین پایگاه یادگیری، کانون خانواده است. زیرا خمیرمایه شخصیت انسان در خانواده تکوین می یابد و نگرشها، رغبتها، رفتارهای خوشایند و ناخوشایند نسبت به پدیده های مختلف، از خانه سرچشمه می گیرد. حضرت علی (ع) می فرمایند: «صفحه دل نوجوان همچون زمین مستعدی است که هیچ گیاهی در آن نروییده و آماده هر نوع بذرافشانی است».
در واقع آنچه که مطلوب است، در نهاد فرزندان وجود دارد و این رسالت پیامبرگونه اولیاء است که با باغبانی خود بذر وجود آنان را شکوفا کنند.
گزل، روان شناس معروف می گوید: کودک در حدود 5- 6 سالگی نسخه کوچک جوانی است که بعداً خواهد شد. البته او هرگز نمی خواهد منکر تأثیر تربیت دردوره جوانی شود، بلکه می خواهد بر نقش و اهمیت حیاتی تربیت در خانواده تأکید کند.
به نظر وی بسیاری از رفتارهایی را که در نوجوانان و جوانان مشاهده می کنیم، نظیر کمرویی، گوشه گیری، پرخاشگری، بی رغبتی نسبت به نماز و روزه و یا بر عکس شادابی و سرزندگی، فعالیت و سازندگی، اقامه نماز و اهمیت دادن به احکام مذهبی، غالباً متأثر از تجارب تربیتی کودک قبل از ورود به مدرسه است.
کودکان تشنه یادگیری هستند، و نیاز به دانستن و پی بردن به راز هستی نیازی فطری است. به هر صورت آنها، به طور مستقیم و غیر مستقیم، آگاهانه و یا ناآگاهانه می آموزند که همه جا مدرسه و کلاس درس است و همه کس می تواند معلم و مربی باشد.
این که همه کودکان بالفطره کنجکاو و کاوشگر هستند، خود نشانی است از نیاز آنها به دانستن، فهمیدن و پی بردن به علتها و معلولها. همه ی وجود کودکان مملو از سؤال است، سؤال از چرایی ها و چگونگی ها، اما همیشه و همه کودکان سؤالاتشان را به زبان نمی آورند. بسیاری از سؤالات کودکان را باید در سیما و چشمان نظاره گرشان جستجو نمود. به بیان دیگر حقیقت بین بودن حکم می کند که همواره به گونه ای باشیم که نگاه ما، سخن ما و رفتار ما پاسخی باشد به سؤال و نیاز نهفته فرزندانمان و سرمشقی برای چگونه زیستنشان.
کودکان ما پیوسته می آموزند و نسبت به هر چیزی که فرا می گیرند احساس تازه ای پیدا می کنند. باید تلاش کنیم که آموخته های آنها با تجارب خوشایند و دوست داشتنی توأم باشد. وقتی که انسان از موضوع یا مسئله ای که با آن مواجه شده است، احساس خرسندی و خشنودی کند، آن موضوع یا مسئله را با راحتی، رضامندی و رغبت به خاطر سپرده، دیرتر فراموش می کند.
هنگامی که کودکان بارها و بارها مشاهده می کنند که والدینشان مثلاً با وجود حزن و اندوه و گرفتاری و مشکلی که دارند وقتی وضو می گیرند خشمشان فروکش می کند، چهره ای متبسم و مهربان می یابند و آن گاه که به نماز می ایستند، آنچنان که گویی گمشده شان را یافته اند، آرام و با صلابت، متین و مطمئن و استوار با خدای خود سخن می گویند، و نوبتی دیگر هدف از حیات و معاد را ترسیم می نمایند و برای ماندن بر صراط حق دعا می کنند؛ در روانشان احساسی بسیار لطیف و خوشایند جلوه گر می گردد و به نماز و نمازگزار، مکان و حالت نماز علاقه مند می شوند. این است که انسان باید لطیف ترین و عارفانه ترین حالت و زیباترین صورت را در نماز داشته باشد.
همچنین به آنها بیاموزند که می توانند این خواسته‌ها را از طریق «توسل» و واسطه قراردادن امامان معصوم (ع) از خداوند طلب کنند.
آنچه از همه مهمتر است اینکه والدین بدانند با بالابردن قدرت ایمان در فرزندانشان آنها را در برابر تحمل مشکلات مقاوم تر و برای پذیرفتن مسؤولیتهای بزرگتر آماده می سازند. در نتیجه ایام محرم و صفر می تواند مناسب ترین زمان برای نزدیکی هر چه بیشتر والدین و فرزندان به آموزه‌های دینی و ارتقای بینش مذهبی در آنها باشد.
  • ۰
  • ۰

بی گمان همه ما از دروغ گفتن و یا شنیدن آن احساس ناخوشایندی داریم. در این میان پدر و مادر که تربیت کودک جزو اصلی ترین وظایف آن هاست، با شنیدن دروغ از کودک خود احساس ناراحتی بیشتری می کنند. اما باید گفت کودکان علاوه بر الگوگیری از رفتار والدین، به دلایل متعدد به دروغ گفتن روی می آورند.

دروغ در مقابل راستگویی قرار دارد و در تمامی فرهنگ ها و جوامع امری زشت و ناپسند تلقی می شود. بررسی ریشه ای دلایل دروغگویی امری بسیار پیچیده است و نیاز به واکاوی شخصیت انسان ها دارد. اگرچه ممکن است بعضی آن را یک رفتار زنانه تلقی کنند، اما نتایج تحقیقات نشان می دهد که تفاوت معناداری بین مردان و زنان برای دروغگویی وجود ندارد. در خانواده نیز مواردی پیش می آید که والدین از دروغگویی بیش از حد فرزندان خود ابراز نگرانی می کنند. سیامکی خبوشان، کارشناس ارشد روان شناسی و مشاور خانواده و کودک با بیان این مقدمه به خراسان می گوید: دلایل دروغگویی در کودکان بسیار متعدد است و آغاز آن از زمان تکلم کودک و حدود 2 سالگی به بعد است.

کودکان گاه برای جریحه دار نکردن احساسات دیگران، پنهان کردن احساسات یا واکنش های خود، فرار از تنبیه و دریافت پاداش و توجه، دروغ می گویند.نکته این جاست که واقعیت و تخیل در زندگی کودکان زیر 6سال در هم تنیده است و کودک ممکن است هر آن چه را به ذهنش می رسد بر زبان آورد. به این نوع دروغ، «دروغ سیاه و سفید» می گوییم. در بیشتر موارد چنین گفته هایی بسیار اغراق آمیز و غیرواقعی است.مثلا پسربچه 6ساله ای با هیجان به مادرش می گوید: «من دیروز یک غول دیدم!»در واقع دروغ بیان کننده حقایق مربوط به امیدها و دلهره ها و آشکار کننده آن چیزی است که فرد می خواهد باشد. والدین از طریق اطلاعاتی که از گفته های دروغین کودک کسب می کنند، می توانند به کودک کمک کنند تا واقعیت را از افکار پوچ و خیالی تشخیص دهد. فاطمه زارع، کارشناس مسئول مرکز بهداشت روان و مشاور با بیان این مطلب به ایسنا می گوید: وقتی بچه ای می گوید که برای عید یک فیل زنده به عنوان هدیه سال نو دریافت کرده است، باید گفت که او دوست دارد یک فیل داشته باشد و نباید او را بابت گفتن این جمله سرزنش کرد.

 

به گفته زارع، گاهی کودک دروغ می گوید، زیرا اجازه ندارد حقیقت را بگوید. به عنوان مثال وقتی به مادرش می گوید که از برادرش متنفر است، تنبیه می شود. اما اگر بلافاصله حرفش را پس بگیرد، والدین، او را بابت انکار احساسش مورد تشویق قرار می دهند. با این تجربه کودک نتیجه می گیرد که انسان به دلیل گفتن حقیقت تنبیه می شود. گاهی هم والدین، کودک را به دروغگویی تشویق می کنند. به این صورت که کودک مجبور می شود به منظور دفاع از خود دروغ بگوید. این کارشناس ادامه می دهد: کودکان از این که والدین از آن ها پرس و جو کنند، بیزارند به خصوص وقتی گمان کنند والدین از قبل پاسخ ها را می دانند. کودکان همچنین از سوال های غافل گیر کننده بدشان می آید سوالاتی که وادارشان می کند دروغ بگویند، حقیقت را پنهان کنند و خجالت بکشند.

الگوگیری از کودکان

نباید از نقش والدین و الگوهایی که در اختیار کودک قرار می گیرد، در گرایش کودک به دروغگویی غافل شد. چنان که به گفته سیامکی خبوشان، گاهی والدین خودشان به وضوح دروغ می گویند اما نادیده گرفتن حقیقت از سوی کودک را بر نمی تابند. در صورتی که چنین انتظاری بی جاست. گاهی کودک به علت نداشتن تمرکز و توجه به محیط پیرامون، مسائل را پس و پیش یا به اشتباه روایت می کند و والدین بنا را بر دروغگویی کودک می گذارند. کودکان اغلب تمایلی به دروغگویی ندارند اما وقتی به حساسیت و نقطه ضعف والدین پی می برند، به دروغگویی رو می آورند تا جلب توجه کنند. به عنوان مثال چون کودک می داند که مادر نسبت به سلامت او حساس است، به دروغ از دل درد شکایت می کند. دروغ گویی در کودکان باهوش، ریسک طلب، هیجان خواه، تنوع طلب و اجتماعی بیشتر مشاهده می شود و کودکان کمرو و خجالتی، بیش فعال و عقب مانده کمتر دروغ می گویند.

راهکارها

یکی از بهترین راه های پیشگیری از دروغگویی در کودکان این است که او را وادار نکنیم برای دفاع از خود دروغ بگوید. بهتر است اگر نسبت به دروغگویی وی مطمئن هستیم، بدون اشاره مستقیم و استفاده از واژه دروغگویی او را متوجه کار اشتباهش کنیم. زارع با اشاره به این که گاهی والدین خودشان انگ دروغگو بودن به کودک می زنند، تصریح می کند: والدینی که دایم گفته های کودک را انکار می کنند، به طور غیرمستقیم به او می گویند که دروغ می گوید. یا وقتی کودک دروغ آشکار می گوید به شدت عصبانی می شوند و او را سرزنش می کنند. بهتر است والدین خط مشی مشخصی در برابر دروغگویی کودک داشته باشند.بدون سوال پیچ کردن یا بازجویی از کودک طی چند سوال و جواب کوتاه سعی کنند واقعیت یا بخشی از آن را از زبان کودک بشنوند، موضوع را بزرگ و مهم جلوه ندهند و با قاطعیت اما واضح و شفاف درباره موضوع با کودک صحبت کنند. کودک باید طی گفت وگو احساس کند راستگویی به وی کمک می کند یا در پایان گفت وگو به این نتیجه برسد. باید آگاهانه شرایطی را برای کودک ایجاد کنیم که دروغ نگوید و اگر دروغ می گوید نه با واکنش احساسی و هیجانی بلکه به صورت منطقی به او بفهمانیم که نیازی به دروغگویی نیست.

ریشه یابی علت دروغگویی

استفاده از واژه های «الکی»، «شوخی» و یا «دروغ» نباید در خانواده رواج داشته باشد و کودک باید بداند دروغ در هر شکلی ناپسند است. سیامکی با بیان این مطلب که بهتر است ریشه دروغگویی کودک را دریابیم، تاکید می کند: بهتر است به جای در نظر گرفتن تنبیه یا تهدید کودک تلاش کنیم به موضوع از دید کودک بنگریم تا دریابیم کودک از دروغگویی چه نفعی می برد و به دنبال چیست. سپس به او نزدیک شویم. همچنین هرگز انگ دروغگو بودن به کودک نزنیم. بهتر است به تخیلات کودک احترام بگذاریم و او را بابت حرف زدن درباره موضوعاتی مثل غول و فرشته و حیوانات عجیب و غریب سرزنش نکنیم.

گاهی والدین از دروغگویی مقابل کودک اجتناب می کنند اما در عوض پنهان کاری را به او یاد می دهند. پنهان کاری هم شکل دیگری از دروغ است و در طول زمان کودک یاد می گیرد که چه طور حرف بزند تا متهم به دروغگویی نشود. همچنین کاهش اعتماد به نفس در کودک با تمایل به دروغگویی در ارتباط است و بچه هایی که عزت نفس پایین دارند به «خودیاری کاذب» یا به عبارتی به اغراق در بیان توانایی ها و حوزه اختیارات خود روی می آورند تا آن خلاء را جبران کنند.

اگر دروغگویی تا 7 سالگی درمان نشود همزمان با رشد کودک شاخه و برگ بیشتری پیدا می کند و درمان آن دشوارتر می شود. سیامکی خبوشان با اشاره به این مطلب می گوید: یک دانش آموز دبیرستانی ناخواسته دروغ نمی گوید بلکه با ظرافت و زیرکی واقعیت را طور دیگری جلوه می دهد. اغلب این دانش آموزان برای فرار از تنبیه یا دریافت پاداش دروغ می گویند. این امر حاکی از آن است که شالوده رفتار اخلاقی در دوران کودکی آن ها به درستی پی ریزی نشده است و حالا در دوران بزرگسالی برای رسیدن به اهداف خاص دروغ می گویند. در این سنین فشارهای والدین موقعیت را بدتر می کند و راهی جز دروغگویی برایشان باقی نمی ماند.

منبع: روزنامه خراسان

  • ۰
  • ۰

1- اصل ادامه یا پیوستگی تجربه: اصل ادامه تجربه یعنی اینکه هر تجربه چیزی از تجربیات گذشته اخذ می کند و به نحوی و از طریقی در تجربیات آینده تأثیر می گذارند.

2- اصل تأثیر متقابل: همانطور که باید شرایط عینی و خارجی را در نظر گرفت، شرایط درونی فرد نیز عامل مهمی در تجربه هستند. اصل تأثیر متقابل رابطه این دو عامل را مشخص می سازد. تجربه معمولی نتیجه تأثیر متقابل این دو عامل است. این دو عامل با هم یا تأثیر متقابل آنها در یکدیگر موقعیت را تشکیل می دهند.

3- اصل مربوط به کنترل اجتماعی: این حقیقت که هر فردی در جامعه تا حد زیادی تحت کنترل اجتماعی است و اینکه این کنترل به طور محسوس آزادی شخص را محدود نمی سازد قابل انکار نیست. افراد در مراحل مختلف زندگی تحت کنترل اجتماعی هستند.

4- اصل مربوط به آزادی: به نظر دیویی، تنها آزادی، آزادی عقل است. آزادی عقل وقتی تحقق می یابد که فرد بتواند قضایای مختلف را مورد مشاهده و بررسی قرار دهد، هدف های اساسی و با ارزش برای خود انتخاب کند و با استفاده از وسایل مقتضی برای نیل به هدف های خود اقدام کند.

5- اصل مربوط به هدف: یک هدف صحیح ابتدا به صورت یک محرک درونی ظاهر می گردد. ممانعت در اجرای فوری این محرک آن را به صورت تمایل در می آورد؛ ولی نه محرک درونی و نه تمایل هیچ کدام هدف نیستند. هدف به منزله یک نقطه نظر نهایی است، یعنی هدف متضمن پیش بینی نتایجی است که در اجرای محرک درونی ظاهر می شود و پیش بینی نتایج کار عقل و خرد است.

  • ۰
  • ۰

دیوئی در بحث از آموزش و پرورش و هدف آن می‌گوید: «هدف‌های تربیتی هم مثل هدفهای سایر فعالیت‌های انسانی، متعدد و گوناگونند و هیچ‌یک نمی‌تواند بقیه را زیر بال بگیرد و همه فعالیت‌های تربیتی را رهبری کند...» یک هدف تربیتی مطلوب دارای خصایص و ویژگی‌هایی اینچنین است:

 

الف) هدف تربیتی در مورد هر کس باید بر فعالیت‌ها و احتیاجات اصیل او که شامل عادت‌های اکتسابی هستند، مبتنی باشد.

ب) هدف تربیتی باید با اوضاع و احوال محیط شخص موافق باشد تا حصول آن میسر شود.
به عبارتی هدف‌هایی که از خارج برفرد تحمیل می‌شوند، قابل حصول نخواهند بود.

پ) هدف تربیتی باید عینی و قابل ادراک و قابل تحقق باشد. هدف‌های بسیار کلی و انتزاعی برای کودک قابل درک نیستند از این‌رو، تحقق نمی‌پذیرند.

به نظر دیوئی، هدف آموزش و پرورش راهنمایی دانش‌آموز براساس رغبتها و فعالیت‌های شخصی او به رشد و تکامل است که از راه شرکت در راههای دموکراتیک زندگی انجام می‌گیرد.
دانش‌آموز باید انعطاف‌پذیری، سازگاری و قدرت تجدید ارضای نیازهای حال و آینده‌اش را داشته باشد.
به نظر پراگماتیست‌ها، آموزش و پرورش یک عمل اجتماعی است. زیرا دانستن و انجام دادن به همدیگر بستگی دارند. پس یادگیری ضمن زندگی انجام می‌گیرد مخصوصا اگر فرد فعالیت‌های زندگی را شخصا انتخاب کرده باشد. آموزش و پرورش شامل مجموع تجاربی است که شخص در نتیجه تماس با محیط اجتماعی و طبیعی کسب می‌کند. زندگی، مربی واقعی است.
دانش‌آموز به مدرسه می‌رود برای این که آنجا را دوست دارد و جای فعالیت و نشاط است. فعالیت‌های مدرسه برای او شادی آورند و با نیازهای او سازگارند.

مربی ابتدا باید برای حل دو مشکل یا مساله زیر بیندیشد:
1- چگونه بیشترین تجربه‌ها را به کودک بدهم؟
2- چگونه می‌توانم این تجربه‌ها را راهنمایی کنم؟

به نظر پراگماتیست‌ها وقتی معلم توانست این دو مساله را حل کند دیگر آموزش خواندن و نوشتن و حساب کردن برای او چندان مهم نیست.
بنابراین مربی باید وظایف زیر را انجام دهد:
الف - دانش‌آموزان را از هر لحاظ بشناسد.
ب - همیشه در نظر داشته باشد که آموزش و پرورش فعالیتی است مبتنی برطبیعت کودک.
پ - با توجه به این که فعالیت‌ راه طبیعی یادگیری است، فرصت‌ها و امکاناتی برای دانش‌آموز فراهم آورد تا او فعالیت کند.
ت - مسایل و مشکلاتی که در کلاس طرح می‌شود را با کمک خود دانش‌آموزان حل نماید، زیرا این مسایل متناسب با سن و استعداد و نیازهای دانش‌آموزان هستند
ث - دانش‌آموزان را طوری تربیت کند تا آنان خود شخصا مسایل موردعلاقه‌شان را انتخاب کنند و مسایل و مشکلاتشان را طبقه‌بندی کنند و از لحاظ اهمیت و اولویت مورد بحث قرار دهند.
ج - مربی همیشه به یاد داشته باشد که آزادی دادن به دانش‌آموزان وسیله‌ است نه هدف به این منظور که ایشان بتوانند فعالیت کنند.
چ - به دانش‌آموزان امکان دهد که اشتباه کنند زیرا یادگیری نمی‌تواند بدون اشتباه انجام بگیرد، جز این‌که مربی باید به طور غیرمستقیم ایشان را به اشتباهاتشان متوجه گرداند.

  • ۰
  • ۰

عناوین پایان نامه های مربوط به دوره های کارشناسی ارشد و دکترای حقوق عمومی بشرح زیر ارائه می گردد. لازم به ذکر است که این عناوین، موضوعات پیشنهادی معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری و نیز دیوان عدالت اداری می باشد و بنابه اعلام دیوان عدالت اداری در صورتی که پایان نامه ها به تایید دیوان برسد، با حمایت آن نهاد چاپ خواهند شد:

۱) رژیم حقوقی اموال دولتی - عمومی در ایران

۲) رژیم حقوقی دعاوی دولتی در ایران

۳) رژیم حقوقی فعالیتهای انتفاعی دولت

۴) رژیم حقوقی شرکتها و موسسات تشکیل شده توسط موسسات عمومی غیر دولتی

۵) حدود دخالت دولت در موسسات و سازمانهای عمومی غیر دولتی

۶) اصل رفاه اجتماعی و نقش و تاثیر آن در حقوق

۷) سلب مالکیت خصوصی به لحاظ منافع عمومی

۸) جایگاه تشریفات در حقوق عمومی: قانونگذاری، دادرسی، اداره

۹) اصول حاکم بر تفسیر قانون اساسی

۱۰) مطالعه، ماهیت، آیین و عملکرد نهادهای شبه قضایی قوه مجریه

۱۱) نظام مشارکت شهروندان در روند قاعده گذاری اجتماعی

۱۲) بررسی نظام عدالت اداری ایران با اتحادیه اروپا

۱۳) آیین تصمیم گیری اداری در کشورهای اروپای شرقی و مقایسه آن با ایران

۱۴) آیین تصمیم گیری اداری در کشورهای اروپای غربی و مقایسه آن با ایران

۱۵) آیین تصمیم گیری اداری در کشورهای آسیای شرقی و مقایسه آن با ایران

۱۶) آیین تصمیم گیری اداری در ایالات متحده آمریکا و کانادا و مقایسه آن با ایران

۱۷) نهاد آمبودزمان، تجربه کشورهای عضو اتحادیه اروپا

۱۸) مقایسه تطبیقی مسوولیت اجرایی قانون اساسی

۱۹) بررسی تطبیقی نحوه تدریس و نگارش قانون اساسی با تاکید بر مسایل ساختاری و موضوعی

۲۰) بررسی تطبیقی هیات دولت، مفهوم، ساختارها و صلاحیت

۲۱) بررسی تطبیقی ساختار قوه مجریه با تاکید بر کشورهای عضو اتحادیه اروپا

۲۲) صلاحیت قاعده سازی قوه مجریه در ایران و ایالات متحده آمریکا

۲۳) قانونگذاری تفویضی در نظام حقوقی انگلیس

۲۴) مساله اعتراض نسبت به تصمیم اداری در کشورهای عضو اتحادیه اروپا و آمریکا

۲۵) نحوه تدوین سیاستهای کلی نظام در کشورهای غربی

۲۶) بررسی مفهوم و جایگاه اصل قابل پیش بینی بودن تصمیمات اداری با تاکید بر نظام اداری ایران

۲۷) حق برابر و نمودهای تبعیض در نظام حقوقی ایران

۲۸) تفکیک بخش عمومی و خصوصی در اقتصاد در ایران و نظام حقوقی حاکم بر آن

۲۹) چارچوب حقوقی واگذاری واحدهای اقتصادی دولتی به بخش خصوصی

۳۰) بررسی پیامدهای خصوصی سازی بر نظام ارایه خدمات عمومی در ایران

۳۱) بررسی نقش دانشکده های حقوقی در توسعه علمی حقوق در ایران

۳۲) نظام حقوقی حمایت از فناورهای نو در ایران

۳۳) بررسی وضعیت امنیت شغلی در پرتو فرآیند خصوصی سازی در ایران

۳۴) بررسی تطبیقی وظایف و اختیارات وزرا

۳۵) بررسی مفهوم (ملی) در نظامهای مختلف حقوقی

۳۶) نظام حقوق حاکم بر منابع ملی در ایران

۳۷) امنیت اقتصادی و نظام حقوقی حمایت از آن

۳۸) بررسی مفهوم (حقوق نسلهای آینده) در نظامهای مختلف حقوقی

۳۹) بررسی جرم زدایی از جرایم مرتبط با وظایف و اختیارات وزارتخانه ها

۴۰) بررسی و اصلاح قوانین و مقررات حاکم بر تعامل دستگاه اجرایی و دستگاه قضایی

۴۱) بررسی جایگاه عدالت ترمیمی در دستگاههای اجرایی

۴۲) نقش و جایگاه رییس جمهور در طراحی سیاست جنایی

۴۳) پیشگیری از فساد مالی در قوه مجریه

۴۴) ارزیابی مراجع اداری رسیدگی به تخلفات کارمندان

۴۵) جرایم مدیران دولتی در پرتو مطالعه تطبیقی

۴۶) مسوولیت کیفری کارمندان دولت در پرتو مطالعه تطبیقی

۴۷) پیشگیری از جرایم اداری در نظام اجرایی

۴۸) پیشگیری از فساد مالی در قراردادهای دولتی

۴۹) پیشگیری از فساد مالی در مناقصه ها و مزایده ها

۵۰) سیاست جنایی ایران در قبال تخلفات اداری

۵۱) موانع حقوقی اجرای سیاستهای کلی بند (ج) اصل ۴۴ قانون اساسی

پایان نامه های پیشنهادی دیوان عدالت اداری عبارتند از:

۱) بررسی حدود و صلاحیتهای دیوان عدالت اداری بر مبنای الزامات و اصول عدالت اداری

۲) بررسی آیین دادرسی دیوان عدالت اداری بر مبنای الزامات و اصول عدالت اداری

۳) چالشهای اجرایی آرای دیوان عدالت اداری

۴) صلاحیتهای دیوان عدالت اداری در آیینه رویه قضایی

۵) بایسته های آیین دادرسی دیوان عدالت اداری در پرتو اصول حقوق عمومی

۶) بایسته های اجرای احکام دیوان عدالت اداری

۷) موسسات عمومی غیر دولتی و امکان شکایت از آنها در دیوان عدالت اداری

۸) شوراهای اسلامی و امکان نظارت بر آنها در دیوان عدالت اداری

۹) تحلیل و بررسی جهات ابطال مصوبات دولتی

۱۰) دادگاههای اداری و نظارت دیوان عدالت اداری

۱۱) ضمانت اجرای آرای دیوان عدالت اداری

۱۲) تاثیر دیوان عدالت اداری در پیشگیری از فساد اداری

۱۳) نقش دیوان عدالت اداری در ارتقا و گسترش حقوق شهروندی

۱۴) مراجع دادرسی اداری در کشورهای عربی (مصر، سوریه، لبنان و ...)

۱۵) مسوولیت مدنی دولت در آیینه رویه قضایی دیوان عدالت اداری

۱۶) مسوولیت مدنی نهادهای عمومی غیر دولتی در آیینه رویه قضایی دیوان عدالت اداری

۱۷) مسوولیت مدنی بانکها در آیینه رویه قضایی دیوان عدالت اداری

۱۸) نقش و جایگاه رویه قضایی دیوان عدالت اداری در حقوق ایران

۱۹) جبران خسارت و اصول حاکم بر آن در قانون و رویه دیوان عدالت اداری

۲۰) شخص ثالث در قانون و رویه دیوان عدالت اداری

۲۱) رویکردهای کیفری در قانون دیوان عدالت اداری

۲۲) رسیدگی شکلی و ماهوی در دیوان عدالت اداری

۲۳) صلح و سازش در موضوعات مربوط به دیوان عدالت اداری

۲۴) صلاحیت محاکم دادگستری یا دیوان عدالت اداری نسبت به شکایات تابعیت

۲۵) طرق فوق العاده رسیدگی در دیوان عدالت اداری

۲۶) نقش دادستان در موضوعات حقوق عمومی

۲۷) اصول حاکم بر تفسیر قوانین و مقررات

۲۸) نقش هیات عمومی در مورد مصوبات خلاف شرع

۲۹) ملاک کلی بودن مصوبات مطروحه در هیات عمومی دیوان عدالت اداری

۳۰) بررسی پیش نویس قانون عام اداری: ضرورت آیین مند نمودن تصمیمات اداری

عناوین موضوعات پیشنهادی دیگر :

. رژیم حقوقی اموال دولتی - عمومی در ایران
رژیم حقوقی دعاوی دولتی در ایران
. رژیم حقوقی فعالیتهای انتفاعی دولت (اختیارات، امتیازات، مسؤولیتها)
. رژیم حقوقی شرکتها و مؤسسات تشکیل شده توسط مؤسسات عمومی غیردولتی
حدود دخالت دولت در مؤسسات و سازمانهای عمومی غیردولتی
اصل رفاه اجتماعی و نقش و تأثیر آن در حقوق (دولت رفاه و حقوق)
سلب مالکیت خصوصی به لحاظ منافع عمومی
. جایگاه تشریفات در حقوق عمومی: قانونگذاری، دادرسی و اداره
. نظام مشارکت شهروندان در روند قاعده گذاری اجتماعی
. بررسی تطبیقی نظام عدالت اداری ایران و اتحادیه اروپا
. آئین تصمیم گیری اداری در کشورهای اروپای شرقی و مقایسه آن با ایران
. آئین تصمیم گیری اداری در کشورهای اروپای غربی و مقایسه آن با ایران
. آئین تصمیم گیری اداری در کشورهای آسیای شرقی و مقایسه آن با ایران
. آئین تصمیم گیری اداری در ایالات متحده آمریکا و کانادا و مقایسه آن با ایران
. نهاد آمبودزمن؛ تجربه کشورهای عضو اتحادیه اروپا
 
. بررسی تطبیقی هیأت دولت؛ مفهوم، ساختار و صلاحیت­ها
بررسی تطبیقی ساختار قوه مجریه؛ با تأکید بر کشورهای عضو اتحادیه اروپا
. صلاحیت قاعده سازی قوه مجریه در ایران و ایالات متحده آمریکا
. قانونگذاری تفویضی در نظام حقوقی انگلیس
. مسأله "اعتراض" (Appeal) نسبت به تصمیم اداری در کشورهای عضو اتحادیه اروپا و آمریکا
. نحوه تدوین سیاست­های کلی نظام در کشورهای عربی
. بررسی مفهوم و جایگاه اصل قابل پیش بینی بودن تصمیمات اداری؛ با تأکید بر نظام اداری جمهوری اسلامی ایران
. بررسی نقش دانشکده­های حقوقی در توسعه عملی حقوق در ایران
. نظام حقوقی حمایت از فن­آوری­های نو در ایران
. بررسی مفهوم «ملی» در نظام­های مختلف حقوقی
. نظام حقوقی حاکم بر منابع ملی در ایران
امنیت اقتصادی و نظام حقوقی حمایت از آن
. بررسی مفهوم «حقوق نسل­های آینده» در نظام­های مختلف حقوقی
بررسی جرم‌زدایی از جرایم مرتبط با وظایف و اختیارات وزارتخانه‌ها
. بررسی و اصلاح قوانین و مقررات حاکم بر تعامل دستگاه اجرایی و دستگاه قضایی
. بررسی قابلیت اجرایی کنوانسیونها و اسناد بین‌المللی مرتبط با حقوق کیفری ایران
. مطالعه و تبیین بسترهای اجرایی لازم برای اعمال مجازاتهای اجتماعی در ایران
. بررسی جایگاه عدالت ترمیمی در حوزه دستگاههای اجرایی
. آسیب‌شناسی و ارزیابی قوانین و مقررات و رویه‌های اداری جرم‌زا
. نقش و جایگاه رئیس جمهور در طراحی سیاست جنایی
. الحاق یا عدم الحاق ایران به ICC: موانع و چالشها
. بررسی نقش رسانه‌های گروهی در پیشگیری از جرم و آسیب‌شناسی رویه‌های رسانه‌ای جرم‌زا
. بررسی مشروعیت وضع و اعمال تحریم‌های یک‌جانبه و بین‌المللی علیه دولت ایران
. نقش رویه دولتهای عضو NPTدر حقوق هسته‌ای ایران
. جرائم مدیران دولتی در پرتو مطالعه تطبیقی
. مسئولیت کیفری کارمندان دولت در پرتو مطالعه تطبیقی
. نقش وزارتخانه­های مختلف در پیشگیری از جرم و سیاست جنایی
. نقش سازمان­­های غیردولتی در فرآیند کیفری
. سیاست جنایی جمهوری اسلامی ایران در قبال جرائم اقتصادی
. ارزیابی سیاست کیفری جمهوری اسلامی ایران در قبال جرایم مالیاتی
. بررسی شیوه­های مقابله با جرایم سازمان یافته
. بررسی سیاست جنایی جمهوری اسلامی ایران در قبال جرائم گمرکی
. حمایت کیفری از حقوق مصرف­کنندگان
. سیاست جنایی ایران در قبال جرائم مطبوعاتی
منبع: معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری

  • ۰
  • ۰

 

امکان حل بسیاری از مسائل و مشکلات شناختی برای رایانه ها را فراهم کرده است. یکی از مهمترین منابع تغذیه این تکنیک، داده های عظیمی است که این روزها به لطف گسترش روزافزون اینترنت و دسترسی به خدمات آنلاین به سادگی در دسترس است. در کنار این، افزایش قدرت پردازشی رایانه ها بسیار کمک می کند تا این حجم عظیم از داده ها با سرعت هر چه بیشتر پردازش شده و با استفاده از حسگرهای دقیق، هوش مصنوعی موفق به حل مشکلات و مسائلی شود که تا پیش از این ممکن نبود. امروزه همه شرکت های بزرگ در حال سرمایه گذاری روی هوش مصنوعی هستند و تکنیک Deep Learning را در بسیاری از خدمات و محصولات خود به خدمت می گیرند. جالب تر از همه آنکه این شرکت ها این تکنولوژی را تنها برای خود نگاه نداشته اند و در حال اشاعه و گسترش عمومی آن هستند. گوگل به تازگی خبر داده است که کد سیستم هوش مصنوعی مجهز به تکنیک Deep Learning خود را به شکل متن باز منتشر می کند، فیسبوک رایگان سیستم جدید هوش مصنوعی خود را برای علاقه مندان منتشر کرده است، پروژه Open AI ایلان ماسک در همین مسیر قدم برمی دارد و شرکت IBM نیز SystemML خود را به شکل متن باز ارائه می کند. دلیل این امر واضح است. آنچه تکنیک Deep Learning محتاج آن است، دسترسی به داده های بیشتر برای آموزش دقیق تر و عمیق تر است که منجر به تولید الگوریتم های بهتر خواهد شد. الگوریتم های بهتر، نتایج بهتر برای مشتریان را به دنبال دارد که در نتیجه آنها با اشتیاق بیشتری داده های خود را در اختیار قرار می دهند. از همین جاست که ماجرای قدیمی مرغ و تخم مرغ برای بار دیگر وارد دنیای ما می شود. بدون داده های عظیم، تولید الگوریتم های جدید ممکن نیست و بدون الگوریتم های کاربردی، به دست آوردن داده های بهتر و بیشتر ممکن نخواهد بود. این موضوع ما را به یاد دیالوگی ماندگار در فیلم ماتریکس می اندازد؛ جایی که «مورفیوس» خطاب به «نیو» شروع به تشریح آنچه بعد از تسلط ماشین ها بر دنیای انسان ها رخ داده می کند و با این جمله آغاز می کند: نمی دانیم کدام یک از ما ابتدا حمله را آغاز کرد؛ ما یا آنها (ماشین ها!). واقعیت آن است که هوش مصنوعی با توجه به روندی که اکنون دارد، در آینده نزدیک، کل دنیای ما را در بر خواهد گرفت. خودروهای هوشمند، خانه های هوشمند، ربات های هوشمند انسان نما، سیستم عامل های هوشمند (به یاد فیلم Her) صندلی های هوشمند ـ که شرکت نیسان همین حالا نیز تولید کرده است ـ و یک دنیای کاملا هوشمند. احتمالا در آینده نزدیک ربات های نرم افزاری، همه دانش را برای ما فراهم خواهند کرد و به عنوان معلمان و استادان ما فعالیت می کنند. دانش انسانی به دست ربات ها تولید می شود و ذهن منطقی این هوش، به سادگی بر ذهن تجریدی بشر تسلط می یابد. چه کسی فکر آن را می کرد که هوش مصنوعی انسان ساخته گوگل، به ذهن یک دان 9 بازی Go غلبه کند؟ چندی پیش، یکی از متخصصان هوش مصنوعی اشاره کرده بود که این تکنولوژی تا آنجا پیش خواهد رفت که برنامه نویسان را از برنامه نویسی باز خواهد داشت و کنترل همه چیز را به دست خواهد گرفت. بیل گیتس و استیون هاوکینگ و بسیاری دیگر از بزرگان علم و تکنولوژی در مورد تبعات تسلط و شیوع این تکنولوژی هشدار داده اند و به نظر می رسد، راه زیادی تا تحقق آنچه ماتریکس در مورد هوش مصنوعی تصویر کرده بود، نمانده است. آیا زمانی خواهد رسید که انسان ها برده های به خواب رفته ماشین های هوشمندی که زمانی خود آنها را خلق کرده اند، شده باشند؟ هیچ کس از آینده تکنولوژی خبر ندارد؛ اما یک نکته مسلم است و آن اینکه به همان اندازه که باید از پیروزی های هوش مصنوعی شگفت زده و هیجان زده بود، از تبعات و عوارض جانبی آن نیز باید اندیشناک و بیمناک بود.

  • ۰
  • ۰

با توجه به این که نظریات مطرح شده در زمینه ی یادگیری کوشیده اند تا شرایط لازم را برای ایجاد یادگیری توصیف نمایند، و آشنایی با این شرایط می تواند به معلم در جهت تهیه و تدوین فعالیت های یادگیری کمک نماید، نکاتی در زمینه ی نظریه های یادگیری که می تواند با کلاس درس رابطه داشته باشد ارائه می گردد.

نظریه های یادگیری به دیدگاه های مختلفی تقسیم بندی می شود:

دیدگاه کارکرد گرایی (ثراندایک، اسکینر،هال)

دیدگاه تدائی گرایی (پاولف، گاتری، استیس)

دیدگاه شناختی  (گشتالت، پیاژه، نورمن، بندورا)

ثرندایک

ثرندایک یک کلاس درس دارای نظم و ترتیب با هدف هایی که به روشنی تعریف شده باشند را ترجیح می دهد. این هدف های آموزشی باید در حد توانایی پاسخ دهی به یادگیرنده باشد و باید به واحد های قابل کنترل تقسیم شوند، به گونه ای که وقتی یادگیرنده پاسخ مقتضی را می دهد معلم بتواند «وضع خوشنود کننده ای» را برای او تدارک بیند.

برای ثرندایک یادگیری از ساده به پیچیده پیش می رود. رفتار یادگیرنده عمدتا به وسیله ی تقویت کننده های بیرونی تعیین می شود، نه توسط انگیزش درونی. در این نظریه،  بر دادن پاسخ های درست به محرک های معین تاکید می شود. پاسخ های غلط را باید به سرعت تصحیح کرد تا از تکرار آن ها جلو گیری شود. بنا بر این امتحانات مهم هستند.

امتحانات برای یاد گیرنده و معلم از فرایند یادگیری بازخورد فراهم می آورند. موقعیت یادگیری را باید تا آن جا که ممکن است به زندگی واقعی نزدیک کرد.

معلمان پیرو اسکینر از کنترل مثبت در کلاس یادگیری استفاده می کنند زیرا، بنا بر نظریه ی ثرندایک، عوامل خشنود کننده یا پاداش ها، پیوند های بین محرک و پاسخ ها را نیرومند می سازند، اما عوامل آزارنده این پیوند ها را ضعیف نمی کنند، همچنین معلمان پیرو ثرندایک از ایراد سخنرانی اجتناب می کنند و آموزش انفرادی را ترجیح می دهند.

گاتری

گاتری نیز مانند ثرندایک فرایند آموزش را با بیان هدف های آموزشی شروع می کند؛ یعنی روشن می سازد که چه پاسخ هایی به چه محرک هایی داده خواهد شد. بعد محیط یادگیری را به گونه ای ترتیب می دهد که پاسخ های مطلوب در حضور محرک هایی که پاسخ ها به آن وصل خواهند شد داده می شوند.تمرین برای گاتری مهم است، زیرا سبب می شود که محرک های بیشتری با پاسخ های مطلوب تدائی شوند. از آن جا که هر تجربه ای منحصر به فرد است، شخص باید هر چیزی را بارها «باز آموزی» کند. به باور گاتری یادگیری جمع 2+2 در پای تابلو در کلاس درس تضمین نمی کند که دانش آموز بتواند همین کار را زمانی که در صندلی کلاس نشسته است نیز انجام دهد.

معلمان پیرو گاتری ممکن است در برخورد با رفتار مخرب گاهی اوقات از تنبیه (آگاه کردن) استفاده کنند، اما می دانند برای این که تنبیه مؤثر واقع شود باید هنگامی که رفتار مخرب در حال وقوع است آن را تنبیه کنند. علاوه بر این باید تنبیه سبب بروز رفتاری بشود که با رفتار مخرب ناهمساز است. 

هال

تفاوت عمده بین هال با گاتری و ثرندایک در تاکید آنها بر انگیزش است. نظریه ی یاد گیری هال یک نظریه ی کاهش سائق(انگیزش) است. یاد گیری برای هال باید شامل کاهش سائق(انگیزش) باشد. تصور این که چگونه کاهش سائق می تواند در یادگیری کلاسی نقشی ایفا کند دشوار است؛ با این حال، برخی از پیروان هال بر اضطراب به عنوان سائقی در زندگی آدمی تاکید می ورزند. در نتیجه ایجاد قدری اضطراب در یاد گیرندگان و کاهش یافتن آن پس از کسب موفقیت یک شرط لازم برای یادگیری است. اضطراب خیلی ضعیف ایجاد یاد گیری نخواهد کرد(زیرا سائقی وجود ندارد که کاهش یابد)، اضطراب خیلی زیاد هم مخرب است. بنا بر این، یاد گیرندگانی که دارای اضطراب متوسط یا ملایم هستند از شرایط بهتری برای یادگیری و از شرایط سهل تری برای آموزش برخوردارند.

معلمان پیرو هال موضوع های درسی را با فاصله آموزش می دهند مبادا خستگی ایجاد شود و موجب تداخل در یادگیری گردد. همچنین موضوع های درسی را باید به گونه ای مرتب کرد که موضوع های نا مشابه به دنبال هم قرار گیرند.

اسکینر

اسکینر از معلم می خواهد که هدف های یاد گیری به صورت رفتاری تعریف شوند. چون اگر هدف های آموزشی به طور دقیق و رفتاری مشخص نشوند، معلمان هیچ راهی برای این که بدانند به مقصود خود رسیده اند یا نه در پیش رو ندارند. اسکینر به اندازه ی ثرندایک، گاتری یا هال برای محرک های تداعی یافته با پاسخ اهمیت قائل نمی شود. او بیشتر به پاسخ هایی که به « طور طبیعی» رخ می دهند علاقه مند است. اما اگر رفتار های مورد نظر اسکینر به طور طبیعی رخ ندهند، از راه شکل دهی آن ها را به وجود می آورد. به باور او، رفتار پیچیده از شکل های ساده رفتار تشکیل می یابد. از نظر او تقویت کننده ها مخصوصا تقویت کننده های ثانوی بسیار مهم اند زیرا معمولا از این ها در کلاس درس استفاده می شود. مثال هایی برای تقویت کننده ی ثانوی عبارتند از: ستایش کلامی، بیانات چهره ای مثبت، احساس موفقیت، امکان انجام فعالیت دلخواه و نمرات(بازخورد های کلامی).

معلمان پیرو اسکینر آموزش خود را با برنامه ی تقویتی پیوسته یا صد در صد تقویت شروع می کنند و بعدا به برنامه ی تقویت ناپیوسته تغییر می دهند. به سخن دیگر، در مراحل اولیه آموزش، هر زمانی که یک پاسخ درست داده می شود تقویت می گردند، اما در مراحل بعد به طور گاه گاه تقویت می شوند تا این که پاسخ نسبت به خاموشی مقاوم گردد.

اسکینر یک محیط یادگیری را توصیه می کند که برای یاد گیرندگان با سرعت های مختلف یادگیری، تفاوت های فردی را در نظر بگیرد. همچنین او از روش سخنرانی جانبداری نمی کند زیرا در این روش آموزشی معلوم نمی شود که چه وقت یادگیری صورت پذیرفته تا بلافاصله یادگیری تقویت شود. معلمان پیرو اسکینر شاگردان خود را تنبیه نمی کنند. در عوض، آنها رفتار مطلوب را تقویت می کنند، ولی رفتار نامطلوب را نادیده می گیرند. طبق نظر اسکینر، مشکلات رفتاری در آموزشگاه ها از طرح ریزی های غلط آموزشی، مانند بی توجهی به اختلافات فردی، تقویت نکردن رفتار مناسب، آموزش مطالب به صورت پیچیده، تنبیه، قوانین و مقررات خشک و یا تقاضاهای نا معقول از دانش آموزان ناشی می شود.

نظریه ی گشتالت

معلمان پیرو نظریه ی گشتالت بر مطالب معنی دار و درک امور تاکید می ورزند. به نظر ایشان اجزا باید به کل پیوند بخورند تا برای یاد گیرنده معنی دار باشند. به نظر روان شناسان گشتالت مسائل حل نشده موجب ابهام یا عدم تعادل سازمانی در ذهن یاد گیرنده می شوند، و این شرایطی نا مطلوب است. در واقع ابهام یک حالت منفی است که تا زمان حل شدن مساله ادامه می یابد. حل شدن مساله برای حل کننده ی مساله به اندازه ی یک وعده ی غذا برای فرد گرسنه اثر تقویتی دارد. کلاس درس مبتنی بر نظریه ی گشتالت را می توان به صورت یک رابطه ی داد وستد بین معلمان و شاگردان توصیف کرد. معلم به دانش آموزان کمک می کند تا روابط میان امور را درک کنند و تجاربشان را در الگوهای معنی دار، سازمان دهند. طرح ریزی یک تجربه ی یاد گیری بر اساس نظریه ی گشتالت شامل آغاز کردن با چیزی آشنا و گام به گام جلو رفتن است، به گونه ای که هر گام بر گام های قبلی استوار باشد. طبق این نظریه تمام جنبه های یادگیری به واحد های معنی دار تقسیم می شوند و این واحد ها نیز به یک مفهوم یا تجربه ی کلی وابسته اند. طبق نظریه ی گشتالت حفظ طوطی وار مطالب نامطلوب است. تنها از طریق کسب آشنایی کامل با اصول موجود در یک تجربه ی یادگیری است که یادگیرندگان به درستی و به طور کامل آن اصول را می فهمند. پس از آن که مطالب یادگیری، به جای حفظ شدن، درک شد، به سادگی می توان آن را در موقعیت های تازه استفاده کرد و برای مدت های طولانی قابل نگه داری است.

پیاژه

طبق  نظر پیاژه، تجارب آموزشی باید پیرامون ساخت شناختی یادگیرنده بنا نهاده شوند. کودکان همسال و هم فرهنگ معمولا دارای ساخت های شناختی مشابهی هستند، اما گاهی ممکن است ساخت های شناختی آنها کاملا متفاوت باشد و لذا کودکان به مواد یادگیری متفاوتی نیاز داشته باشند. برای این که یادگیری صورت پذیرد، مواد یادگیری باید برای یادگیرنده تا اندازه ای آشنا و تا حدودی نا آشنا باشند. آن قسمت از مواد که آشنا یا شناخته شده است جذب ساخت شناختی کودک می شود و آن قسمت که ناشناخته است موجب تغییرات جزئی در ساخت شناختی کودک خواهد شد. به این نوع تغییر تطابق یا انطباق گفته می شود، که می توان آن را معادل یادگیری دانست.

به نظر پیاژه آموزش و پرورش بهینه آن است که شامل تجارب نسبتا چالش انگیز باشد به گونه ای که فرایند های دو گانه ی جذب و انطباق اسباب رشد ذهنی را فراهم آورند. برای خلق چنین تجربه هایی، معلم باید سطح کارکرد ساخت شناختی هر یک از دانش آموزان خود را بداند.

بندورا

بندورا معتقد است هر چیزی که با تجربه کردن قابل یادگیری باشد با مشاهده کردن نیز یاد گرفته می شود. بندورا همچنین معتقد است که الگو ها یا سرمشق هایی که مورد احترام، لایق، والا مقام یا پر قدرت باشند در ایجاد یادگیری مؤثرند. بنا بر این در اکثر موارد، معلمان می توانند هم به آموزش دانش و مهارت ها اقدام کنندو هم به یاد دادن شیوه های حل مساله، اصول اخلاقی، معیار های عملکرد، قواعد کلی و اصول و خلاقیت همت گمارند. معلمان می توانند اعمال خود را برای یادگیرندگان الگو قرار دهند. یاد گیری مشاهده ای به وسیله ی چهار متغیر مهم که معلم باید آنها را به دقت مورد مطالعه قرار دهد، کنترل می شود. این چهار متغیر شامل: فرایند توجه، فرایند به یاد سپاری یا نگه داری، فرایند حرکتی یا باز آفرینی و فرایند انگیزشی یا تقویت می باشد.

نورمن (نظریه ی خبر پردازی)

نورمن معتقد است که پیچیده ترین یادگیری از راه قیاس صورت می پذیرد. یعنی مطالب تازه از راه پیوند یافتن با مطالب قبلا آموخته شده یاد گرفته می شوند. بنا بر این آموزش مؤثر مستلزم این است که معلم درباره ی ساخت شناختی دانش آموز، یا به اصطلاح خود نورمن قیاس کوه یخ- آن بخشی از کوه یخ که در زیر آب قرار دارد- اطلاعاتی داشته باشد. درک ماهیت ساخت شناختی کودک کار آسانی نیست، اما خود نورمن پیشنهاد می کند که یک منبع مهم برای چنین درکی تعداد سؤال هایی است که یک دانش آموز می پرسد و بیشترین فراوانی سؤال کردن زمانی اتفاق می افتد که نوعی توازن معقول بین ساخت شناختی دانش آموزان و مطالب ارائه شده وجود داشته باشد.